عوامل اخلاقی تأثیرگذار در رهیابی انسان از نگاه قرآن کریم
استاد. دکترعبد العزيز بايندر
اخلاق جمع خَلْق و خُلْق و خُلُقُ است خداوند میفرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ [القلم: 4] ترجمه: «و به راستى تو بر خلق و خوى بزرگى هستى». ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ﴾ [التين: 4] ترجمه: «بهراستی انسان را بیگمان در نیکوترین ساختار آفریدیم».
و خَلق در لغت به معنای ایجاد چیزی است: ﴿وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا﴾ [الفرقان: 2] «و هر چیزی را آفریده و برای آن اندازه نهاده». وتقدير/اندازه کردن آن است پس از ایجاد آن و همچنین مووصف کردان آن با اوصاف ویژه. و این است که خداوند را باری و مصور و بدیع میگرداند: ﴿هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى﴾ [الحشر: 24] ترجمه: «اوست خداوند آفریدگار پدیدآور صورتگر، برای اوست نامهای نیک».
﴿بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾ [البقرة: 117] ترجمه: پدیدآورندۀ بینمونۀ آسمانها و زمین اوست. و چون بر انجام کاری حکم فرماید تنها به آن گوید:”باش!” پس بیدرنگ هست میشود.
﴿قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ. مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ. مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ﴾ [عبس:17-19] ترجمه:« کشته شده است این انسان! چه چیز او را به کفر و کفران وا داشته؟ [خداوند] او را از چه چیز آفریده؟از نطفهای آفریدش. پس اندازهای بخشیدش».
﴿هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ ﴾ [آل عمران: 6] ترجمه: «اوست كسى كه شما را آن گونه كه مىخواهد در رحمها صورت مىبخشد».
خداوند دربارهٔ سبب آفرینش آسمان ها و زمین فرموده است: ﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ﴾ [هود: 7] ترجمه: «و اوست کسی که آسمانها و زمین را در شش روز/هنگام آفرید حال آنکه عرش او بر آب بود تا شما را بیازماید [که] کدام یک نیکوکارترید».
آنانی را که خداوند برای آزمایش/امتحان آفریده همان گروه انس و جن اند: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ [الذاريات:56] ترجمه: «و نیافریدم جنّ و انس را جز برای آنکه بپرستند مرا».
دین، فطرت و خلق
دِين و دَين از یک مصدر اند و به معنای نوعی انقیاد و فرمانبری و فروتنی است. و دَين/بدهکاری انسان بدهکار را فرمانبردار صاحب دین یا بستانکار می گرداند. هر کس میداند که خداوند آفریدگار اوست و آفریدگار همه است: ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُون﴾ [الزخرف/87] ترجمه: «و اگر از آنان بپرسی: «چه کسی آفریده ایشان را؟» همانا خواهند گفت: «خداوند» پس چگونه/به کجا [از حقیقت] بازگردانیده میشوند؟».
﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ (61) اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (62) وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ﴾ [العنكبوت/61-63] ترجمه: «و اگر از ایشان بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفرید و خورشید و ماه را رام کرد؟ » بهراستی همی گویند: «خداوند» پس چگونه به دروغ [از خداوند] بازداشته میشوند؟ خداوند برای هر کس از بندگانش که بخواهد روزی را گشاده میگرداند و [یا برایش] تنگ میسازد. بهراستی خداوند به هر چیزی بسی داناست. و اگر از آنان بپرسی: «چه کسی از آسمان، آبی فرو فرستاد، پس زمین را بعد از مرگش بدین وسیله زنده گردانید؟» همانا گویند «خداوند» بگو: «ستایش تنها برای خداوند است.» بلکه بیشترشان خردورزی نمیکنند».
و از همینجاست که انسان باید خودش را تسلیم خداوند کند در حالیکه محسن است اما مخالفت موجود در سرشتش باعث آن میشود که در برخی امور مخالف امر خداوند حرکت کند. و برخی مردم مانند ابلیس مخالفت می کنند و برخی هم مانند پیروانش و برخی هم مانند آدم و حواء مخالفت می کنند. و کسانی که نفس خویش را به خداوند تسلیم کرده اند اندک اند: ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾ [آل عمران/83] ترجمه: «پس آيا جز دين/آیین خدا را مىجويند؟ حال آنكه هر كس كه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسلیم دین او/فطرت شده اند و همه به سوى او بازگردانده مىشوند».
و خداوند دینش را به عنوان دین و آیین فطرت و خَلق معرفی کرده است: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾ [الروم: 30] ترجمه: «پس پاکدلانه روی خود را به سوی دین به پادار؛ فطرت و سرشت خداساخته[ای] را که مردم را بر پایهی آن استوار ساخت. هرگز تبدیلی برای آفریدهٔ خداوند نیست. این همان دین پر ارزشِ/استوارِ/ پایبرجاست ولی بیشتر مردمان نمیدانند».
و فطرت در لغت به معنای شق است و شق قانون خداوند است در خلق چون او آسمان ها و زمین را آفریده چنان که انسان را آفریده است: ﴿قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (14) قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾ [الأنعام: 14، 15] ترجمه: «بگو: آیا غیر خداوند را که پدید آورندهٔ آسمانها و زمین است ولی/دوست نزدیک/سرپرست گیرم؟ و اوست که میخوراند و خورانده نمیشود؛ بگو من مأمور شدم که نخستین کسی باشم که اسلام آورده و [به من دستور داده شد که] هرگز از مشرکان مباش. بگو من اگر پروردگارم را نافرمانی کنم از عذاب روزی بزرگ میترسم».
و تعریف خداوند دین استوارش را به آیین فطرت طاعت را با فطرت موافق و هماهنگ می کند اینجاست که انسان احساس آرامش و خوشبختی می کند به دور از ترس: ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (13) أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ [الأحقاف: 13، 14] ترجمه: «بیگمان کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند است» سپس ایستادگی کردند، نه بیمی بر آنان است و نه ایشان غمگین میشوند. ایشان بهشتیانند جاودانگان اند در آنجا به پاداش آنچه انجام میدادند».
و اما مخالفت با فطرت انسان را در تنگنا و ترس وا مینهد: ﴿بَلَى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ [البقرة: 81] ترجمه: «خیر! کسانی که بدی کردند و خیلی در گناه فرورفتند پس آنان اهل آن آتش اند، آنان در آن جا همیشه ماندگارند».
کسانی که اخلاق و روش مخالف فطرت در پیش گرفته اند دنبال اخلاق و روشی میروند که خودشان به میان آورده اند و خداوند همیشه آنان را به خاطر این کردارشان هشدار میدهد: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا (7) فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا(۸)﴾ [الشمس: 7، 8] ترجمه: «سوگند به جان [آدمی] و آن که آن را سامان داد. پس بدکاری و پرهیزگاریش را به او الهام کرد». ﴿فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ﴾ [الأنعام: 125] ترجمه: «پس هر که را خداوند خواهد [از روی کردار درستش] راه نماید سینه اش را برای اسلام میگشاید و هر که را که خواهد [از روی کردار نادرستش] در گمراهی وا نهد سینه اش را [چنان] تنگ و بسته میسازد گویی که به [سختی در] آسمان بالا میرود. اینگونه خداوند پلیدی [کفر] را بر کسانی که ایمان نمیآورند بر مینهد».
پس اگر هشدار موافق فطرت و خلق را نپذیرند دروغگو شمرده میشوند و طبع و سرشتی مخالف فطرت الهی در آنان به وجود می آید: ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (106) ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (107) أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (108) لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ [النحل: 106 – 109] ترجمه: «کسی که پس از ایمانش به خداوند کفر ورزد مگر آن کس که مجبور شده و قلبش به ایمان اطمینان دارد. اما کسانی که سینههاشان را به کفر گشاده کرده، پس خشم خداوند بر آنان است و برایشان عذابی بزرگ است. این آز آن روست که اینان، بیگمان، زندگی دنیا را بر آخرت برگزیدند، و اینکه خداوند گروه کافران را هرگز هدایت نمیکند. اینانند کسانی که خدا بر دلها و گوشها و دیدگانشان مهر نهاده و ایشان (هم)اینان غافلانند. ناگزیر اینان در آخرت، (هم) ایشان همواره زیانکارانند».
و آنان گمان می کنند که مؤمن اند اما دل خود را تسلیم خداوند نمی کنند چون در دلهای شان به یقین رسیده اند که حق چیست اما هنوز گمان می کنند این روش با منافع شان در تضاد است: ﴿وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (36) وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ﴾ [الزخرف: 36، 37] ترجمه: «و هر کس از یاد [خداوند] رحمان دل بگرداند، برایش شیطانی بر میگماریم؛ پس برای وی قرین و همنشین است. و بیگمان آنان ایشان را همواره از راه [خداوند] باز میدارند، و خود میپندارند که راهیافتگانند. ».
﴿فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ ﴾ [الأعراف/30] ترجمه: «[خداوند] گروهی [از مردم] را ره نموده و گروهی را هم [گمراه کرد] که گمراهی سزا گشته است بر آنان. بیگمان آنان شیاطین را به جای خداوند دوست نزدیک/سرپرست خود گرفته اند و پندارند که رهیافتگان اند».
و حال شان در آخرت مانند حال شان در دنیا خواهد بود: ﴿ يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ (18) اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ (19)﴾ [المجادلة: 18 – 19] ترجمه: «روزی که خداوند همهی آنان را [از گورهاشان] برمیانگیزد، پس همان گونه که برای شما سوگند یاد میکنند برای او [نیز] سوگند یاد کنند، و چنان پندارند که بر چیزی [از حق] اند. هان! آنان بیگمان، (هم)ایشان دروغگویانند. شیطان بر آنان بس چیره شده. پس خداوند را از یادشان برده. آنان حزب شیطانند؛ هان! حزب شیطان (هم)ایشان بیگمان زیانکارانند».
روحِ دمیده شده در انس و جن
روح همان نیرو یا ملکه ای است که پس از کامل شدن خلقت انسان بر او بارگذاری میشود هنگامی که جنینی است در شکم مادرش. گویا این نیرو مانند بدنی است دوم اما پنهان است و ما آن را دیده نمیتوانیم مگر با نشانگان ویژه اش. و این روح است که از انسان موجودی مسئول و امتحان شده میسازد: ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ. ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ . ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ﴾ (السجدة 32/7-9) ترجمه: «کسی که همه چیز را نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد. سپس نسل او را از خلاصه و برگزیدهای از آبی پست نهاد. سپس او را سامان و سازمان داد و از روحش در او دمید. و برای شما گوشها و چشمها و دلهای فروزان قرار داد. چه اندک سپاس میگزارید».
وآیات زیر جزئیات بیشتری ارائه میکند: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ. ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ. ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾ (المؤمنون ۲۳/۱۲-۱۴) ترجمه: «و بیگمان انسان را از چکیدهای، از گلی آفریدیم. سپس او را (به صورت) نطفهای در جایگاهی استوار قرار دادیم. سپس نطفه را علقهای [:آویزکی] در آوردیم. پس علقه را (به صورت) گوشتکی لهیده آفریدیم و آنگاه (هم) آن گوشتک لهیده را استخوانهایی آفریدیم. پس (از آن)، استخوانها را با گوشتی پوشاندیم (و) سپس جنین را آفریدهای دگر [:روح] ایجاد نمودیم. پس خدا بسی مبارک (و) بهترین آفرینندگان است».
تعبير ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ﴾ نشان میدهد که تمایز و فرق جنین انسان با جنین دیگر زنده جانان پس از پایان یافتن مراحل خلقت جسم آن است یعنی کامل شدن خلق این اندام ها آن را شایستهٔ بارگذاری روح میگرداند. و دمیدن روح در بدن انسان همانند بارگذاری یا دانلود سیستم عامل برای کامپیوتر است؛ همانگونه که سیستم عامل پس از پایان یافتن مراحل ساخت کامپیوتر بارگذاری میشود، روح انسان هم پس از پایان یافتن مراحل خلقت و آماده شدن وی برای پذیرش روح در بدنش دمیده میشود. و انسان پس از دمیده شدن روح شش ماه در شکم مادرش میماند: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا﴾ [الأحقاف/15] ترجمه: «و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به نیکی کردن سفارش کردیم [که] مادرش با تحمل رنجی شدید به او باردار شد و با تحمل رنجی شدید او را به دنیا آورد، و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سی ماه است».﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ﴾ [لقمان/14] ترجمه: «و انسان را دربارهی پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادرش به او باردار شد، در حال سستی بر سستی و از شیر باز گرفتنش در دو سال است».
و کودک پس از کامل کردن دوره شیرخوارگی از شیر مادر بازگرفته میشود: ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ﴾ [البقرة/233] ترجمه: «مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر دهند. این برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند.»
و ما اگر این آیات را به درستی بیندیشیم میبینیم که جنین در شکم مادرش پس از نفخ/دمیده شدن روح شش ماه میماند و این است معنای این که مادر جنینش را با سستی پس از سستی (وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ) حمل میکند. جنین هنگام ماندن در شکم مادر چیزی نمیآموزد:﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ [النحل/78] ترجمه: «و خداوند بیرون آورد شما را از شکمهای مادرانتان- در حالی که چیزی نمیدانید – و برای شما گوشها و چشمها و دلها نهاد؛ تا سپاسگزاری کنید».
حرکت روزانهٔ روح
بدن مانند مَسکنی برای روح است؛ هنگامی که بدن میخوابد روح از آن بیرون میرود و هنگامی که بیدار میشود روح بر میگردد. اما بدن مرده مانند کامپیوتری است که از کار افتاده است. روح به آن بر نمیگردد تا اینکه در روز رستاخیز دوباره برانگیخته شود. آیهٔ زیر این موضوع را روشن میسازد: ﴿اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾ (الزمر 39/42) ترجمه: «خداوند همی میستاند جانهای مردمان را هنگام مرگشان ، و جانهایی را که در خوابشان نمردهاند. پس جانهای آنان را که مرگ را برشان حتمی کرده (برون بدن) نگاه میدارد، و آن دیگران را تا هنگامی معین [به زندگی دنیا] باز پس میفرستد. بیگمان در این [امر] نشانههایی است برای مردمی که میاندیشند».
برابر این آیه در هر انسان و جنی دو نفس وجود دارد؛ یکی بدن و دیگری روح است. و بدن میخوابد و میمیرد اما روح نه میخوابد و نه میمیرد. اطلاعات مربوط به نفس بر روح حمل میشود اما انسان شعوری به مرور وقت در خواب بدن و مرگ ندارد. اصحاب کهف هم ۳۰۹ سال خوابیدند[الكهف/25] اما درکی در بارهٔ اینکه چندی خوابیدند نداشتند: ﴿وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ﴾ (الكهف 18/19) ترجمه: «و اینچنین آنها را [از این خواب مرگبار] برانگیختیم، تا در میان خود از یکدیگر پرسش کنند. گویندهای از آنان گفت: «چندی ماندهاید؟»گفتند: «روزی یا پارهای از روز».
خداوند در بارهٔ یک انسان مرده چنین فرموده است: ﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ﴾ [البقرة: 259][1] ترجمه: «یا همانند کسی که از کنار روستایی گذشت که [دیوارهایش] ویران شده بر روی سقفهایش فرو ریخته بود، گفت: «چگونه خدا اینجا را پس از مرگ آن، زنده میکند؟!» خدا او را یکصد سال میراند؛ سپس زنده اش کرد؛ و به او گفت: «چند ماندی؟» گفت: «یک روز ماندم؛ یا بخشی از یک روز.» خداوند فرمود: «نه، بلکه صد سال ماندی!»
﴿وَلِلّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ، وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ، إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ (النحل 16/77) ترجمه: «و نهان آسمانها و زمین تنها از خداوند است. و کار ساعت (پایان دنیا) جز مانند یک چشم برهمزدن یا نزدیکتر [از آن] نیست. بیگمان خداوند بر هر چیزی بسی تواناست/اندازه گذار است».
مشابهت بسیاری است میان زنده شدن پس از مرگ و بیدار شدن از خواب. برابر آیهٔ قبلی تصور نخستین انسانی که مرده و آخرین کسی که میمیرد از دورهٔ پس از مرگ تا دوباره زنده شدن یکی است. در پایان جهان و پیش از برپایی رستاخیز همه زنده جانان مرده خواهند بود اما ارواح شان باقی است چون فرشتگان آن را به آسمان برده اند چنانچه این آیهٔ قرآن کریم میگوید: ﴿تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ﴾ (المعارج 70/4) ترجمه: «فرشتگان و روح، در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است سویش بالا میروند».
و دروازههای آسمان برای آنانی که آیات خداوند را دروغ شمرده اند و از آن روی گرداندند باز نخواهد شد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ﴾ [الأعراف: 40] ترجمه: «بیگمان آنانی که آیات/نشانههای ما را دروغ شمردند و از [پذیرش] آنها سرتافتند/گردنفرازی کردند باز نگردد درهای آسمان برای آنان و در نیایند به بهشت تا آن که در آید ریسمان کشتی/شتر در سوراخ سوزن و این چنین سزا/کیفر میدهیم مجرمان را».
روز رستاخیز روح دوباره به بدن باز خواهد گشت چنانچه خداوند فرموده است: ﴿وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ﴾ (التكوير 91/7) ترجمه: «و آنگاه كه نفسها/جانها به هم درپيوندند».
از این رو کسی که در آن روز برانگیخته میشود گمان میکند که از خواب بیدار شده است: ﴿وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ. قَالُوا يَاوَيْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا، هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ﴾ (يس 36/51-52) ترجمه: «و در صور دمیده شد، پس ناگهان از گورها(شان) شتابان سویِ پروردگارشان میشتابند. گویند: ای وای ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟» [به آنان گویند:] «این است همان که وعده داده بود [خداوند] رحمان، و راست گفتند فرستاده شدگان».
این آیات همچنین وجود عذاب قبر را منتفی میکند چون مرده مرور وقت را در مدت زمان میان مرگ و دوباره زنده شدن احساس نمیکند. [2]
مخالفت در خلق انس و جن
خداوند که انس و جن را برای امتحان آفریده هنگام آفرینش مخالفت را در سرشت آنان نهاد: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾ [البقرة/30] ترجمه: «و آنگاه که پروردگارت به فرشتگان گفت من در روی زمین خلیفه/ جانشینی خواهم گرداند. گفتند آیا در آنجا کسی را میگردانی که در آن نا بسامانی کند و خون بریزد؟ اما تو چون خوب میکنی ما گردن مینهیم و دستورت را میستاییم. خداوند گفت من نادانستههای تان را میدانم.»
و خليفه کسی است که کسی را بر جای میگذارد یا کسی او را برجا میگذارد. چون واژهٔ خلیفه به صیغهٔ فعیل است که هم به معنای فاعل است و هم مفعول و تاء برای مبالغه است. و خلیفه بودن آدم علیه السلام به این معناست که غیر او جانشینش میشود چون او نخستین انسان بود و هر یک از فرزندانش که پس از وی آمدند خلیفه/جانشین او شدند.
و خلیفه از ریشهٔ خلف است و یکی از معانی خلف تَغَيُّر است و این همان معنای موافق با خلقت انسان است که با غیر خود مخالفت میکند و غیر او نیز با او مخالفت میکند از همین رو هردو مخالف و مختلف یکدیگر میشوند: ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ (118) إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾ [هود/118، 119] ترجمه: «و اگر میخواست پروردگارت، همهی مردمان را همواره امّتی یگانه/یکسان [در تشریع و باور و کردار] میساخت؛ حال آنکه پیوسته با هم مختلف اند. جز کسانی که رحم کرده پروردگارت به آنان و برای همین آنان را آفریده. و [اینگونه] تمامیت یافت کلمهی پروردگارت [که]: «همواره جهنم را از همهی جن و انس پر خواهم کرد».
انسان با خداوند هم در اوامر و نواهیش مخالفت میکند: ﴿خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ﴾ [النحل/4] ترجمه: « آفرید انسان را از نطفهای؛ پس آنگاه او ستیزهجویی آشکارگر شد».
جن هم مانند انسان است در مخالفتش چون خداوند آنان را هم مانند انسان برای امتحان آفریده است. در فرشتگان نیز این مخالفت وجود دارد چون آنان از جن هستند و دلیل این هم گفتهٔ شان در بارهٔ آدم است هنگامی که خداوند به آنان گفت که میخواهد در زمین خلیفه ای بنهد: ﴿قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ﴾ [البقرة: 30]” ترجمه: «گفتند آیا در آنجا کسی را میگردانی که در آن نا بسامانی کند و خون بریزد؟»
و ممکن نیست که این چنین بگویند مگر این که واژهٔ خلیفه به معنای مخالفت باشد چون آنان نتیجهٔ مخالفت را در جن که خونی هم نداشتند برای ریختن میدانستند و این سخن خداوند: ﴿إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾ [البقرة/30] بیان این است که آنچه گفتید درست است اما در خلق آدم چیزی هست که فرشتگان آن را نمیدانند: ﴿وَعَلَّمَ آَدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (31) قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (32) قَالَ يَا آَدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ﴾ [البقرة/31-33] ترجمه: «و به آدم نام/ویژگی همه چیزها را یاد داد سپس آنها را بر فرشتگان وانموده گفت پس نامهای/ویژگی اینها را به من بگویید اگر درست میگویید. فرشتگان گفتند ما در برابرت سر فرو میآریم، ما دانسته ای نداریم جز آنچه به ما آموختی؛ تو دانا و حکیمی. خداوند گفت ای آدم! به فرشتگان نامها/ویژگی های این ها را بگو. چون آدم به آنان نام چیزها را گفت خدا فرمود آیا نگفتم به شما که بیگمان من میدانم پنهان آسمانها و زمین را و میدانم آنچه را شما آشکار میکنید و آنچه را پنهان میکنید».
غیب/پنهان آسمان ها و زمین همان علمی است که خداوند به آدم آموخت در حالی که از فرشتگان پنهان بود. و آنچه که فرشتگان آن را پنهان میداشتند حس حسادت شان با آدم بود نسبت به آن دانشی که خداوند به او داده بود. سپس خداوند فرشتگان را با این سخن آزمود: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآَدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾ [البقرة/34] ترجمه: «و چون گفتیم فرشتگان را که به آدم سجده کنید/گردن خم کنید پس همه سجده کردند جز ابلیس، او سرکشید و بزرگنمایی کرد و در شمار کافران شد».
﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (12) قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ﴾ [الأعراف/12، 13] ترجمه: «[خداوند] به او فرمود: چه چیزی تو را بازداشت از این که سجده کنی آنگاه که فرمانت دادم؟ [ابلیس] گفت: من از او بهترم، [زیرا] مرا از آتش آفریدی و او را از گل آفریدی. [خداوند] فرمود: پس از این جا (ملأ اعلا) پایین برو پس تو را نرسد که در این جا بزرگی فروشی/گردنفرازی کنی پس بیرون شو که بیگمان تو از فرومایگانی».
آیات زیر روشن میکند که خداوند ابلیس را از ملأ اعلا دور کرد: ﴿مَا كَانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ (69) إِنْ يُوحَى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ (70) إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ (71) فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (72) فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (73) إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ (74) قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ (75) قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (76) قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (77) وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ (78) قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (79) قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (80) إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (81) قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (82) إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (۸۳)﴾ [ص/69 – 83] ترجمه: «من از ملا اعلی [و فرشتگان عالم بالا] به هنگامی که [دربارهٔ آفرینش آدم] مخاصمه میکردند خبر ندارم! تنها چیزی که به من وحی میشود این است که من انذارکننده آشکاری هستم!» و به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری را از گل میآفرینم! هنگامی که آن را نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم، برای او به سجده افتید!» در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند، جز ابلیس که تکبر ورزید و از کافران بود! گفت: «ای ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقی که با قدرت خود او را آفریدم سجده کنی؟ ! آیا تکبر کردی یا از برترینها بودی؟! (برتر از اینکه فرمان سجود به تو داده شود!)» گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدهای و او را از گل!» فرمود: «از آسمانها (و صفوف ملائکه) خارج شو، که تو رانده درگاه منی! و همانا لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود! گفت: «پروردگارا! مرا تا روزی که انسانها برانگیخته میشوند مهلت ده!» فرمود: «تو از مهلت دادهشدگانی، ولی تا روز و زمان معین! گفت: «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از میان آنها!».
در این آیات خداوند متعال روشن میکند که ابلیس هم تا هنگامی که از جملهٔ شیاطین شد در ملأ اعلا بوده چون او با سرکشی و استکبار از کافران شد از این رو خداوند او را رانده و از ملأ اعلا دورش کرد چون ملأ اعلا از هر شیطانی سرکش محفوظ است:
﴿إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (6) وَحِفْظًا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ مَارِدٍ (7) لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ (8) دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (9) إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ﴾ [الصافات/6-10] ترجمه: «همانا ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان آراستیم. و آن را از هر شیطان سرکشی حفظ کردیم. آنان نمیتوانند به سخنان فرشتگان بسیار مکرم و شریف گوش فرا دهند، و [هرگاه به گوش دادن برخیزند] از هر سو [شهاب] به سویشان پرتاب میشود. تا با خفت وخواری رانده شوند، وبرای آنان عذابی همیشگی است. مگر آنکه شیطانی خبری را [دزدانه و] با سرعت برباید [و فرار کند] که در این صورت گلولهای آتشین و شکافنده او را دنبال میکند».
و این آیات روشن میکند که ابلیس از فرشتگان بوده است و اگر چنین نمیبود میگفت: من از اینان نیستم پس مأمور به سجده هم نیستم در پاسخ به این سخن خداوند: ﴿يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ﴾ [ص/75]. دلیل دیگر هم این قول خداوند است: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآَدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا﴾ [الكهف/50] ترجمه: «و چون به فرشتگان گفتیم: «به آدم سجده کنید.» پس (همه) سجده کردند، جز ابلیس (که) از (گروه) جنیان بود. پس، از فرمان پروردگارش سرپیچید. آیا پس او و نسلش را به جای من اولیای خود بر میگیرید؟ حال آنکه آنان دشمنان شمایند. شیطان چه بد بدلی برای ستمگران است».
با تفکر در بارهٔ کسانی که فاسق نشدند از جنیان در مییابیم که آنان همان کسانی اند که به آدم سجده کردند از فرشتگان. و این آیات همچنین نشان میدهد که فرشتگان از جنیان اند: ﴿ وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ﴾ [الصافات/158] ترجمه: «و بین خداوند و جنّیان نسبی قرار دادند، حال آنکه بهراستی جنّیان دانستهاند [که برای حساب پسدادن] بیگمان احضارشدگانند». ﴿وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ (15) أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاكُمْ بِالْبَنِينَ (16) وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ (17) أَوَمَنْ يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ (18) وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ﴾ [الزخرف/15-19] ترجمه: «آنها براى خداوند از میان بندگانش جزئى قرار دادند (و ملائكه را دختران خدا خواندند); انسان كفرانكننده آشكارى است! آیا از میان مخلوقاتش دختران را براى خود انتخاب كرده و پسران را براى شما برگزیده است؟! (در حالى كه هرگاه یكى از آنها را به همان چیزى كه براى خداوند رحمان شبیه قرار داده ( به تولد دختر) بشارت دهند، صورتش (از فرط ناراحتى) سیاه مىشود و خشمگین مىگردد! (آیا كسى را كه در لابلاى زینتها پرورش مىیابد و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست (فرزند خدا مىخوانید)؟! آنها فرشتگان را كه بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند; آیا شاهد آفرینش آنها بوده اند؟ ! گواهى آنان نوشته مىشود و (از آن) بازخواست خواهند شد!».
﴿فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ (149) أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ (150) أَلَا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ (151) وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾ [الصافات/149-152] ترجمه: «پس از مشركان جويا شو آيا پروردگارت را دختران و آنان را پسران است يا فرشتگان را مادينه آفريديم و آنان شاهد بودند. هشدار كه اينان از دروغ پردازى خود قطعا خواهند گفت: «خدا فرزند آورده در حالى كه آنها قطعا دروغگويانند ».
این دو آیه دلیلی است بر این که هر کس دیگر هم که کاری را انجام دهد که ابلیس انجام داده او هم مانند ابلیس خواهد بود:
﴿لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَلَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَمَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعًا (172) فَأَمَّا الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنْكَفُوا وَاسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَلَا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا﴾ [النساء/172، 173] ترجمه: «هرگز روی بر نمیتابد مسیح از این که بندهٔ خداوند باشد و نه فرشتگان مقرب و هر که از بندگی او روی بر تابد و کبر ورزد/خود بزرگ بینی کند [پس بداند که خداوند] به زودی همه را به نزد خویش گرد میآورد. پس اما آنانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردند، پس پاداششان را به گونهٔ کامل بدهد و از فضل خویش بر آنان بیفزاید و اما آنان که روی برتافتند و کبر/گرد نفرازی نمودند آنان را عذاب کند عذابی دردناک و برای خود در برابر خداوند هیچ ولی/دوست نزدیک و یاوری نیابند».
مخالفت آدم و حوا
خداوند همهٔ اسمها/نامها را به آدم آموخت: ﴿وَعَلَّمَ آَدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾ [البقرة: 31] و اسم چیزی است که ذات یک چیز و ماهیت آن با آن شناخته میشود و با این دانش آدم علیه السلام به اطلاعاتی رسید که فرشتگان آن را نمیدانستند از این رو با او حسادت کردند و از همینجا بود که خداوند آنان را به سجده برای آدم دستور داد و خداوند این علم را با قلم به آدم آموخت: ﴿عَلّمَ بِالقَلَم﴾ [العلق/4-5] به دنبال آن فرزندان آدم نیز به این دانش دست یافتند و این را از گفتهٔ نوح علیه السلام میدانیم: ﴿أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ طِبَاقًا (15) وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا ﴾ [نوح/15، 16] ترجمه: «مگر ندیدید/ندانستید که چگونه خداوند هفت آسمان را طبقاتی بر روی هم آفریده است؟ و ماه را در میانشان روشناییبخش گردانید و خورشید را چراغی [روشن] قرار داد».
در قرآن هم کسان دیگری پس از قوم نوح ذکر نشده که به این معلومات و مشاهدات رسیده باشند. خداوند آنچه را که برای آدم وهمسرش پس از سجود فرشتگان برای آدم اتفاق افتاده بود بیان میکند: ﴿وَقُلْنَا يَاآدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ [البقرة: 35] ترجمه: و گفتیم ای آدم تو و همسرت در این باغ جای گیرید و فراوان بخورید از هر آنچه خواهید و به این درخت نزدیک نشوید که در شمار نا درستکاران میروید.
سپس خداوند با اشاره به ابلیس آدم را هشدار میدهد: ﴿يَا آَدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى (117) إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى (118) وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى﴾ [طه/11۷-119] ترجمه: «پس گفتیم: «آدم! بیگمان این (ابلیس) برای تو و همسرت دشمنی (خطرناک) است. زنهار تا شما را از (این) باغ بیچون به در نکند، پس به زحمت افتی. بهراستی برای تو در آنجا این است که نه گرسنه میشوی و نه برهنه میمانی. و (هم) اینکه بهراستی در آنجا نه تشنه میگردی و نه آفتابزده میشوی».
بهشتی که خداوند آدم و همسرش را در آن جای داد باغی پر از درخت است در دنیا چون خداوند آدم را در زمین خلیفه قرار داد: [البقرة: 30] ﴿قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ﴾ [الأعراف: 25] این موضوع را سخن خداوند تأیید میکند: ﴿أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ﴾ [البقرة: 266] ترجمه: «آیا كسى از شما میخواهد كه او را باغى از درختان خرما و انگور باشد که جويباران از پاییندست آن روان باشد، و در آن هرگونه ميوه ای نیز هست اما پيري او فرارسيده و فرزندان او خُرد و ناتوان باشند، در این گیر و دار گردبادى آتشزا، بر آن بزند و آن را بسوزاند. بدين گونه خداوند آياتش را براى شما روشن مىگرداند تا انديشه كنيد».
وهمه این نعماتی که خداوند به آدم داده بود او را مستغنی و بی نیاز کرده بود، خداوند فرموده است: ﴿كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى (6) أَنْ رَآَهُ اسْتَغْنَى ﴾ [العلق/6-7] ترجمه: «چنان نیست (که انسان سرنهد). همواره انسان بیگمان سرکشی میکند. که خود را بینیاز دید». چون انسان هرچه هم داشته باشد به آن بسنده نمیکند و افزون خواهی میکند پس شیطان از این فرصت استفاده کرده و آدم و همسرش را به وسوسه انداخت و آنان را به سوی دو هدفی میخواستند به آن برسند توجیه کرد با این کار آنان با دستور خداوند مخالفت کردند. خداوند متعال به نقل از قول ابلیس میفرماید: ﴿يَاآَدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى﴾ [طه/120] ترجمه: «گفت: «آدم! آیا تو را بر درخت جاودانگی و مُلکی کهنهناشدنی راه بنمایم؟».
آدم میدانست که همیشه در دنیا نمیماند و اینکه صاحب ملکی پایدار نیست و این گونه ابلیس هشدار خداوند را از یاد آدم برد: ﴿فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآَتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آَدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى﴾ [طه/121] ترجمه: «پس، از آن [درخت] خوردند و شرمگاهشان بر آنها نمودار شد، و شروع كردند از برگ [درختان] بهشت بر خود چسباندن، و آدم پروردگار خويش را نافرمانى نمود پس راه راست را گم كرد». ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آَدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴾ [طه/115]. ترجمه: «و همانا بهراستی پیش از این سوی آدم پیمان بستیم. پس [آن را] فراموش کرد، و برای او عزمی نیافتیم».
﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ(36) فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (37)﴾ [البقرة: 3۶ – 37] ترجمه: «پس شیطان آن دو را از آنجا لغزاند پس بیرون شان کرد از جایی که بودند و ما گفتیم فرود آیید از آنجا[ برخیتان دشمن برخی دیگر و برای شماست در زمین جایی و ابزاری برای زندگی تا مدتی».
وبيان كلماتی که آدم علیه السلام از پروردگارش دریافت در این دو آیه آمده است: ﴿ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ (22) قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ [الأعراف/22-23] ترجمه: «و پروردگارشان آنان را آواز داد که آیا باز نداشتم شما را از این درخت و نگفتم به شما که بیگمان شیطان برای شما دشمنی است آشکار؟! گفتند: پروردگارا ما به خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما مهر نورزی به راستی از زیانکاران باشیم».
كفر
کفر در لغت به معنای پوشیدن چیزی است در زبان عربی برای زارع/کشاورز هم کافر گفته میشود چون او بذر/تخم را با خاک میپوشاند: ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا﴾ [الحديد: 20] ترجمه: «بدانید که زندگی دنیا، تنها بازی و سرگرمی بازدارندهی از حق و آرایش و فخرفروشی شما به یکدیگر، و فزونخواهی در اموال و فرزندان است. (مَثَل آنها) همچون بارانی است که کافر را رُستنی آن (باران) به شگفتی اندازد. سپس (آن کِشت،) به هیجان آید، پس تا آن را زرد بینی؛ سپس خاشاک شود».
و زارع/کشاورز میداند چه چیزی را زیر خاک پنهان میکند؛ همچنین کافر هم آنچه را که از حق . حقیقت پنهان کرده میداند چون او کافر شمرده نمیشود مگر پس از شناخت حق و یقین به آن با مشاهدهٔ نشانههای روشن و ایمان و باور به آن؛ پس چون ایمان را مخالف منافع خودش یافت آن را پوشید و این چیزی است که او را مجبور به دروغگویی و انکار میکند: ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (86) أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ (87) خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ (88) إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴾ [آل عمران: 86 – 89] ترجمه: «چگونه خداوند قومى/گروهی را هدايت كند/در راه خویش پذیرد كه کفر ورزیدند پس از ايمانشان و پس از آنكه گواهی دادند كه این رسول حق است و آنان را نشانههای روشن آمد؟! و خداوند قوم/گروه ستمكاران را/ گروهی را که در این اشتباه به سر میبرند در را خویش نمیپذیرد. اينان سزایشان آن است كه لعنت خداوند و فرشتگان و همهٔ مردم بر آنان باشد. در آن (عذاب/لعنت) همیشه ماندگارند؛ عذاب از آنان سبک/كاسته نشود و نه به آنان مهلت داده شود. جز کسانی كه پس از آن توبه کردند/بازگشتند و خودرا اصلاح كردند/ درستکاری کردند پس خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است».
و درِ توبه تا نزدیک مرگ باز است: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا (17) وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآَنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾ [النساء/17، 18] ترجمه: «جز این نیست که وعدهٔ پذیرش توبه بر خداوند برای آنانی است که از روی نادانی کار ناشایستی میکنند، سپس به زودی توبه میکنند. اینانند که خداوند از آنان در میگذرد و خداوند همیشه دانا و با حکمت است/فرزانه است. و وعدهٔ پذیرش توبه برای کسانی نیست که همیشه گناه میکنند تا این که مرگ هر یکیشان فرارسد گوید: من اینک توبه کردم و نه برای کسانی که کافر میمیرند؛ برای چنین کسانی عذابی دردناک آماده کرده ایم.».
و کسانی که پس از ایمان خود کفر ورزیده اند حق را میدانند و گاهی میخواهند از آن پیروی کنند: ﴿رُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ كَانُواْ مُسْلِمِينَ﴾ (الحجر 15/2) ترجمه: «چه بسا کسانی که کافر شدند آرزو کنند کاش مسلمان بودند». ﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ [المؤمنون: 99، 100] ترجمه: «تا آنهنگام که مرگ یکی از ایشان در رسد، گوید: «پروردگارم! مرا بازگردانید. شاید من در آنچه وانهادم کار نیکی انجام دهم.» (بدو گفته شود:) «هرگز! این سخنی است که او (تنها) گویندهی آن است، حال آنکه از دنبالشان (میانهی دو زندگی دنیا و آخرت) برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد».
و هر كافری مشرک است؛ خداوند فرموده است: ﴿سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ﴾ [آل عمران: 151] ترجمه: «در دلهای آنان که کفر ورزیدند بیم خواهیم افکند از آن رو که شرک آوردند به خداوند چیزی را که هیچ دلیلی بر آن نفرستاده است، و جایگاه شان آن آتش است، و چه بدجایگاهی است جایگاه این ستمکاران».
و مشركان میدانند که سرنوشت بدی دارند از این رو خداوند را مسئول این وضعیت خود میدانند: ﴿سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ﴾ [الأنعام: 148]” ترجمه: «به زودی آنان که شرک ورزیده اند خواهند گفت اگر خداوند [به گونه ای دیگر] میخواست ما شرک نمیآوردیم و نه پدرانمان و نه چیزی را حرام میشمردیم. همین گونه کسانی که پیش از آنان بودند نیز دروغ گفتند/تکذیب نمودند تا اینکه کیفر سخت ما را چشیدند. بگو آیا نزد شما دانشی [در بارهٔ اینکه این را خداوند خواسته] هست که آن را برای ما رو کنید؟ شما جز گمان خودرا پیروی نمیکنید و جز به گزاف سخن نمیگویید».
همچنین فرموده است: ﴿يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ﴾ [آل عمران: 106] ترجمه: « در روزی که چهرههایی سفید شود و چهرههایی سیاه شود؛ پس [گفته شود به] آنان که چهرههاشان سیاه شده: آیا شما پس از ایمانتان کفر ورزیدید؟! پس بچشید این عذاب را به کیفر آنکه کفر میورزیدید». و در بارهٔ کسانی که کافر مرده اند فرموده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ﴾ [آل عمران: 90] ترجمه: «آنان كه پس از ايمانشان كفر ورزيدند سپس كفرشان را افزودند، (چون هنگام مرگشان فرارسد)هرگز توبهشان/بازگشتشان پذيرفته نمیشود و اينان همان گمراهان اند».
وتوبه ای که از آنان پذیرفته نمیشود همان سخن شان هنگام مرگ است. خداوند فرموده است: ﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ [المؤمنون: 99، 100] ترجمه: «تا آنهنگام که مرگ یکی از ایشان در رسد، گوید: «پروردگارم! مرا بازگردانید. شاید من در آنچه وانهادم کار نیکی انجام دهم.» (بدو گفته شود:) «هرگز! این سخنی است که او (تنها) گویندهی آن است، حال آنکه از دنبالشان (میانهی دو زندگی دنیا و آخرت) برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد».
و برزخ همان مرگ است که مانع برگشت روح به بدن میگردد که تا هنگامی که خداوند او را دوباره در روز رستاخیز زنده کند. در این آیه خداوند حال کافران را با استعارهٔ تمثیلی بیان کرده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ (6) خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ [البقرة: 6، 7] ترجمه: «بیگمان آنان که کفر ورزیدند یکسان است برای آنان چه هشدارشان دهی یا هشدارشان ندهی، ایمان نمیآورند/باور نمیکنند. [گویا] خداوند مُهر کرده است بر دلهایشان و بر گوشهایشان و بر دیدگان شان پرده ای است و برای آنان عذابی است بزرگ».
خداوند فرموده است: ﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ﴾ [النساء: 40] ترجمه: «همانا خداوند به اندازهٔ ذره ای نیز ستم روا نمیدارد». ﴿وَمَا ظلمناهم ولكن كَانُواْ هُمُ الظالمين﴾ [ الزخرف : 76] ترجمه: « و ما به ایشان ستم نکردیم، بلکه خودشان ستمکاران بودهاند».
نفاق
برخی از کافران کفر خودرا پنهان میکنند و تظاهر به ایمان میکنند و با این کارشان منافق میشوند. خداوند دربارهٔ آنان فرموده است: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آَمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ (8) يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آَمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ﴾ [البقرة/8، 9] ترجمه: و از مردم کسانی هستند که میگویند: «به خدا و روز پسین باور داریم در حالیکه آنان باورمند نیستند. در برابر خدا و مؤمنان رفتاری فریبکارانه دارند و در حالی که تنها خودشان را فریب میدهند اما این را نمیدانند».
و نمونهٔ آن همان چیزی است که بنی اسرائيل در روزگار پیامبر انجام میدادند. خداوند میفرماید: ﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ (40) وَآَمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآَيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ (41) وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ [البقرة/40-42] ترجمه: «ای فرزندان اسرائیل! به یاد آورید نعمتم را که بر شما ارزانی داشتم و بمانید بر پیمانی که با من بستید تا من نیز بمانم بر پیمانی که با شما بستم و تنها از من بترسید. و ایمان بیاورید به آنچه که نازل کردم (قرآن) به عنوان تصدیق کنندۀ آنچه که در پیش شماست(تورات) و شما نخستین کافر به آن نباشید و آیاتم را در برابر بهای ناچیزی نفروشید و تنها از من پروا کنید. و نیامیزید حق را با باطل آنچه را که درست است و نپوشید حق را با آن که میدانید».
سپس حق را مشاهده کردند و آن همان کتابی بود از جانب خداوند که تصدیق میکرد آنچه نزدشان بود با آن هم ایمان نیاوردند و با این کارشان پیمان شکنی کردند: ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ (89) بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْيًا أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾ [البقرة/89، 90] ترجمه: «هنگامی که کتابی از نزد خداوند آمد که تصدیق کنندۀ آنچه با آنان بود و پیش از آن چشم براه بودند تا با این کتاب راه پیروزی خودرا بر کافران باز کنند. اما چون کتابی که میشناختند به آنان آمد بر چشمپوشی از آن پافشاری کرده کفر ورزیدند. پس لعنت/نفرین خدا بر کافران است. خود را به بد چیزی فروختند که کفر ورزیدند به آنچه خدا فرستاده، از روی حسد اینکه چرا خداوند از فضل خویش بر هر یک از بندگانش بخواهد میفرستد. پس گرفتار خشمی پی در پی شدند. و کافران را عذابی خوار کننده/خفّتبار در پیش است».
و برخی از آنان تظاهر به ایمان کردند و کفرشان را پوشیدند پس منافق شدند. خداوند در خطاب خود به مسلمانان میفرماید: ﴿أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (75) وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آَمَنُوا قَالُوا آَمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ( 76) أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ﴾ [البقرة/75-77] ترجمه: پس آیا طمع دارید که [این یهودیان] به شما باور کنند؟ در حالی که گروهی از آنان سخن خداوند/قرآن را میشنیدند، پس از آن که ربط آن را [با کتاب خودشان] دانستند آن را تحریف میکنند/ معنایش را تغییر میدهند و این را آگاهانه انجام میدهند. هنگام رو برو شدن با کسانی که ایمان آورده اند(به کتاب های خداوند) گویند: “ما هم به آن ایمان آوردیم”، و آن گاه که خلوت کنند با یکدیگر چنین گویند: “آیا چیزی را که خداوند به شما نشان داده است(مطابقت قرآن با کتاب ما) به آنان میگویید تا آن را نزد پروردگارتان چون دلیلی در برابر شما به کار برند؟ آیا خرد نمیورزید؟ آیا نمیدانند که خداوند میداند آنچه را که پنهان میکنند و آنچه را آشکار میکنند».
کافران و منافقان گمان میکنند که آنان ره یافته اند: ﴿فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ﴾ [الأعراف/30] ترجمه: « [خداوند] گروهی [از مردم] را ره نموده و گروهی را هم [گمراه کرد] که گمراهی سزا گشته است بر آنان. بیگمان آنان شیاطین را به جای خداوند دوست نزدیک/سرپرست خود گرفته اند و پندارند که رهیافتگان اند».
مماثلت/مانندگی در کیفر
مماثلت/مانندگی یا مشابهت و برابری همان اصل اساسی در کیفردهی در دنیا و آخرت است. خداوند متعال دربارهٔ جزاء/کیفر در دنیا فرموده است: ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ﴾ [النحل/126] ترجمه: « و اگر کیفر کنید، همان گونه که مورد عقوبت قرار گرفتهاید [متجاوز را] به عقوبت رسانید، و اگر بهدرستی صبر کنید البته آن برای شکیبایان بهتر است».
﴿وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ﴾ [الشورى/40] ترجمه: «و جزای بدی، بدیای است همانند آن. پس هر کس درگذرد و نیکوکاری کند، پاداش او بر خداست. بیگمان او ستمگران را دوست نمیدارد».
﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾ [البقرة/194] ترجمه: «پس هر كه بر شما حمله كرد شما هم همانند آن بر او حمله کنید و در برابر خداوند از اشتباه بپرهیزید و بدانيد كه خداوند با تقوا پیشگان/کسانی است که از اشتباهات میپرهیزند».
اعتِدَاء: تجاوز از حدود حق است. و گرفتن حق از معتدی/متجاوز، پایان دادن به اعتدا و تجاوز او و گرفتن همانند آن همان معنای جزاء سيئته بمثلها است. و خداوند در بارهٔ مشرکان مکه که مسلمانان را از آنجا بیرون راندند فرموده است: ﴿وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ﴾ [البقرة: 191] ترجمه: «و از جایی که شما را بیرون راندند بیرون شان رانید».
مماثلت/مانندگی همچنین اصل اساسی در پاداش و کیفر در آخرت است؛ خداوند متعال میفرماید: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾ [الأنعام/160] ترجمه: « هر که [در پیشگاه خداوند] با کاری نیک بیاید پس ده برابر آن پاداش خواهد داشت و هر که با کاری بد بیاید پس کیفر نبیند جز به مانند آن و به آنان ستم نشود».
﴿مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾ [غافر/40] ترجمه: «هر که بدی کند، جز به مانند آن کیفر نیابد؛ و هر که کار شایسته کند مرد باشد یا زن در حالی که ایمان داشته باشد، پس ایشان داخل بهشت میگردند، روزی داده میشوند در آنجا بیحساب ».
خداوند متعال در این آیات بیان میکند که جزا/پاداش/کیفر کسی که در دنیا کار بدی انجام داده باشد دو برابر است در آخرت: ﴿قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآَتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَكِنْ لَا تَعْلَمُونَ (38) وَقَالَتْ أُولَاهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ﴾ [الأعراف/38-39] ترجمه:«[خداوند] گوید: شما هم در گروههایی/امتهایی از پریان/جنیان و انسانها که پیش از شما گذشتند به آن آتش (دوزخ) در آیید. هرگاه گروهی در آید همکیش خود را لعنت/نفرین کند تا چون همگی به یکدیگر رسند/ گرد آیند در آن؛ پسینیان/پیروان دربارهٔ پیشینان/پیشوایان خود گویند: پروردگارا اینان ما را گمراه ساختند. پس آنان را عذابی دو چندان از این آتش بده. [خداوند] میفرماید: برای هر کدامتان دو چندان است ولی نمیدانید. و پیشینیان/پیشوایان شان به پسینیان/پیروان خود گویند: پس شما را بر ما هیچ برتری نیست پس شما هم این عذاب را بچشید به کیفر آن چه میکردید».
وعذاب شديد/سخت همچنین دو برار عذاب است در دنیا و آخرت: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فِي الدُّنْيَا وَالْآَخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ﴾ [آل عمران/56] ترجمه: «پس آنان را که کفر ورزیدند/آیات را نادیده گرفتند، در دنيا و آخرت عذابى سخت مىكنم، و ياورانى نخواهند داشت».
چون شدت/سختی عذاب دو برابر بودن آن است و آن مانند تشدید حرف است یعنی مضاعف کردن و ادغام آن است. این آیات بیان میکند که مماثلت/مانندگی اصل اساسی در کیفردهی در دنیا و آخرت است و این همان چیزی است که با فطت و خلق موافقت دارد.
خلاصه
خداوند آسمانها و زمین را آفرید است تا انس و جن را بیازماید؛ و مخلوقات غیر انس و جن را با رضا و رغبت مطیع و فرمانبردار کرده است: ﴿قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ (9) وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ (10) ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ﴾ [فصلت/9-11] ترجمه: « بگو: «آیا (این) شمایید، که بیگمان به آن کسی که زمین را در دو روز [:زمان] آفرید، همی کفر میورزید و برای او همتایانی قرار میدهید؟ این (بزرگ)، پروردگار جهانیان است. و در زمین، از فراز آن [کوههایی همچون میخ در بن زمین] و در آن برکتی فراوان پدید آورد و خوراکیهای آن را در چهار روز [دیگر] اندازهگیری کرد [که] برای خواهندگان [به گونهای] برابر [با یکدیگر و با نیازشان] است. سپس آهنگ [آفرینش] آسمان کرد، در حالی که دودی [بخاری گازی] بود. پس به آن و به زمین فرمود: «خواه یا ناخواه بیایید.» آن دو گفتند: «فرمانپذیر آمدیم».
﴿ أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾ [آل عمران/83] ترجمه: «پس آيا جز دين/آیین خدا را مىجويند؟ حال آنكه هر كس كه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسلیم دین او/فطرت شده اند و همه به سوى او بازگردانده مىشوند».
خداوند متعال انس و جن را در تصمیم و کردارشان آزاد و با اختیار گذاشته میفرماید: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴾ [البقرة/256] ترجمه: « در(پذیرش) دین، اکراهی/اجباری نیست. همانا راه درست و راه نادرست، به خوبی از هم جدا شده است. پس اگر کسی، طاغوت را نشناسد و به خدا ایمان آورد، به چنان دستگیرهٔ محکمی چنگ زده است، که هیچ گسستنی آن را نیست. و خداوند، همه چیز را شنوا و داناست».
و خداوند هیچ یک از انس و جن را معصوم نگردانده است حتی اگر نبی مرسل یا ملک مقرب[3] باشد. خداوند میفرماید: ﴿وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (65) بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ﴾ [الزمر/65، 66] ﴿قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ﴾ [الأحقاف/9] ﴿لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَلَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَمَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعًا (172) فَأَمَّا الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنْكَفُوا وَاسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَلَا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا﴾ [النساء/172، 173] ترجمه: «هرگز روی بر نمیتابد مسیح از این که بندهٔ خداوند باشد و نه فرشتگان مقرب و هر که از بندگی او روی بر تابد و کبر ورزد/خود بزرگ بینی کند [پس بداند که خداوند] به زودی همه را به نزد خویش گرد میآورد. پس اما آنانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردند، پس پاداششان را به گونهٔ کامل بدهد و از فضل خویش بر آنان بیفزاید و اما آنان که روی برتافتند و کبر/گرد نفرازی نمودند آنان را عذاب کند عذابی دردناک و برای خود در برابر خداوند هیچ ولی/دوست نزدیک و یاوری نیابند». ﴿لَايُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا﴾ [البقرة/286] ترجمه: «خداوند هيچكس بالاتر از اندازهٔ توانش بار نمىكند». کسی هم که کتاب و پیام خداوند به او نرسیده باشد مکلف و موظف به چیز دیگری جز ایمان تنها به خداوند و عمل موافق با فطرتش نیست. خداوند فرموده است:
﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾ [فصلت/46] ترجمه: « هر که کار شایستهای کند، به سود [خود] اوست؛ و هر که بدی کند، به زیان [خود] اوست. و نیست پروردگار تو ستمکار به بندگان [خود]». ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ﴾ [الجاثية/15] ترجمه: «هر که [کار] شایستهای کند، به [سود] خودش است و هر که بدی کند بر [زیان] خودش است. سپس تنها سوی پروردگارتان برگردانیده میشوید».
آنچه که بر ما لازم است این است که از این آیات پیروی کنیم و خود را به خداوند پروردگار جهانیان تسلیم کنیم و به گونه ای که خداوند بر ما واجب کرده است رفتار کنیم و شرک نورزیم: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (30) مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (31) مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ﴾ [الروم: 30 – 32] ترجمه: «پس پاکدلانه روی خود را به سوی دین به پادار؛ فطرت و سرشت خداساخته[ای] را که مردم را بر پایهی آن استوار ساخت. هرگز تبدیلی برای آفریدهٔ خداوند نیست. این همان دین پر ارزشِ/استوارِ/ پایبرجاست ولی بیشتر مردمان نمیدانند. در حالی که روی دل به سوی او آورده باشید و از او پروا کنید و نماز را بر پا دارید و از مشرکان نباشید. از کسانی که دین خود را پاره/پراکنده کردند و پیروانی گوناگون بودهاند. هر گروهی/حزبی بدانچه نزدشان هست دلخوشند».
[1] این آیه در بارهٔ عزیر علیه السلام است نک به مقالهٔ استاد دکتر عبدالعزیز بایندر، هوية عزير عليه السلام.
[2] برای اطلاعات بیشتر دربارهٔ این موضوع نک به مقالهٔ شيماء أبو زيد: مسألة عذاب القبر ونعيمه
[3] برای اطلاعات بیشتر در بارهٔ جزئیات مربوط به عصمت پیامبران و فرشتگان نک به مقالههای هل الأنبياء معصومين عن الخطأ؟ و عصمة الملائكة