دين وفطرت
تفسیر قرآن به قرآن

تفسیر قرآن به قرآن

 


تفسیر قرآن به قرآن

خداوند در قرآن مجید می فرماید:

الَر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ[1]

الف لام راء كتابى است كه آيات آن استحكام يافته سپس از جانب حكيمى آگاه به روشنى بيان شده است

قرآن کریم بیان کننده خود است. پیامبر گرامی اسلام (ص) آن چه که به او نازل شد توضیح داد. همچنین نحوه استفاده کتاب های قبلی را به ما یاد داده است. همان طوری که اسلام به رابطه با فطرت نظر دارد، قرآن کریم به فطرت اهمیت در فهم آن اهمیت ویژه دارد. همچنین اهمیت زبان عربی ویژه است، چون به زبان عربی نازل شده است. با این منهج به فهم صحیح قرآن می شود رسید.

محکم: کلام محکمی است که شبهه در آن نه در لفظ و نه در معنی  احتمال ندارد. ایات محکم مفسر آیات دیگری است که در قرآن آمده. از این لحاظ آیات به دو دسته تقسیم می شوند: آیات محکم و آیات متشابه. آیاتی که راجع به این صحبت می کنند:

اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ [2]

خدا زيباترين سخن را [به صورت] كتابى متشابه مثانی نازل كرده است

متشابه  به چیزهایکه شبیه هم می گویند. مثانی جمع مثنا است که  به معنی دو تایی است.

بنابراین بسیار ازآیات قرآن شبیه و مرتبط هستند و فهم آیات متشابه کار هر کس نیست. 

كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ [3]

كتابى است كه آيات آن به روشنى بيان شده قرآنى است به زبان عربى براى مردمى كه مى‏دانند

«قوم يعلمون» مردمی که می دانند شامل زن و مرد می شود. این که قرآن کریم به زبان عربی نازل شده اقتضا می کند دانستن زبان عربی به حد عالی برای فهم آن ضروری است. در باره راسخون فی علم چنین آمده است:

هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ [4]

اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏اى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پاره‏اى] ديگر متشابهاتند [كه تاويل‏پذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‏جويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مى‏كنند با آنكه تاويلش را جز خدا كسى نمى‏داند و ريشه‏داران در دانش [آنان كه] مى‏گويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمى‏شود

تأویل – رجوع به اصل است. و اصل متشابهات  محکمات  هستند. آن ذاتی که آیات را به یک دیگر ربط می دهد و روشن می سازد خداوند متعال است. اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‏جويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مى‏كنند، یعنی با نادیده گرفتن ارتباط موجود در آیات می خواهند مطابق میل خود تفسیر می کنند. شاید علما هم با این که نیتشان خالص آیات را اشتباه بیان کنند. اما چون آنها مطابق میل خود و یا برای فتنه جویی و طلب تأویل این کاررا نکرده جزء افراد بالا ذکر شد نمی شوند. " و ريشه‏داران در دانش [آنان كه] مى‏گويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست" ، رابطه محکم و متشابه و چگونگی تأویل دست خود خداوند است. ما دنبال تأویل نیستیم، فقط می خواهیم آن تأویلی که خداوند کرده را بفهمیم. کسانی که ارتباط بین آیات را نفهمیدند، به کلمات تأویل، متشابه و مثانی معانی متفاوت نسبت داده اند. بابت این چه قدر از احکام اسلامی اشتباه فهمیده شد، و مشکلات زیادی را به ارمغان آورد. مسأله طلاق، ولایت در ازدواج، ربا اقتصادی از جمله مسائلی هست که  چنین شده. در استدلال هم آیات قرآن می آورند. "سمیعنا و عصاینا "، آیه 15 سوره حج می تواند مثال دیگری باشد. نادیده گرفتن ارتباطات موجود در آیات قرآن موجب شده که  یک پارچگی سنت و قرآن از بین برود وارتباط آیات- احادیث نادیده گرفته حدیث را به عنوان دلیل دومی که با قرآن مرتبط نباشد، دانسته شد. احتمال این که بین آیات و روایات معانی متضاد وجود دارد را پدید آورد. متضادی که بین حدیث راجع به فروختن طلا، نقره، گندوم، جو، خرما، نمک است و بین آیات ربا  پیش آمد از این جور موارد هست. برخی که خیلی در این زمینه  »پیشرفت» کردند گفتند که سنت می تواند قرآن را نسخ کرد [5] و برخی دیگر می گویند قرآن قرآن را و سنت سنت را می تواند نسخ کند یکی دیگری را نمی تواند نسخ کند [6]

مشکلاتی که این ناپیوستگی بین آیات و احادیث به جای رسید که برهی علما حق لازم را به حدیث نداده، برخی دیگر عامل مشکلات قرآن دانسته آن را محدود به مکان و زمان نزولش کردند. آیات را حطا تأویل کرده و مسلمانان را از قرآنی که منبع زندگی طیبه و عامل سعادت دو عالم هست، دور کردند. اشتباه مشترک بین أکثر علما تقلید از علمای قدیم و کم توجهی به خود کتاب و سنت است. و الا به خود این منابع نگاه می کردند مرتکب این همه حطا نمی شدند.

این جا می خواهیم برخی اصتلاحات مهم قرآنی مثل محکم، متشابه، مثانی و تأویل را با آن چه که از صیاق آیه برمی آید و  آن چه که  علما برداشت کردند،  کنار هم بررسی می کنیم:

محکم: آن چه که از کلام حکم می شود، نه در لفظ و نه در معنی احتمال اشتباه در آن نیست [7] آیات محکمات حکم قطع را می رساند ودر آن هیچ خلافی نیست.

المتشابه:  أصلها من الشِّبْهُ و الشَّبَهُ و الشَّبِـيهُ: الـمِثْلُ، والـجمع أَشْباهٌ. و أَشْبَه الشَّيْءُ الشيءَ: ماثله: متشابه اصلش از شبه است. جمع آن اشباه است. و معنی شباهت را می دهد: فلان چیز شبیه فلان است. و این معنی در 8 آیات آمده است:

1.    وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَـذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ [8]

و كسانى را كه ايمان آورده‏اند و كارهاى شايسته انجام داده‏اند مژده ده كه ايشان را باغهايى خواهد بود كه از زير [درختان] آنها جويها روان است هر گاه ميوه‏اى از آن روزى ايشان شود مى‏گويند اين همان است كه پيش از اين [نيز] روزى ما بوده و مانند آن [نعمتها] به ايشان داده شود و در آنجا همسرانى پاكيزه خواهند داشت و در آنجا جاودانه بمانند

2.    قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ [9]

گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن گرداند كه آن چگونه [گاوى] باشد زيرا [چگونگى] اين ماده گاو بر ما مشتبه شده و[لى با توضيحات بيشتر تو] ما ان شاء الله حتما هدايت ‏خواهيم شد

3.    وَقَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ لَوْلاَ يُكَلِّمُنَا اللّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ

افراد نادان گفتند چرا خدا با ما سخن نمى‏گويد يا براى ما معجزه‏اى نمى‏آيد كسانى كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفته ايشان را مى‏گفتند دلها [و افكار]شان به هم مى‏ماند ما نشانه‏ها[ى خود] را براى گروهى كه يقين دارند نيك روشن گردانيده‏ايم

4.    وَهُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِراً نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبّاً مُّتَرَاكِباً وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُواْ إِلِى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ [10]

و اوست كسى كه از آسمان آبى فرود آورد پس به وسيله آن از هر گونه گياه برآورديم و از آن [گياه] جوانه سبزى خارج ساختيم كه از آن دانه‏هاى متراكمى برمى‏آوريم و از شكوفه رخت‏خرما خوشه‏هايى است نزديك به هم و [نيز] باغهايى از انگور و زيتون و انار همانند و غير همانند خارج نموديم به ميوه آن چون ثمر دهد و به [طرز] رسيدنش بنگريد قطعا در اينها براى مردمى كه ايمان مى‏آورند نشانه‏هاست

5.    وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَ جَنَّاتٍ مَّعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهاً وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُواْ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ

و اوست كسى كه باغهايى با داربست و بدون داربست و خرمابن و كشتزار با ميوه‏هاى گوناگون آن و زيتون و انار شبيه به يكديگر و غير شبيه پديد آورد از ميوه آن چون ثمر داد بخوريد و حق [بينوايان از] آن را روز بهره‏بردارى از آن بدهيد و[لى] زياده‏روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست ندارد

6.    قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاء لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعاً وَلاَ ضَرّاً قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلّهِ شُرَكَاء خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ [11]

بگو پروردگار آسمانها و زمين كيست بگو خدا بگو پس آيا جز او سرپرستانى گرفته‏ايد كه اختيار سود و زيان خود را ندارند بگو آيا نابينا و بينا يكسانند يا تاريكيها و روشنايى برابرند يا براى خدا شريكانى پنداشته‏اند كه مانند آفرينش او آفريده‏اند و در نتيجه [اين دو] آفرينش بر آنان مشتبه شده است بگو خدا آفريننده هر چيزى است و اوست‏يگانه قهار

7.    اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَاباً مُّتَشَابِهاً مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ [12]  

خدا زيباترين سخن را [به صورت] كتابى متشابه مثانی  نازل كرده است آنان كه از پروردگارشان مى‏هراسند پوست بدنشان از آن به لرزه مى‏افتد سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مى‏گردد اين است هدايت‏خدا هر كه را بخواهد به آن راه نمايد و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست

8.    هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ

اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏اى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پاره‏اى] ديگر متشابهاتند [كه تاويل‏پذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‏جويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مى‏كنند با آنكه تاويلش را جز خدا كسى نمى‏داند و ريشه‏داران در دانش [آنان كه] مى‏گويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمى‏شود

علما در توضیح واژه متشابه در همه آیات فوق یک معنی را یعنی شباهت را فهمیدند. اما وقتی که به آیه 7 آل عمران می رسند بدون دلیل این گونه می گویند: در آن آنگونه که در محکمات توضیح داده  تفصیل نشد، لذا با عقل انسان درک نمی شود. [13]

 

چون آیات محکمات ام کتاب و بقیه آیات متشابه هستند، قسمت بزرگ از آیات متشابه اند، زیرا مادر دائم کمتر است و بقیه بیشترند. بر اساس این قول أکثر قسمت قرآن کریم غیر مفهوم است، و این قابل قبوول نیست. لذا برخی علماء در تلاش بودند که بدون هیچ گونه دلیل این مشکل را یک جوری حل کنند. طبری از ابن عباس نقل می کند: محکمات: ناسخش، حلالش، حرامش، حدودش و قرائضش، هر چه که به آن باید ایمان آورد و عمل کرد. متشابهات: منسوخش، حلالش، حرامش، حدودش و قرائضش، هر چه که به آن باید ایمان آورد و عمل نمی شود [14]

اما راغب اصفهانی می گوید: متشابه سه نوع است: 1- متشابهی که هیچ راهی برای کست دانش به آن وجود ندارد. مثل زمان برپای قیامت، خروج دابة الارض، چگونگی دابة الارض و امثال این. 2- برای انسان راهی برای درک آن راه باز است، مثل الفاظ غریب و احکام غلقه؛ 3- نوع سوم متشابه بین دو تا بالایی هست که فقط راسخون در علم می توانند آن را دریابند. [15]

ألماليلي حمدي يزير متشابه را به قول خودش سعی کرد علمی  توضیح دهد: تشابه – مماثله بین دو چیز مساوی است، و به هر کدام از اینها متشابه گفته نی شود و جدا کردن آنها چون شبیه هم هستند، از یک دیگر مشکل است. در التشبيه والمشبه والمشبه به یک طرف در وجه شباهت قویتر از دیگری می شود و تفریق کردن بین آن دوتا سخت است مثل در آیه «إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا» (بقرة، 70). «تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُم» (بقرة، 118). «وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً» (بقرة، 25). تشابه سبب سخت بودن تمییز است و این معنی لازم بر واژه تشابه است [16] این تفسیری که ألماليلي حمدي يزير ادعا کرده، تفسیر علمی  نیست، بلکه از فخررازی نقل کرده است. [17] آیات بالا را وقتی که خودش کرده مرتکب این اشتباه نشده بود. در تفسیر آیه 25 بقره این طور گفت: آیا این میوه های دو عالم واقعاً یک نوع هستند؟ خیر، از یک نوع نیستند، شبیه همند، وجه شباهت دارند، اما در واقع بینشان فرق بزرگی وجود دارد. [18] یعنی این اشتباه به معنی خلط کردن نبود.

در تفسیر آیه 70 سوره بقره می گوید: "اشتبه علينا البقر" یعنی ما نمی دانیم منظور کدام گاو است. وما وقتی از اوصاف آن می پرسیم، اوصافی که در گاوهای دیگر هم وجود دارد را می گوید. [19] و اوصافی که در گاوهای دیگری هم وجود دارد، اوصاف متشابه است.  

در آیه 118 بقره می گوید: همان طوری که می بینی، دلهای آنها مثل دل های پیشینی ها شان هست، احساسات و افکارشان شبیه است.[20] شباهتی که در شعور و افکار دارند یعنی این نیست که از هر لحاظ نمی شود آنهارا از یک دیگر تشخیص داد.

مفسران و اصولیون با یک شی غریبتر بابت این موضوع آمدند. گفتند که کل قرآن محکم است و به آیه 1 سوره هود استناد می کنند. برخی گفتند: کل قرآن متشابه است و به آیه 23 زمر استناد می کنند. و دیگران گفتند: برخی آیات محکم و برخی متشابه است و به آیه 7 آل عمران استناد کردند. [21]

از پیامبر (ص) در مورد بیان متشابه حدیثی نیامده است. غیر از این که از عائشه (رض) نقل شده که پیامبر (ص) فرمود: کسانی که به دنبال تشابهات قرآن باشد را دیدید، دوری بجوید که آن ها را خدا در قرآن ملامت کرد. این حدیث هم هیچ بیانی در مورد چیستی متشابه دا نمی کند. لذا باید به دنبال معنی لغوی این واژه که بین مردم معروف بوده، بگردیم. زیرا خداوند می فرماید: وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ [22]

و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنان بيان كند پس خدا هر كه را بخواهد بى‏راه مى‏گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى‏كند و اوست ارجمند حكيم

با آن چه که ما فوق دیدیم، فهمیدیم که علما در فهم متشابه نه به قرآن، نه به حدیث و نه به لغت و نه به حقائق علمی  استناد نمی کنند. فهم قرآن را غیر مفهوم تلقی می کنند که قابل پذیرش نیست، چرا که خداوند می فرماید: "تلك آيات الكتاب المبين"! المتشابه به چیزهای متماثل گفته می شود و آن از تشبیه فرق می کند. تشبیه افاده تماثل نیست، بلکه افاده قوت و تأثیر است. لذا وقتی کی گویم فلانی مثل شیر شجاع است، یا پسر مثل روباه مکار است، در واقع آن مرد شبیه شیر نیست و پسر هم شبیه روباه نیست. لازم نیست تشابه تام باشد. اشیا مشتبه در جنس، در نوع، در صنف می شود که با این طریق معرفتش حاصل می شود و به اهداف جدید می رسد. از آیه 7 آل عمران و آیه 23 زمر می فهمیم که آیات قرآن متشابهات هستند. چون بعضی آیات برخی دیگر را تفسیر می کنند. اگر قرآن را مثل چیز های دیگر یاد بگیریم، مبشبهات را به مجموعه ها تقسیم کرده آن را بیاموزیم. از آنجا که حد أقل تشابه بین دو چیز می شود، رابطه ثنائی در قرآن موجود است و کلمه "مثانی" که در قرآن آمده مؤید این هست.

 

مثانی جمع مثنی یا مثن است.  [23] در قرآن در چهار آیه این کلمه به کار رفته است:

 

1.    «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ» [24]

و اگر در اجراى عدالت ميان دختران يتيم بيمناكيد هر چه از زنان [ديگر] كه شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گيريد پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد به يك [زن آزاد] يا به آنچه [از كنيزان] مالك شده‏ايد [اكتفا كنيد] اين [خوددارى] نزديكتر است تا به ستم گراييد [و بيهوده عيال‏وار گرديد]   

2.     “قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ” [25]

بگو من فقط به شما يك اندرز مى‏دهم كه دو دو و به تنهايى براى خدا به پا خيزيد سپس بينديشيد كه رفيق شما هيچ گونه ديوانگى ندارد او شما را از عذاب سختى كه در پيش است جز هشداردهنده‏اى [بيش] نيست

3.     «الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلاً أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»

سپاس خداى را كه پديدآورنده آسمان و زمين است [و] فرشتگان را كه داراى بالهاى دوگانه و سه‏گانه و چهارگانه‏اند پيام‏آورنده قرار داده است در آفرينش هر چه بخواهد مى‏افزايد زيرا خدا بر هر چيزى تواناست

4.     «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَاباً مُّتَشَابِهاً مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ»

خدا زيباترين سخن را [به صورت] كتابى متشابه مثانی نازل كرده است آنان كه از پروردگارشان مى‏هراسند پوست بدنشان از آن به لرزه مى‏افتد سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مى‏گردد اين است هدايت‏خدا هر كه را بخواهد به آن راه نمايد و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست

کلمه مثانی که در" وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعاً مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ " سوره حجر آیه 15  آمده و -ال-که در آن هست  به مثانی ذکر شده در سوره زمر اشاره دارد. و از این دو آیه می فهمیم که همه آیات مثانی هستند. در آیه 87 سوره حجر هفت مثانی ذکر شده که آن هم سوده فاتحه است و خلاصه قرآن و عظیم ترین آیه است.  از ابو سعید معلی نقل می شود: در مسجد نماز می خواندم که رسول الله (ص) صدایم زد. گفتم یا رسول الله داشتم نماز می خواندم.  گفت: مگر خداوند نفرمود "استجيبوا لله وللرسول إذا دعاكم "؟و بعد گفت: من قبل از این که از مسجد برویم بیرون، به تو بزرگترین سوره قرآن را یاد می دهم. وقتی داشتیم از مسجد بیرون می رفتیم به حضرت یاد آوری کردم که می خواستند بزرگترین سوره را بهم یاد بدهد.  رسول الله (ص) فرمود: الحمد لله رب العالمين هفت مثانی هست و بزرگترین سوره قرآن. مثل آن نه در تورات و نه در انجیل نازل نشد. [26]

اگر آیات را با هم ربط ندهیم، مثانی را صحیح نمی فهمیم. بیشتر علما گفتند که مثانی به معنی تکرار است، یعنی در آن قصه ها، موعظه ها، احکام و حکم، آنچه که گزشت و خواهد آمد، آیات رحمت و عذاب، چیزهای متضاد- بهشت و دوزخ، اوصاف نیک و بد افراد آمده است. لذا مثانی هست [27]

فخر رازی می گوید: اکثر اشیا در قرآن جفت – جفت ذکر شد: امر و نهی، عام و خاص، مجمل و مفصل، احوال آسمان و زمین، بهشت و دوزخ، نور و ظلمت، لوح و قلم، ملائكة وشياطين، عرش و کرسی، وعد و وعید، امید و خوف، مقصد از بیانش هم این است که هر چه غیر او مبتلی بر ضدش هست و قرد أحد حق الله سبحان است. [28]

این گفتار زیبا است، اما برای تفسیر قرآن قابل پذیرش نیست.

تأویل
 
 

 

 

 



[1] هود، 1؛

 

 

 


[2] زمر 23؛

 

 

 


[3] فصلت 3؛

 

 

 


[4] آل عمران 7؛

 

 

 


[5] ر ک: نسخ و زنا؛

 

 

 


[6] مفردات، ماده حکم؛

 

 

 


[7] مفردات؛ ماده حکم؛

 

 

 


[8] بقره 25؛

 

 

 


[9] بقره 70؛

 

 

 


[10] انعام 99؛

 

 

 


[11] رعد 16؛

 

 

 


[12] زمر 23؛

 

 

 


[13] أصول الفقه لمحمد أبو زهره ، استانبول ، ص. 134. تاريخ نشر غير معلوم.

 

 

 


[14] تفسير الطبري ، 3/172؛

 

 

 


[15] مفردات ألفاظ القرآن مادة: شبه؛

 

 

 


[16] حق ديلي قرآن ديني لألماليلي محمد حمدي يازر 2/1037؛

 

 

 


[17] فخر الدين الرازي، التفسير الكبير، 3/138؛

 

 

 


[18] حق ديلي قرآن ديني لألماليلي محمد حمدي يازر 276/1؛

 

 

 


[19]حق ديلي قرآن ديني لألماليلي محمد حمدي يازر 383/1.

 

 

 


[20] حق ديلي قرآن ديني لألماليلي محمد حمدي يازر 481/1.

 

 

 


[21] فخر الدين الرازي446/9.

 

 

 


[22] إبراهيم، 4؛

 

 

 


[23] البيضاوي، تفسير الببضاوي ، 2/323 ..

 

 

 


[24] نسا 3؛

 

 

 


[25] سبا 46؛

 

 

 


[26] الترمذي ، فضائل القرآن ، 1؛

 

 

 


[27] تفسير الطبري 10/628-629؛

 

 

 


[28] تفسير الكبير للرازي 9/446؛

 

 

 

مارا از مدیای مجازی متوانید دنبال بکنید