دين وفطرت
آیا پیامبر اسلام سواد نداشت؟

آیا پیامبر اسلام سواد نداشت؟

آیا پیامبر اسلام سواد نداشت؟

یکی از مسائلی که مورد اختلاف بین مسلمانان است، داشتن یا نداشتن سواد خواندن و نوشتن پیامبر اسلام است. معنی امی بودن که در قرآن به عنوان یکی از صفات پیامبر اسلام آمده است، چیست؟ آیا پیامبر از اول بعثت تا آخر یک فرد بی سواد بوده است؟ برای دریافت پاسخ به این سؤالات باید طبق معمول آیات مرتبط را بررسی کرده به نتیجه برسیم.

این که بیشتر علماء سواد نداشتن پیامبر را قبول می کنند، به خاطر آیه ذیل است:

وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ [1]

و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمى‏خواندى و با دست [راست] خود [كتابى] نمى‏نوشتى و گر نه باطل‏انديشان قطعا به شك مى‏افتادند (

اما آنچه که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که در آیه "من قبله" آمده است، یعنی "پیش از این" نمی خواندی. دوم می گوید که نمی خواندی کتاب را و نمی نوشتی، یعنی پیش از این مشغول کتاب خواندن و نوشتن نبودی.

آیه دیگری که با آیه مذکور مرتبط باشد این است:

وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ [2]

وهمين گونه روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم تو نمى‏دانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است] ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مى‏نماييم و به راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مى‏كنى

اما این که پیابر در قرآن "امی" نامیده شد در آیه ذیل آمده است:

الذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ *قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ [3]

همانان كه از اين فرستاده پيامبر امی (اهل مکه) او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مى‏يابند پيروى مى‏كنند [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مى‏دهد و از كار ناپسند باز مى‏دارد و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مى‏گرداند و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى‏دارد پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند آنان همان رستگارانند *بگو اى مردم من پيامبر خدا به سوى همه شما هستم همان [خدايى] كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست هيچ معبودى جز او نيست كه زنده مى‏كند و مى‏ميراند پس به خدا و فرستاده او كه پيامبر اهل مکه  است كه به خدا و كلمات او ايمان دارد بگرويد و او را پيروى كنيد اميد كه هدايت‏شويد

در ترجمه آیات بالا اکثر مترجمین "امی" را بی سواد و یا شبیه آن ترجمه کردند. اما معنی امی را باید از آیه دیگر هم ببینیم، آیا با همین معنی مطابقت درارد یا نه. در آیه ذیل معنی آن چنین بیان شده است:

وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ[4]

بدين گونه قرآن عربى به سوى تو وحى كرديم تا [مردم] مكه و كسانى را كه پيرامون آنند هشدار دهى و از روز گردآمدن [خلق] كه ترديدى در آن نيست بيم دهى گروهى در بهشتند و گروهى در آتش

پس آنچه که از آیه بالا برمی آید این است که "امی" به معنی "اهل مکه" است.

معنی دیگری که واژه "امی" دارد، از آیات ذیل می فهمیم:

وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لاَ يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلاَّ أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ[5]

 پاره‏اي از آنها عواماني هستند كه كتاب خدا را جز يك مشت خيالات و آرزوها نمي‏دانند، و تنها به پندارهايشان دل بسته‏اند!

آیه منظور از "الکتاب" تورات می باشد، و کسانی که آن را نمی دانند امی نامیده شدند. در آیه دیگری چنین آمده است:

فَإنْ حَآجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ وَالأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ [6]

اگر با تو، به گفتگو و ستيز برخيزند، (با آنها مجادله نكن! و) بگو: من و پيروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسليم شده‏ايم. و به آنها كه اهل كتاب هستند (يهود و نصاري) و امی (غیر اهل کتاب) بگو: آيا شما هم تسليم شده‏ايد؟ اگر (در برابر فرمان و منطق حق،) تسليم شوند، هدايت مي‏يابند، و اگر سرپيچي كنند، بر تو، تنها ابلاغ است، و خدا نسبت به بندگان، بيناست.

آیه مرتبط دیگر چنین است:

وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَآئِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ [7]

و از اهل كتاب كسى است كه اگر او را بر مال فراوانى امين شمرى آن را به تو برگرداند و از آنان كسى است كه اگر او را بر دينارى امين شمرى آن را به تو نمى‏پردازد مگر آنكه دايما بر [سر] وى به پا ايستى اين بدان سبب است كه آنان [به پندار خود] گفتند در مورد كسانى كه كتاب آسمانى ندارند بر زيان ما راهى نيست و بر خدا دروغ مى‏بندند با اينكه خودشان [هم] مى‏دانند

 

آیه 2 سوره جمعه تکمیل کننده در این راستاست:

هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ [8]

اوست آن كس كه در ميان اهل مکه فرستاده‏اى از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد و [آنان] قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند

 این که دلائل قرآنی برای فهم مطلب کافی بوده است، دو روایتی را هم که  در این زمینه نقل شده، اضافه می کنیم:

عن جعفر بن محمد الصوفي قال : سألت أبا جعفر محمد بن علي الرضا عليهم السلام فقلت : يا ابن رسول الله لم سمي النبي صلى الله عليه وآله الأمي ؟ فقال : ما يقول الناس قلت : يزعمون أنه سمي الأمي لأنه لم يكتب . فقال عليه السلام : كذبوا ، عليهم لعنة الله ، أني ذلك والله عز وجل يقول في محكم كتابه : " هو الذي بعث في الأميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزيكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة " فكيف كان يعلمهم ما لا يحسن والله لقد كان رسول الله صلى الله عليه وآله يقرء ويكتب باثنين وسبعين – أو قال ، بثلاثة وسبعين – لسانا وإنما سمي الأمي لأنه كان من أهل مكة ومكة من أمهات القرى ، وذلك قول الله عز وجل " لتنذر أم القرى ومن حولها " .[9]

از امام جواد عليه السلام سؤال كردند :

اي فرزند رسول خدا ! چرا به پيامبر اسلام « امي » مي‌گفتند ؟ حضرت سؤال كرد : "  مردم چه مي‌گويند ؟ گفتند :  مردم فكر مي‌كنند كه آن حضرت به اين خاطر امي ناميده شده بود ؛ چون نمي‌توانست بنويسد . امام جواد در جواب فرمود :

دروغ مي‌گويند ! لعن بر آن‌ها باد . چطور نمي‌توانستند بنويسند ؛ در حالي كه خداوند در آيات محكم قرآنش مي‌فرمايد :

او خداي است كه رسولش را در ميان بي سوادان برانگيخت تا براي آن‌ها آيات خداوند را تلاوت و آن‌ها را پاكيزه سازد و كتاب و حكمت به آن‌ها بياموزد .

چطور كسي كه نمي‌تواند بنوسيد ، مي‌تواند كتاب را به ديگران بياموزد ؟ به خدا قسم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم  به هفتاد و دو يا هفتاد و سه زبان مي‌خواندند و مي‌نوشتند . به اين دليل به آن حضرت «امي » مي‌گفتند ؛ چون او از اهل مكه بود و مكه در آن زمان « ام القري » محسوب مي‌شده است ؛ چنانچه خداوند در قرآّنش مي‌فرمايد :

ما تو را فرستاديم تا اهل «ام القري » [مكه ] را و كساني كه در اطراف آن زندگي مي‌كنند ، انذار كني .

در دیگر روایتی چنین آمده است:

انه قد قرأ صحيفة لعيينة واخبر بمعناها    [10]

 پيامبر اكرم نامة شخصي به نام عيينه را شخصاً مطالعه كرد و از آن‌چه در آّن نوشته شده بود ، خبر داد .

با دلائلی که آورده ایم حد اقل به این نتیجه می رسیم که نمی توان با قطعیت اصرار داشت که پیامبر اسلام سواد خواندن و نوشتن را نداشته است.  

 

 


[1]  عنکبوت 48؛

 

[2]  شوری 52؛

 

[3]  اعراف 157 و 158؛

 

[4]  شوری 7؛

 

[5]  بقره 78

 

[6]  آل عمران 20؛

 

[7]  آل عمران 75؛

 

[8]  جمعه 2؛

 

[9]  معاني الأخبار – الشيخ الصدوق – ص 53 – 54 و بحار الأنوار – العلامة ‏المجلسي – ج 16 – ص 132 – 133‏ .

 

[10] المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز – ابن عطية الأندلسي – ج 4 – ص ‏‏322  و تفسير القرطبي – القرطبي – ج 13 – ص 352 و تفسير البحر ‏المحيط – أبي حيان الأندلسي – ج 7 – ص 151 و مكاتيب الرسول – ‏الأحمدي الميانجي – ج 1 – ص 96‏ .

 

نظریه ها

  • سلام
    ببخشید نظر شما در مورد مولود خوانی برای پیامبر اسلام چیست ؟ لطفا در این باره دلایل محکم رو ارایه دهید ؟

    • و علیکم السلام

      گرفتن جشن روزهای تولد یک سنت است و امر دینی نمی باشد. شام متأسفانه به بهانه عید تولد خیلی  اشتباهات انجام می شود. غلو کردن در حق برخی افراد مثل ائمه و پیامبر خلاف شرع و شرک است/ اما مولودخوانی که شما  گفتید باید به متن آن توجه کرد ما اطلاع از متن آن نداریم لذا نمی توانیم نظر دهیم/

  • الان طرفای ما برای پیامبر مراسمی به عنوان ولادت پیامبر برگزار می کنند آیا برگزای چنین مراسم هایی بدعت است یا خیر ؟

    • .در اصل گرفتن روزهای تولد یک سنت و مراسم فرهنگی است و با دین هیج ارتباطی ندارد. و گرفتن جشن تولد فی نفس ذاته مشکل ندارد اما متأسفانه آن را به یک مراسم دینی یک نوع عبادت و وسیله آمرزش گناه پنداشته  و با روایات ساخته به مبدعت تبدیل نموده اند.. چایز یا غیر جایز بودن آن بستگی به چگونگی برگزاری آن و اعتقاد دارد.

مارا از مدیای مجازی متوانید دنبال بکنید