دين وفطرت
جایگاه ثروت در اسلام

جایگاه ثروت در اسلام

 

 

مسئله ثروت وجایگاه آن در زندگی اجتماعی از دیر باز مورد توجه مردم بوده وحتی ازکودکی نیزذهن افراد را مشغول خود ساخته است وبعضاَ برای روشن تر شدن ارزش ثروت آن را با معیارهای دیگری مثل علم و زهد سنجیده اند لکن کمتر اتفاق افتاده است که از جنبه های مختلف آن را مورد تحلیل قرار دهند بلکه در اکثر مواقع آن را به عنوان ابزار دنیا دوستی و هواپرستی محکوم کرده اند اما واقعیت اینجاست که آیا واقعا ثروت سزاوار این همه محکومیت وانتقاد را داشته است واصولا مقایسه آن با اموری مثل علم و زهد می تواند جایگاه حقیقی آن را مشخص نماید یا تنها منجر به قضاوت یک طرفه و غیر منصفانه خواهد شد؟

حقیقت مطلب این است که ثروتی که از راه حلال کسب شده باشد و حقوق متعلق به آن نیز پرداخت شده باشد نه تنها مذموم نیست بلکه بسیار نیز بر آن تاکید شده است چرا که بنیان زندگی سالم اجتماعی و مصونیت در برابر وسوسه های شیطانی با تامین مالی و بی نیاز گشتن از دیگران حاصل میشود زندگی اجتماعی ما در حال حاضر گواه حقیقی بر این مطالب است بدلیل اینکه ضعف مالی خود نوعی نیازمندی به دیگران را ایجاب می کند واگر شخص در مقام یک داعی بخواهد در جامعه فعالیت کند قطعا این ضعف مالی بر دعوت او و عکس العمل مخاطبین وی، تاثیر نا مطلوبی خواهد گذاشت واگر چه شخص خود را از کمک دیگران بی نیاز بداند اما افکار عمومی جامعه حتما او را محکوم به کمک خواهی از دیگران می کند و این افکار مردم مبنی بر چشم داشت نسبت به اموال آنها در قبال دعوت وموعظه شخص داعی باعث می شود از آن تاثیر مطلوب و شایسته ای که می بایست بر جامعه گذاشته می شد کاسته شده و شخص دعوتگر نیز در جامعه احساس حقارت کند و به مرور زمان از جامعه فاصله گیرد.

اما جنبه مخالف آن را در نظر بگیرید که شخص با وضع مالی خوب وارد عرصه دعوت می شود، اولین موفقیت زود هنگام او این است که دیدگاه مردم نسبت به او روی مسایل حاشیه ای و انتقادی نمی نهد بلکه واقع گرایانه در برابر دعوت او موضع می گیرند و قضاوت را منحصر به گفتار اوکرده و از ایراد شبهه در هدف دعوت او خودداری می کنند چرا که بدیهی است کار آن داعی تنها به منظور تذکر به مردم بوده وهیچ انتظار پاداشی را نیز برای او از مردم نمی توان تصور کرد.

با نگاهی به تاریخ دعوت پیامبران در قرآن، این مسئله به وضوح مشاهده می شود که اولین گفتار آنها به قومشان این بوده است که در قبال دعوتشان هیچ اجر و مالی را از آنها طلب نخواهند کرد و صرفا دعوتشان ,انجام وظیفه الهی بوده که بر دوش آنها نهاده شده است به خاطر اینکه آنها می دانستند اولین تصور مردم این است که حتما این شخص می خواهد بوسیله این موعظه هایش از آنها پاداش بگیرد پس در آغاز کار این تصور را باطل کردند تا دید مردم نسبت به امر دعوت از مسیر اصلی خود منحرف نگردد. پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم نیز در ابتدای دعوت با این مشکل روبرو بودند و اشراف قریش گمان می کردند که هدف او از عنوان کردن آن مطالب رسیدن به مال و جاه و مقام است پس به او پیشنهاد ثروت و مقام کردند اما او در جواب این گمان ناصواب آنها را باطل نموده و هدف از دعوت را امری فراتر از آن موارد ذکر نمودند.

اما عده ای برای اینکه ارزش علم را ثابت کنند آن را با ثروت مقایسه نموده وارزش فوق العاده برای علم نسبت به ثروت قایل می شوند نیز دید گاهی غیر منصفانه می باشد چرا که یکی از اسباب بسیار مهم برای کسب علم، داشتن وضعیت مالی مناسب است که به دو صورت مستقیم وغیر مستقیم بر کسب علم تاثیر گذار است. بسیاری از مراکز علمی بصورت خصوصی اداره می شوند و راهیابی به آنها مستلزم داشتن مقادیر زیادی هزینه است که مسلما تنها اشخاص ثروتمند می توانند به این مراکز علمی راه یابند واشخاص فقیر از کسب علم ودانش در این مراکز محروم می مانند که این مسئله مستقیما بر طلب علم تاثیر می گذارد، اما به فرض اینکه این مراکز علمی هزینه ای بیشتر دریافت ننمایند حداقل امکاناتی که یک طالب علم باید داشته باشد این است که بتواند در زمان تحصیل، مخارج زندگی خود را تامین نماید و بار دیگر مشاهده می کنیم که اشخاص زیادی نیز به خاطر عدم توانایی درتامین مخارج زندگی، مجبور به رها ساختن تحصیل و روی آوردن به شغلی جهت کسب درآمد می نمایند. مثال بارز این مطلب رفتار یکی از علمای بزرگ اسلام است به نام عبدالله بن مبارک که چند روزی در حلقه درس ابو حنیفه حاضر نشدند پس ازاینکه ازعلت غیبت او پرسیده شد واو عدم داشتن توانایی در تامین مخارج خانواده را علت عدم حضورش در حلقه درس عنوان کرد، پس ابو حنیفه مخارج زندگی وی را متقبل شدند و او نیز از آن به بعد در حلقات درس حاضر می شد وبه مرور زمان تبدیل به یکی از علمای بزرگ جهان اسلام شدند.

آخرین مطلبی که دلالت بر جایگاه ثروت در جامعه دارد آیات قرآن است که در مواضع بسیاری انفاق مال همراه انفاق جان و نفس آورده شده است و الله اعلان داشته است که حاضر به معامله آنها در مقابل بهشت است واصحاب پیامبر نیز پیوسته با انفاق مال نسبت به همدیگر برتری می جستند.

اما در آخر باید این نکته را متذکر شد که مال وثروتی ارزش دارد که از راه حلال و صحیح کسب شده باشد و در راه مشروع و حلال نیز خرج شده باشد در غیر این صورت اموال انسان تبدیل به گداخته های آتش خواهد شد که در قیامت اعضای بدن انسان با آنها داغ کرده می شود و باعث هلاکت و شقاوت می شود.

امین

 

مارا از مدیای مجازی متوانید دنبال بکنید