دين وفطرت
قبل از نزول آیه وضوء نماز را بدون وضوء می خوانده اند؟

قبل از نزول آیه وضوء نماز را بدون وضوء می خوانده اند؟

قبل از نزول آیه وضوء نماز را بدون وضوء می خوانده اند؟

سؤال: می دانیم که آیه وضوء در مدینه نازل شده، از طرف دیگر می دانیم که پیامبر(ص) و سایر مسلمین در مکه  قبل ازهجرت نماز می خوانده اند. سؤال من این است که آیا قبل از نزول آیه وضوء مسلمانان نماز را بدون وضوء می خوانده اند؟

جواب: پیامبر (ص) وضوء گرفتن را قبل از نزول آیه مربوط می دانست. دلیل ما آیه ذیل است:

یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُبًا إِلاَّ عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىَ تَغْتَسِلُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مِّنكُم مِّن الْغَآئِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا [1]

اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد در حال مستى به نماز نزديك نشويد تا زمانى كه بدانيد چه مى‏ گوييد و [نيز] در حال جنابت [وارد نماز نشويد] مگر اينكه راهگذر باشيد تا غسل كنيد و اگر بيماريد يا در سفريد يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد يا با زنان آميزش كرده ‏ايد و آب نيافته ‏ايد پس بر خاكى پاك تيمم كنيد و صورت و دستهايتان را مسح نماييد كه خدا بخشنده و آمرزنده است.

 در آیه فوق به کسانی که آب نیافتند دستور تیمم کردن داده می شود. پس تیمم بدیل غسل و وضوء است. از طرف دیگر این آیه قبل از آیه وضوء نازل شده است. چه طور می شود خداوند دستور به بدیل دهد در حالی که خود اصل نباشد؟!  پس خود اصل (وضوء) بود که بدیل هم آمد.

پیامبر (ص) و مسلمانان برای نماز خواندن وضوء می گرفتند، چون نماز وضوء در شریعت همه انبیا بوده و منحصر به شریعت اسلام نمی باشد.

فعَنْ أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص)  دَعَا بِمَاءٍ، فَتَوَضَّأَ مَرَّةً مَرَّةً، فَقَالَ: «هَذَا وَظِيفَةُ الْوُضُوءِ» أَوْ قَالَ ” وُضُوءٌ مَنْ لَمْ يَتَوَضَّأْهُ، لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلَاةً، ثُمَّ تَوَضَّأَ مَرَّتَيْنِ مَرَّتَيْنِ، ثُمَّ قَالَ: «هَذَا وُضُوءٌ مَنْ تَوَضَّأَهُ، أَعْطَاهُ اللَّهُ كِفْلَيْنِ مِنَ الْأَجْرِ» ، ثُمَّ تَوَضَّأَ ثَلَاثًا ثَلَاثًا، فَقَالَ: «هَذَا وُضُوئِي، وَوُضُوءُ الْمُرْسَلِينَ مِنْ قَبْلِي» [2]

ابی بن کعب روایت می کند: رسول الله (ص) فرمودند که آب بیاورند و بعد با یک بار شستن  وضوء گرفت و گفت: “این وظیفه وضوء است” و یا “کسی که وضوء نگیرد خداوند نمازش را قبول نخواهد کرد”. بعد دو تا دوتا یعنی هر عضوی را دو بار شست، و گفت: هر کس این طور وضوء بگیرد اجرش دو برابر می شود. بعدا سه تا سه تا، یعنی هر عضوی را سه بار شست و فرمود: این وضوء من و وضوء مرسلین قبلی است.

اصحاب سیره هم نقل می کنند که از همان ابتدای نزول وحی پیامبر (ص) وضوء می گرفت. ابن هشام روایت می کند:

(أَنَّ الصَّلَاةَ حِينَ اُفْتُرِضَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص)، أَتَاهُ جِبْرِيلُ وَهُوَ بِأَعْلَى مَكَّةَ، فَهَمَزَ لَهُ بِعَقِبِهِ فِي نَاحِيَةِ الْوَادِي، فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ عَيْنٌ، فَتَوَضَّأَ جِبْرِيلُ عَلَيْهِ السَّلَامُ، وَرَسُولُ اللَّهِ (ص) يَنْظُرُ إلَيْهِ، لِيُرِيَهُ كَيْفَ الطُّهُورُ لِلصَّلَاةِ، ثُمَّ تَوَضَّأَ رَسُولُ (ص) كَمَا رَأَى جِبْرِيلَ تَوَضَّأَ، ثُمَّ قَامَ بِهِ جِبْرِيلُ فَصَلَّى بِهِ، وَصَلَّى رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِصَلَاتِهِ، ثُمَّ انْصَرف جِبْرِيل عَلَيْهِ السَّلَام) [3]

جبرئیل (ع) از چشمه که منفجر شده در وادی بالای مکه وضوء گرفت تا رسول الله (ص) نحوه آن را یاد بگیرد، رسول الله (ص)  هم مثل او وضوء گرفت. با این وضوء جبرئیل نماز خواند و رسول الله (ص) هم نماز خواند. بعد از این جبرئیل (ع) رفت.

شاید این سؤال به ذهن تان برسد که اگر وضوء گرفتن معلوم بوده باشد، چرا آیه وضوء نازل شد؟ به چند دلیل می تواند باشد:

  1. 1.  تا همه  نحوه صحیح وضوء گرفتن را بدانند؛
  2. 2.  چون کمی تغییری در وضوء نسبت به وضوء های قبلی ایجاد شد؛
  3. 3.  به عنوان اتمام حجت است.


[1]  نسا 43؛

[2]  سنن ابن ماجة، باب ما جاء في الوضوء، رقم الحديث 420،

[3]  سيرة ابن هشام، تَعْلِيمُ جِبْرِيلَ الرَّسُولَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ و آله  الْوُضُوءَ وَالصَّلَاةَ 1/244 . وقد ورد هذا الخبر في كثير من كتب السيرة كالسيرة الحلبية وسيرة ابن اسحاق وفي أعلام النبوة للماوردي.

نظریه ها

  • سلام
    برای چه کارهایی باید وضوء بگیریم؟ دائم الوضوء بودن چه تاثیری بر روح و جسم ما دارد؟

    • و علیکم السلام و رحمة الله
      وضوء برای نماز خواندن می گیریم و برای کار های دیگر ( مثل تلاوت قرآن، دست زدن به قرآن …) لازم نیست وضوء داشته باشیم. به اعتقاد ما گذاشتن شرط وضوء داشتن برای غیر از نماز، با هدف دور کردن مسلمانان از قرآن جعل شده که در این زمینه موفق هم شده اند. چون اکثر اوقات افراد وضوء ندارند، به سمت قرآن نمی روند. اما فضیلت دائم الوضوء بودن در این است که هر لحظه می توان نماز خواند. نمازی که مثلا قیام، رکوع و سجده ندارد:
      الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
      همانها كه خدا را در حال ايستادن و نشستن و آنگاه كه بر پهلو خوابيده‏اند، ياد مي‏كنند، و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مي‏انديشند، (و مي‏گويند) بار الها اين را بيهوده نيافريدهاي، منزهي تو، ما را از عذاب آتش نگاه دار
      موفق باشید!

  • سلام. با تشکر از سایت خوبتون!
    در این آیه((أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ)) نزدیک شدن به نماز در حالتی که نمی دانیم چی میگوییم را نهی کرده، این حکم در موارد خواب آلودگی نیز همینطوره؟
    ( بعضا انسان حواسش به انچه میگوید نیست و فقط می خواهد واجبش را ادأ کند)

    • و علیکم السلام و رحمة الله
      منظور آیه ازالت عقل هست که آدم در مستی دارد. خواب آلودگی این طور نیست. البته باید در نماز حواس جمع باشد، چون اصل فلسفه نماز ذکر است “اقموا الصلاة لذکری “

  • از جواب زیبایی که دادیم متشکرم خدا به شما و همکارانتان سلامتی دهد!

  • سلام علیکم
    مقصود از نماز در حال قعود و قیام و علی جنوبهم چیست؟آیا شکل خاصی دارد؟

    • و علیکم السلام آیه بر جائز نبودن ترک نماز دلالت می کند. بر هر حال نماز تان ترک نشود، و اگر نماز خواندن معمولی برای شما مقدور نیست، آن طوری که مقدور است بخوانید.

  • سلام علیکم 

    ببخشید نحوه وضو گرفتن پیامبر صلی الله و علیه و آله وسلم را بیان بفرماید که چگونه پیامبر صلی الله و علیه و آله وسلم وضو می گرفتند آیا پاها را غسل می کردند یا مسح ؟

    با تشکر 

    •  

      وعلیکم السلام و رحمة الله

      طبق آیه 6 سوره مائده در هنگام وضو باید پاها را مسح کرد.

      يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مَّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ 

      اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد چون به عزم نماز برخيزيد صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پيشين [هر دو پا] مسح كنيد و اگر جنب‏ايد خود را پاك كنيد =غسل نماييد و اگر بيمار يا در سفر بوديد يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد يا با زنان نزديكى كرده‏ايد و آبى نيافتيد پس با خاك پاك تيمم كنيد و از آن به صورت و دستهايتان بكشيد خدا نمى‏خواهد بر شما تنگ بگيرد ليكن مى‏خواهد شما را پاك و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد كه سپاس او بداريد. (سوره مائده آیه 6) 

      کسانی که اعتقاد به شستن پا در وضو دارند، به عنوان دلیل حدیث از رسوا الله (ص) را می آورند.  اما در زمانهای گذشته، چون اعراب سر پا و در هر جایی ادرار می کردند و ادرار به پاهایشان می پاشید، پیامبر(ص) فرمودند که در این شرایط پاها را در هنگام وضو بشویید. خلاصه، اصل در وضوء آن است که به پاها مسح کشیده شود، اما اگر پا یا هر عضو دیگر نجس باشد، ابتدا باید آن را شست. 

  • الحمدلله وحده والصلاة والسلام علی من لا نبی بعده و علی آله وصحبه و من اهتدی بهدیه واستن بسنته الی یوم الدین.
    آیه ی وضوء « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ » مائده 6 
    ترجمه: اي مؤمنان ! هنگامي كه براي نماز بپاخاستيد ، صورتها و دستهاي خود را همراه با آرنجها بشوئيد ، و سرهاي خود ( همه يا قسمتي از آنها ) را مسح كنيد ، و پاهاي خود را همراه با قوزكهاي آنها بشوئيد .
    در مورد لفظ أرجلکم دو قرائت نصب و جر وارد شده است که هر دو قرائت متواتر هستند لذا بین علما در مورد مسح یا غَسل پا دیدگاههای مختلفی وجود دارد:
    1- اهل سنت و جماعت غسل و شستن پا را واجب می دانند .
    2- از میان صحابه و تابعین روایتی از علی بن ابی طالب و عبدالله بن عباس وانس بن مالک و عکرمه و شعبی بر وجوب مسح پا وارد شده است. 
    3- حسن بصری و ابن جریر طبری قائل به مخیر بودن مکلف بین مسح و غَسل هستند.
    4- داود ظاهری جمع بین مسح و غَسل را واجب می داند.
    5- شیعه امامیه مسح را واجب دانسته و غَسل را بدعت محسوب می کنند.
    در میان مذاهب موجود یکی از مهمترین اختلافات فقهی بین اهل سنت و جماعت و شیعه امامیه مسح یا غَسل پا در وضوء است که بر اساس آن اهل سنت اقتدا به شیعه در نماز را درست نمی دانند اما از منظر امامیه اقتدا به اهل سنت در نماز درست است چون معنای مسح در غَسل وجود دارد یعنی هر غَسلی مسح هست اما هر مسحی غَسل نیست. منظور از مسح دست تری کشیدن و منظور از غَسل با فتح غین شستن می باشد. برای واضح تر شدن این دو دیدگاه ادله جمهور اهل سنت و شیعه امامیه را ذکر می کنیم تا این اختلاف فرعی فقهی ناشی از دلیل عاملی برای اختلاف عملی نباشد چرا که اختلاف در فرعیات از منظر شریعت جایز بوده و شرع در مسائل جزئی مجال اجتهاد را برای همه ی مجتهدین قرار داده است.
    ادله جمهور اهل سنت و جماعت:
    1- در مورد قرائت نصب می گویند در آیه تقدیم و تأخیر صورت گرفته است و تقدیر آیه اینگونه است ( فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم الی المرافق و ارجلکم الی الکعبین وامسحوا برئوسکم ) که این تقدیم و تأخیر در لغت جایز است چون واو برای مطلق جمع است و در قرآن نیز وارد شده است خداوند متعال می فرماید: « يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ » از آنجا که رکوع قبل از سجود صورت می گیرد تقدیر آیه (وارکعی واسجدی) است و تقدیم و تأخیر در آن واقع شده است.
    2- به قاعده ی اصولی ( القراءتان المتواترتان إذا تعارضتا فی آیة واحدة فلهما حکم آیتین ) استدلال می کنند که همانند سایر آیات متعارض در صورت برطرف نشدن تعارض و عدم امکان جمع به ترتیب به سنت و اجماع و قیاس مراجعه می شود . اهل سنت و جماعت می گویند امکان جمع بندی بین دو قرائت وجود دارد و در هر دو قرائت معنای غسل و شستن پا موجود است و استدلال می کنند به اینکه خفض و مجرور بودن أرجلکم در قرائت جر بخاطر مجاورت مخفوض و مجرور است که این در لغت وجود دارد و اهل لغت آنرا جایز می دانند و در قرآن نیز آمده است جایی که خداوند متعال می فرماید: « مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ » ترجمه : حال و وضع اعمال كساني كه به پروردگار خود ايمان ندارند ، همچون حال و وضع خاكستري است كه در يك روز طوفاني ، باد تندي بر آن وزد ( و آن را در هوا پخش و پراكنده كند و چيزي از آن برجاي نگذارد . در این آیه عاصف اگرچه صفت ریح است و بر اساس قاعده ی توابع همانند موصوف خود باید مرفوع گردد اما بخاطر مجاورت با مجرور به صورت مجرور آمده است و مثال آن در لغت عرب قول معروف ( جحرُ ضبٍ خربٍ ) است که خرب صفت جحر است اما بخاطر مجاورت با مضاف الیه ( ضب) مجرور شده است در حالی که باید تابع موصوف خود یعنی جحر باشد و مرفوع گردد.دلیل دیگر بر امکان جمع بین دو قرائت تحدید پا به کعبین همانند تحدید دست به مرافق است که از ایجاد التباس جلوگیری می کند یعنی همانطور که غایت دست که در آن به اتفاق شستن واجب است مشخص شده در پا نیز غایت آن ذکر شده لذا دلالت بر غَسل و شستن هر دو می دهد.
    3- اگر به دو قرائت خفض و نصب براساس قاعده اصولی حکم دو آیه مستقل را بدهیم باز امکان دفع تعارض و عمل به هر دو قرائت متواتر وجود دارد به اینکه غسل و شستن به حالتی اختصاص دارد که پا مکشوف است و ساتری بر آن وجود ندارد و مسح زمانی واجب می شود که پا مستور و پوشیده شده با خف باشد.
    4- ممسوح در سر موی سر است که بخاطر دشواری شستن موی سر مسح آن واجب شده است اما در پا چنین حرجی وجود ندارد . نکته دیگر اینکه در سر که مسح واجب است غایت و حدی برای آن ذکر نشده است اما در مورد پا حرف غایت (إلی) آمده است تا همانند دست حدود پا را مشخص کند لذا شستن هر دو واجب می باشد.
    5- براساس قاعده ی ( ما لا یتم الواجب الا به فهو واجب) یعنی هر آنچه که واجب جز با انجام آن تمام نمی شود پس آن مقدمه یا تکمله هم واجب است . خداوند کعبین ( دو قوزک ) را بعنوان غایت طهارت دو پا قرار داده است که امتثال این امر خداوند جز با استیعاب دو کعب با آب و شستن پاها حاصل نمی شود. در هر پا دو کعب یا قوزک وجو دارد که با مسح، تری به قوزکهای پا نمی رسد . شیعه امامیه قائل به این هستند که در هر پا یک قوزک وجود دارد و آن مفصل بین کف پا و ساق پا است که براین اساس باید می گفت الی الکعاب مانند الی المرافق چرا که در هر دست فقط یک آرنج یا مرفق وجود دارد. از لحاظ لغوی کعب از بلندی و علو گرفته شده است و به خانه ی خدا کعبه گفته می شود چون معنای علو در آن وجود دارد. در پا نیز دو قوزک یا دو برآمدگی در دو طرف آن وجود دارد.
     

    6- سنت مفسر و تبیین کننده قرآن است و در روایات متعددی بر غَسل و شستن پاها تأکید شده است و حتی وعید شدید بر ترک شستن نیز از رسول الله صلی الله علیه و سلم آمده است چنانکه می فرماید: ( ویل للاعقاب من النار ) یعنی ویل جهنم و هلاکت برای کسانی که در شستن عقب پاها دقت نمی کنند. این وعید شدید و مترتب شدن عقاب بر ترک ، دلالت بر وجوب غَسل و شستن پا است. احادیث بسیار زیاد دیگری که کیفیت وضوی پیامبر را تشریح کرده است مانند حدیث عثمان رضی الله عنه وجود دارد که همه ی آنها اخبار متواتر هستند و وجوب غَسل را می رسانند.
    7- در زمان صحابه اجماع بر شستن پا در وضوء و مسح خف منعقد شده است و تمام اهل سنت و جماعت قائل به این اجماع هستند.
    شیعه امامیه که قائل به وجوب مسح پا در وضوء هستند به ادله زیر استدلال می کنند:
    1- قرائت خفض مقتضی عطف أرجل بر رؤوس است لذا مسح پا همانند مسح سر واجب است.
    2- در قرائت نصب لفظ (برؤوسکم) جار و مجرور است که در محل نصب قرار دارد لذا أرجل بر محل برؤوس عطف شده است .
    3- استدلال به حدیث اوس بن اوس ثقفی که در سنن ابی داود و مسند احمد آمده است ( أنه رأی رسول الله أتی کظامة قوم فتوضأ و مسح علی نعلیه و قدمیه) که می گوید من دیدم که رسول الله صلی الله علیه و سلم بر قنات قومی وارد شد و وضوء گرفت و بر دمپایی و پاهایش مسح کرد.
    اهل سنت و جماعت به ادله امامیه اینگونه پاسخ داده اند:
    در قرائت خفض، اگر هم أرجل را عطف بر رؤوس بدانیم باز ممکن است مراد از مسح رجلین غَسل و شستنشان باشد و با وجود این احتمال جایی برای استدلال باقی نمی ماند چون عرب مسح را بر غَسل نیز اطلاق می کند و می گوید تمسّحت به معنای توضأت یا می گوید: مسح المطرُ الارضَ که منظورش شستن زمین با آب باران است.
    و در قرائت نصب ، عطف بر محل آنچنانکه امامیه گفته اند خلاف ظاهر است چرا که ظاهر عطف بر مغسولات است و عدول از ظاهر بدون دلیل جایز نیست و از آنجا که غَسل عبارت از مسح و زیادت است با غَسل بر ترک مسح ملامت نمی شود اما با مسح بر ترک غَسل ملامت می گردد لذا غَسل به احتیاط نزدیکتر است.
    جمهور حدیث اوس بن اوس ثقفی را بخاطر اضطراب در سند و متن ضعیف می دانند و بر فرض صحت قائل به نسخ آن هستند چرا که قول هشیم در آخر این روایت دال بر منسوخ بودن آن است چون می گوید: (کان هذا فی اول الاسلام ) یعنی این مسح پا در وضوء در ابتدای اسلام بود.

    • و علیکم السلام

      ما سعی کردیم پاسخ شما را بدهیم که قانع شوید. اما ظاهرا موفق نشدیم. کلا ما به راحتی نمی توانیم چیزی را حرام کنیم تا دلیل محکمی نداشته باشیم. از جمله نمی توانیم فتوی دهیم که “تراشیدن ریش حرام است”.

      وَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلاَلٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ (نحل 116)

      و براى آنچه زبان شما به دروغ مى‏پردازد مگوييد اين حلال است و آن حرام تا بر خدا دروغ بنديد زيرا كسانى كه بر خدا دروغ مى‏بندند رستگار نمى‏شوند (

      بر فرض این که حدیثی را که شما ذکر کردید صحیح باشد، نمی توانیم تراشیدن ریش را از مصادیق شبیه سازی به زن تلقی کنیم.  

      با احترام پایگاه “دین و فطرت”

  • یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِ ….﴾ [المائ‍دة: ۶] «ای مؤمنان! هنگامی که برای نماز بپاخاستید (و وضو نداشتید)، صورت‌ها و دست‌های خود را همراه با آرنجها (یا تا آرنجها) بشوئید، و سرهای خود (همه یا قسمتی از آنها) را مسح کنید و پاهای خود را تا……..

     

    شستن یا مسح پا؟ (در پرتو آیه وضو(

    در اعراب کلمات دقت کنید:
    ﴿وُجُوهَکُمۡ﴾ منصوب.
    ﴿وَأَیۡدِیَکُمۡ﴾ منصوب.
    ﴿بِرُءُوسِکُمۡ﴾ مجرور.
    ﴿وَأَرۡجُلَکُمۡ﴾ منصوب.

    ما می‌دانیم اعراب مفعول در قواعد عربی منصوب است و حرف جر اسم ما بعد خود را جر می‌دهد یعنی مجرور می‌شود.
    هم چنین می‌دانیم (و) از حروف عطف می‌باشد که معطوف را بر معطوف علیه عطف می‌دهد یعنی از لحاظ اعرابی یک علامت خواهند داشت. و گاه این عطف بر محل معطوف علیه می‌باشد. مثلا در این آیه کریمه خدای متعال می‌فرماید: ﴿أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ﴾ (توبه: ۳): «همانا خداوند از مشرکان بیزار است و رسول او…» یعنی خدا و رسولش از مشرکان بیزار است.

    حالا چرا می‌گوییم: خدا و رسول از مشرکان بیزار است؟…چون اولا از نظر معنوی محال است که خداوند از مشرکان و رسولش بیزار باشد.. و ثانیا رسول بر مشرکین عطف نشده است چون اگر عطف می‌شد باید به تبع مشرکین که مجرور به حرف جر است مجرور می‌شد (وَرَسُولِهِ) …بنابراین این (واو) آن را به جای دیگر عطف می‌کند یعنی به (الله)… اما (الله) منصوب است ولی (رسول) مرفوع…. پس چرا یک علامت اعرابی ندارند؟… می‌گوییم: رسول بر محل اسم (الله) عطف شده است…محل اسم (الله) در واقع مبتداست که حرف ناسخه (إن) آن را منصوب کرده است.

    در آیه مذکور ﴿وُجُوهَکُمۡ﴾ منصوب و مفعول فعل ﴿فَٱغۡسِلُواْ﴾ می‌باشد… ﴿وَأَیۡدِیَکُمۡ﴾ بنا بر عطف بر ﴿وُجُوهَکُمۡ﴾ منصوب شده است.

    «رُءُوسِکُمۡ» مجرور به حرف جر (ب) متعلق به ﴿وَٱمۡسَحُواْ﴾ می‌باشد…اما ﴿وَأَرۡجُلَکُمۡ﴾: واو حرف عطف ﴿وَأَرۡجُلَکُمۡ﴾ چنان که در قرائت صحیح و راجح وارد شده منصوب می‌باشد خوب ما می‌دانیم: منصوب بودن دلالت بر مفعولیت (مفعول به – مفعول لأجله – مفعول مطلق- مفعول معه) و نقش‌هایی مانند (مستثنی، حال، تمییز، خبر کان و…..یا اسم ان یا لا نافیه جنس) می‌کند.

    لزوما این «أَرۡجُلَکُمۡ» بر «رُءُوسِکُمۡ» عطف نشده چون اگر عطف می‌شد باید مجرور می‌گشت همانطور که در آیه تیمم چنین آمده است: ﴿فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ﴾ (نساء: ۴۳): «و دست‌ها و صورت‌هایتان را (با خاک) مسح کنید».

    «أَیْدِیکُمْ» معطوف بر «وُجُوهِکُمْ» می‌باشد و به همین خاطر مجرور آمده است.
    ﴿وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ…..﴾ (سوره مائده: ۶)
    ﴿فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ…….﴾ (نساء: ۴۳)

    هم چنین معلوم است که ﴿أَرْجُلَکُمْ﴾ هیچ کدام از نقش‌های (مستثنی، حال، تمییز، خبر کان و…..یا اسم ان یا لای نافیه جنس) را ندارد.

    پس به کجا برمی گردد؟ چاره‌ای نداریم بگوییم عطف است بر ﴿وُجُوهَکُمۡ﴾، که مفعول ﴿فَٱغۡسِلُواْ﴾ بود. در نیتجه معنایش می‌شود: و بشویید پاهایتان.

    * شاید کسی بپرسد: خوب چرا بعد از همان ﴿وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ﴾ نیامده است؟

    جواب روشن است: به خاطر ترتیب الزامی وضو. (صورت – دست – سر – پا)
    یعنی مراعات ترتیب شده است.

    * شاید دوباره پرسیده شود: خوب می‌توانست (وَاغْسِلُوا) را قبل از ﴿أَرْجُلَکُمْ﴾ دوباره ذکر کند؟

    جواب: ذکر نشده به خاطر ایجاز و پرهیز از اطناب در کلام. ما در کلام عرب و قرآن کریم از این نمونه‌ها بسیار داریم:

    مثلا: ﴿یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِنْ نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنْتَصِرَانِ﴾ (الرحمان: ۳۵)

    کلمه نحاس مرفوع است چون بر ﴿شُوَاظٌ﴾ عطف شده… به همین خاطر مجرور نشده است و شواظ نائب فاعل (یرسل علی) می‌باشد. و نفرموده: (….ویُرسَلُ علیکما نحاس).
    و این مثال: ﴿أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ﴾ (توبه: ۳) که قبلا از آن صحبت کردیم.

    * اما ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست: ﴿وَأَرۡجُلَکُمۡ﴾ در بعضی قرائت‌ها به صورت مجرور وارد شده است، یعنی بر «رُءُوسِکُمۡ» عطف شده است؟ آیا این مسح پا را توجیه نمی‌کند؟…

    بله، تا حد بسیار ضعیفی می‌تواند توجیه کند به همین خاطر کسانی به صورت شاذ از اهل سنت این قرائت را دال بر مخیر بودن بین (مسح) و (غسل) دانسته اند!!
    اما باز در این صورت (در صورت مجرور بودن، اگر چه این قرائت، در مصحف فعلی مضبوط نیست) شستن پا راجح است.
    دلیلش این است که در صورت مجرور بودن بر لفظ «رُءُوسِکُمۡ» عطف شده نه بر معنای آن. یعنی از باب مجاورت با یک مجرور، مجرور شده و گرنه از لحاظ معنا به همان (غسل صورت و دست) بر می‌گردد و این در قرآن نمونه دارد.
    مثلا در همان آیه که ذکر کردیم: ﴿یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِنْ نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنْتَصِرَانِ﴾ (الرحمان: ۳۵)… در قرائتی دیگر کلمه (نحاس) مجرور آمده است ولی از نظر معنا به همان نار معطوف است… چرا که نحاس به دود یا مس گداخته می‌گویند و از شواظ (آتش بی دود) نیست که گفته شود. (شواظ از دو جنس: نار و نحاس)

    * شاید پرسیده شود: آیا امکان دارد (در صورت مجرور بودن ﴿وَأَرۡجُلَکُمۡ﴾) دو چیز بر هم عطف شوند در حالی که فعل آنها تنها به یکی تعلق بگیرد… یعنی ﴿وَٱمۡسَحُواْ﴾ تنها برای ﴿بِرُءُوسِکُمۡ﴾ باشد و برای (وأَرْجلِکم) نباشد؟

    بله در کلام عرب این جایز است مثلا می‌گویند: «أکلت الخبزَ واللبنَ»: نان و شیر خوردم… در حالی که برای (لبن= شیر) فعل (شرب = نوشیدن) به کار می‌رود یعنی (: أکلت الخبز و (شربت) اللبن).

    * شاید کسی بپرسد: خوب چرا قبل از ﴿وَأَرۡجُلَکُمۡ﴾ فعل مقدر «اِمْسَحُواْ» قرار ندهیم؟

    به دو دلیل نمی‌توانیم: یکی اینکه چیزی تکرار شده که هیچ فایده‌ای ندارد…. وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ و(امْسَحُوا) أَرْجَلَکُمْ.

    دوما چرا بعد از (وامسحوا) ب (زائده) آمده است؟ برای تقویت عامل ﴿وَامْسَحُوا﴾ در معمول خود (رُءُوسِکُمْ) بنابراین حذف آن در ﴿وَأَرۡجُلَکُمۡ﴾ باز دلیلی برآن است که اگر قرار باشد فعلی مقدر کنیم باید فعل (وَاغْسِلُوا) را مقدر کنیم چون فعل (وَاغْسِلُوا) بدون تقویت حرف زائده خود به تنهایی در معمول خود قوی است.

    * شاید بپرسند: (ب) در ﴿بِرُءُوسِکُمۡ﴾ زائده نیست بلکه از حروف اصلی است و دلالت بر تبعیض دارد.

    جواب: باز توفیری نخواهد کرد… اگر (ب) را بر معنای تبعیض گرفتیم یعنی قسمتی از سر مسح شود… و در مسح نیز قسمتی از پا مسح می‌شود… بنابراین بایست در صورت فعل مقدر باز (ب) ذکر می‌شد که ذکر نشده است.

    این خلاصه‌ای بود از موضوع وضو در قرآن کریم – بدون پرداختن به روایات – که در آن سعی کردم طوری صحبت شود که حتی کسانی که با زبان عربی آشنایی ندارند از حقیقت مساله آگاه شوند.
    خدای متعال همه ما را از متطهران قرار دهد.

    چالش مطرح شده از سوی ما در پرسشهای رنگارنگ از علمای شیعه همچنان باقی است: یک حدیث صحیح و صریح بیاورند که پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم فرموده باشند پایاهیتان را در وضو مسح کنید یا خود حضرت مسح کرده باشند!
    علمای شیعه تا قیامت چنین حدیثی نخواهند آورد حتی اگر تمام حوزه‌ها بشمول قم و نجف کمر ببندند.

    دین ابن سبای فقط ریشه در خرافات و حرافی‌های پوچ روافض دارد و بس.

    نویسنده: عبدالله حیدری

    منبع: اسلام تکس

     

مارا از مدیای مجازی متوانید دنبال بکنید