دين وفطرت

۳. سورهٔ آل عمران

۳. سورۀ آل عمران

در مدینه نازل شده است. ۲۰۰ آیه است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الم ﴿١﴾

1- الف لام ميم[1]

اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ﴿٢﴾

2- خدا، آنی است كه هيچ معبودی جز او نيست. همیشه زنده است، و همیشه استوار است.

نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإنْجِیلَ ﴿٣﴾

3- اين كتاب را كه در برگیرندۀ حقیقت و تصدیق کنندۀ[2] آنچه پيش از خودش[3]است بر تو نازل كرد و تورات و انجيل را نازل کرد.

مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَاللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ ﴿٤﴾

4- پيش از قرآن اینها، رهنمای مردم بوده است[4] و کتاب­های فرقان[5]/جداكنندۀ درست از نادرست را او فرو فرستاد. كسانى كه آيات خدا را نادیده میگیرند/کافران عذابى سخت‏[6] خواهند داشت و خداوند همیشه والا/توانا و دهندۀ پاداش به اندازۀ کردار است. [7]

إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفَى عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الأرْضِ وَلا فِی السَّمَاءِ ﴿٥﴾

5- بی­گمان هيچ چيز نه در زمين و نه در آسمان بر خدا پوشيده نمى‏­ماند. [8]

هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الأرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿٦﴾

6- اوست كسى كه شما را آن گونه كه مى‏­خواهد در رحم­ها صورت مى­بخشد[9]. هيچ خدایی جز او نیست؛ او همیشه والا/تواناى حكيم است.

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۷

7- اوست كسى كه اين كتاب را بر تو فرو فرستاد. بخشى از آن آيات محكم است[10] آنها آیات اساسی كتابند[11] و [برخی] ديگر متشابهاتند[12][متشابه و همانند محکمات] اما كسانى كه در دلهايشان میل انحراف است براى فتنه‏جويى[13]و خواست تاويل[14]آن به دلخواه خود، از متشابه آن پيروى[15]مى كنند(و آیات را به سویی که می­خواهند می­کشند) با آنكه تأويلش/پیوند میان آیات را جز خدا كسى نمى‏ داند. و ريشه‏ داران در این دانش[16] مى‏­گويند: «ما به این دانش ايمان آورديم، همه از نزد پروردگار ماست و جز صاحبان عقل سلیم[17]/خردمندان كسى به این ذکر[18]دست نمی­یابد.

رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿۸

8- [آنان چنین مى‏­گويند] پروردگارا! پس از آنكه ما را به راه خود بردی دلهاي­مان را دستخوش انحراف مگردان[19]و از سوی خود رحمتى بر ما ارزانى دار كه تو خود وهَّاب هستی/بخشايشگر بدون چشم­داشتی هستی.

رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ ﴿۹

9- پروردگارا! به يقين تو گردآورندهٔ مردمانى در روزى كه هيچ ترديدى در آمدن آن نيست. خداوند در وعدهٔ خود خلاف نمى­كند. [20]

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ ﴿۱۰

10- در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند/آیت­های ما را نادیده گرفتند دارایی­های­شان و فرزندان­شان چيزى در برابر آنچه از سوی خدا رسد آنان را بهره نخواهد رساند. [21]و آنان خود آتشگیرهٔ آن آتش اند.

كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۱۱

11- مانند آنان، مانند خاندان فرعون و كسانى است كه پيش از آنان بودند. [22]آنان آيات ما را دروغ شمردند. [23] پس خداوند آنان را به سزای گناهان­شان گرفت. و خدا سخت‏ كيفر است. [24]

قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿۱۲

12- به كسانى كه كفر ورزيدند/آیت­های ما را نادیده گرفتند بگو که به زودى مغلوب خواهيد شد و به سوی دوزخ محشور خواهید شد! و آن­جا چه بد بسترى است.

قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ ﴿۱۳

13- در برخورد ميان دو گروه [در بدر] براى شما نشانه‏ اى بود. گروهى در راه خدا مى­رزميدند و گروهی ديگر كافر بودند. كه[مؤمنان]  آنان را به چشم دو برابر خود مى‏­ديدند[25]و خدا هر كس را که بخواهد[26](لوازم آن کار را انجام دهد) به يارى خود تأييد مى ‏كند. قطعاً در اين [رویداد] براى صاحبان بينش درس عبرتى است.

زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿۱۴

14- دوست داشتن خواستني هاى بسیار از زنان[27]و فرزندان[28]و اموال فراوان از زر و سيم و اسب‏هاى نشاندار و دامها[29]و كشتزارها براى مردم آراسته شده است. اين ها بهرۀ زندگى دنياست و فرجام نيكو نزد خداست.

قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿۱۵

15- بگو که:آيا شما را به بهتر از اينها خبر دهم؟ براى متقیان[30]/ كسانى كه خودرا از اشتباهات دور نگه داشتند نزد پروردگارشان باغهايى است كه در آنها رودها روان است در آن جاودانه بمانند و همسرانى پاكيزه و خشنودى خدا[31]را دارند و خداوند همیشه به بندگان خود بيناست.

الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿۱۶

۱۶- همان بندگانی که می­گویند: پروردگارا! ما به تو ایمان آوردیم و باور کردیم. گناهان ما ببخش[32] و ما را از عذاب آن آتش نگاه دار.

الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ ﴿۱۷

۱۷- آنان همان صبر پیشه کنندگان/پایداری کنندگان، راستگویان و فرمانبرداران با فروتنی، انفاق ‌کنندگان/خرج کنندگان در راه خیر و بندگان آمرزش خواه در سحرگاهانند. [33]

شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۸

18- خداوند گواهی دهد[34] که جز ذات او خدایی نیست، و فرشتگان و دانشمندانی که جانب درستی ایستاده اند نیز به یکتایی او گواهی دهند. نیست خدایی جز او که همیشه والا/توانای حکیم است.

إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۱۹

۱۹- بی­گمان دین نزد خدا اسلام[35]است، و اهل کتاب راه اختلاف نپیمودند مگر پس از آن که این علم[36]به آنان رسید از روی حسد/ برتری جویی بر یکدیگر. [37]و هر کس به آیات خدا کفر بورزد/آیات خدا را نادیده بگیرد پس بی­گمان خداوند زود کیفر است.

فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿۲۰

۲۰- پس اگر با تو احتجاج/بحث و گفت وگو کنند، بگو که: من و کسانی که پیروی ام کردند خود را تسلیم امر خدا نموده‏ایم. و بگو به کسانی که کتاب داده شده اند و به امّیان/کسانی که از کتاب خدا آگاهی ندارند: [38] آیا شما هم تسلیم شده اید؟ اگر تسلیم شدند پس به راه آمده اند و اگر روی بر گردانند بر تو رساندن پیام/به آگاهی رساندن[39] آیات است و بس، و خداوند همیشه به حال بندگانش بیناست.

إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۲۱

۲۱- کسانی که آیات خدا را نادیده می­گیرند، پیامبران[40]را به ناحق می­کشند/ تلاش می­کردند پیامبرانش را بی آن­که به حقیقتی استوار باشد بی­اعتبار کنند ،[41]‌ و کسانی از مردم را می­کشند[42] که به دادگری امر می­کنند آنان را مژدهٔ عذابی دردناک بده.

أُولَئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ ﴿۲۲

۲۲- آنان اند کسانی که اعمال­شان/کردارشان هم در دنیا و هم در آخرت نابود شد، و آنان را هیچ یاوری نباشد.

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُعْرِضُونَ ﴿۲۳

۲۳- آیا نمی­نگری به آنانی که بهره‏ای/دانشی از کتاب داده شده ‏اند؟ که چون خوانده شوند تا کتاب خدا بر آن‌ها حکم فرماید، گروهی از آنان با روی گرداندن از آن دوری گزینند؟

ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿۲۴

۲۴- سبب این کار آن است که آنان گفتند: جز روزهایی چند آن آتش، به ما نمی­رسد!  [43]و دروغ­هایی که می­بافتند آنان را در بارهٔ دین شان فریفته بود. [44]

فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۲۵

۲۵- چگونه خواهد بود حال شان آن گاه که آنان را گردآوریم در روزی که شکی در آمدن آن نیست! در آن روز به هرکس، پاداش آنچه کرده است تماماً داده شود و بر هیچکس ستمی نرود.

قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۶

۲۶-   بگو: خداوندا! ای دارندهٔ صلاحیت همه چیز! به هرکه خواهی[45] صلاحیت دهی و از هرکه خواهی صلاحیت را می­گیری. هرکه را خواهی عزیز/گرامی کنی و هرکه را خواهی خوار کنی. همهٔ خوبیها به دست توست. همانا تو بر هرچیزی اندازه ای گذاری.

تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿۲۷

۲۷- شب را در روز فرو می­بری و روز را در شب فرو می­بری.[46] زنده را از مرده برمی­آوری و مرده را از زنده برمی­آوری و هرکه را خواهی بی شمار و بی­حساب روزی می­دهی.

لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ ﴿۲۸

۲۸- مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست نزدیک خود گیرند. [47]و هرکس چنین کند از خدا چیزی نمی­تواند بهره ای داشته باشد؛ مگر آن که به نوعی نیازمند[48]در امان ماندن از آنان باشید. و خداوند شما را در برابر خویش هشدار می­دهد، و بازگشت­گاه تان، حضور خداست.

قُلْ إِنْ تُخْفُوا مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَيَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۹

۲۹- بگو: اگر پنهان کنید آنچه در سینه[49]دارید یا آشکارش کنید خدا آن را می ­داند، و می­داند هر آنچه را که در آسمان­هاست و هر آنچه را که در زمین است، و خداوند بر هرچیزی اندازه ای گذارد.

يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ ﴿۳۰

۳۰- روزی که هرکس همهٔ آنچه را که  از نیکی انجام داده حاضر می­یابد و همهٔ آنچه را که از بدی انجام داده، بسیار آرزو کند که ای کاش میان او و آن کار بدش فاصله ای دراز می­بود! و خداوند شما را در برابر خویش هشدار می­دهد، و خداوند در برابر بندگانش بسیار مهربان است.

قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳۱

۳۱- بگو: اگر خدا را دوست داريد من را پيروى كنيد[50] تا خداوند نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد، و خداوند بسیار آمرزگار و مهربان است.‏

قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ ﴿۳۲

۳۲- بگو از دل و جان پیروی/ اطاعت خدا و رسولش/ آنچه فرستاده اش آورده[51]كنيد، و اگر روي گرداندند پس بدانند كه‏ خداوند كافران را/آنانی را که آیاتش را نادیده می­گیرند دوست ندارد.

إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۳۳

۳۳- خداوند آدم، نوح، خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر دیگر همروزگاران­شان[52]برگزيد.

ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۳۴

۳۴- نسلی که برخی از برخی ديگر هستند، و خداوند به همه چیز شنوا و داناست.

إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۳۵

۳۵- و باری همسر عمران چنین گفت: پروردگارا من آنچه در شكمم دارم برای تو نذر كردم كه آزاد از هر بندی تنها در خدمت[53]تو باشد، پس بپذير از من كه تویی که شنوایى و دانايى‏.

فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ﴿۳۶

۳۶- پس چون  او را بزاد گفت: پروردگارم! من اورا دختر زاده‏ام ـ و خدا ‏داناتر بود به آنچه او زاده بودـ و پسر مانند دختر نيست[54] ، و من او را مريم نام نهادم و من او و فرزندانش را از شر شيطان رانده شده به تو پناه مى‏دهم.

فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿۳۷

۳۷- پس پروردگارش او را نيكو‏ پذيرفت، و مانند گیاهی نيک[55]پرورشش داد، و سرپرستی اش را به زكريا سپرد. هرگاه كه زكريا در آن محراب/غرفهٔ [56]خاص بر او وارد مى‏شد نزد او روزیی[57]می­دید، پس مى‏گفت: اى مريم اينها از كجا تو راست؟ و مريم مى‏گفت: آن از نزد خداوند است! که خدا هركس را كه بخواهد بى‏شمار روزى مى‏دهد.

هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ ﴿۳۸

۳۸- همان­جا بود كه زكريا پروردگارش را بخواند، گفت: پروردگارا! به من از نزد خود فرزندى/نسلی پاک ببخش، كه تو شنوندهٔ دعای منی.

فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۳۹

۳۹- پس فرشتگان او(زکریا) را در حالى كه در محراب[58]ايستاده، نماز می­گزارد، ندايش دادند كه خداوند تو را مژده مى‏دهد به [فرزندى به نام‏] يحيى كه تصدیق ‏کنندهٔ  كلمه ای[59]از سوی الله، مهتر، خويشتندار و پيامبرى از خوبان/شايستگان است.

قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ ﴿۴۰

۴۰- (زکریا)گفت پروردگارا چگونه مرا فرزندى باشد، با آن­كه پيرى‏ام سررسیده است و همسرم نازاست[60]، خدا گفت بدين‏سان، خداوند هرچه که خواهد می­کند. [61]

قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا وَاذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ ﴿۴۱

۴۱- (زکریا)گفت: پروردگارا! براى من آیتی/نشانه ای بنه، گفت نشانهٔ تو اين است كه سه روز با مردم سخن نتوانی گفت مگر با زبان اشاره،[62]و پروردگارت را فراوان ياد كن(در شناخت بهترش تلاش کن) و شامگاهان و بامدادان او را بستای/بپرست.

وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ﴿۴۲

۴۲- و ياد كن از آن­كه فرشتگان گفتند اى مريم خداوند تو را برگزیده و پاكيزه ساخته و تو را بر زنان هم­روزگارت برترى داده است.

يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿۴۳

۴۳- اى مريم! برای پروردگارت از دل و جان گردن بنه و سجده‏ کن و با رکوع کنندگان رکوع کن[63]/با نمازگزاران نماز بگزار.

ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ ﴿۴۴

۴۴- اين از خبرهای غیب[64]/پنهان است كه از راه وحى به تو می­رسانیم وگرنه تو نزد آنان نبودی آن­گاه كه تیرهای شان [براى پشک/قرعه‏] را می­انداختند[65]كه كدام یک­شان مريم را سرپرستى كنند، و نیز در نزد آنان نبودى هنگامى كه کشمکش مى‏كردند.

إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿۴۵

۴۵- آن­گاه كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خداوند تو را به كلمه ای[66]از خويش مژده مى‏دهد كه نامش مسيح عيسى فرزند مريم است که در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان/نزدیک شدگان [درگاه الهى‏] است. [67]

وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۴۶

۴۶- و با مردم سخن مى‏گويد[68]هم در گهواره و هم در بزرگسالى و از شايستگان است[69]‏.

قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۴۷

۴۷- [مريم‏] گفت: پروردگارا مرا از کجا فرزندى باشد، با آن­كه هيچ بشرى به من دست نرسانده است؟ گفت: خداوند بدين‏سان هرچه خواهد مى‏آفريند. او چون حکم به انجام كارى کند، به آن مى‏گويد هست شو/باش، آن شيء بى‏درنگ هست مى‏شود.

وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ ﴿۴۸

۴۸- و خداوند به او كتاب و حكمت[70] و تورات و انجيل[71]مى‏آموزد.

وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۴۹

۴۹- و پيامبرى است به سوى بنى‏اسرائيل كه [به آنان چنین می­گفت:] من براى شما آیتی/معجزه‏اى از سوى پروردگارتان آورده‏ام: من از گل براى شما چيزى به گونهٔ پرنده مى‏سازم[72]سپس در آن مى‏دمم و آن به اذن خدا پرنده‏ ای مى‏شود، و بهبود مى‏بخشم نابيناى مادرزاد و پيس را و زنده مى‏كنم مردگان را به اذن خدا، و آگاه تان می­کنم از آنچه مى‏خوريد و در خانه‏های­تان ذخيره مى‏كنيد. بی­شک در این کارها آیتی/معجزه ای است براى شما اگر مؤمن/باورمند باشيد‏.

وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَجِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۵۰

۵۰- همچنين آمده ام تا  تصدیق کننده/گواهى‏دهندهٔ صدق[73]‏تورات باشم كه پيش روى من است و آمده ام كه برخی از آن­چه را که بر شما حرام[74]شده است، حلال كنم و شما را آیتی/معجزه‏اى آورده‏ام از سوى پروردگارتان، پس از انجام اشتباه در برابر خداوند پروا کنید و از دل و جان پيروى من كنيد.

إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ ﴿۵۱

۵۱- خداوند هم پروردگار/صاحب من و هم پروردگار/صاحب شماست، پس او را بپرستيد! كه این همان راه راست است. [75]

فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۵۲

۵۲- پس هنگامى كه عيسى به كفر آنان/نادیده گرفتن آیات از سوی آنان پى برد، گفت ياران من در راه خداوند كيانند؟ حواريون/حواری­ها[76]گفتند ما ياوران [دين و رسول‏] خدایيم، به خداوند ايمان آورده‏ايم/باور داریم و گواه باش كه ما مسلمانیم/تسلیم شدگانیم.

رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ﴿۵۳

۵۳- پروردگارا! به آن­چه فروفرستاده‏اى ايمان آورديم/باور داریم و از این پيامبر پيروى كرديم، پس ما را در گروه گواهان(این رویداد) بنويس.‏

وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ ﴿۵۴

۵۴- و [کافران در برابر عیسی‏] نیرنگ زدند/برنامه ریزی کردند و خداوند هم [در پاسخشان‏] نیرنگ زد،[77] و خداوند بهترين مكرانگيزان است.

إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۵۵

۵۵- آن­گاه كه خداوند فرمود: اى عيسى! همانا من تورا وفات دهنده[78]/ برگيرنده هستم و بالابرنده ات/بركشنده‏ات[79]به سوى خويش و رهايى‏دهنده‏ات از كافران/کسانی که آیات را نادیده گرفتند. و آنانی را که پيروی تو کنند تا روز قيامت/رستاخیز[80]  بر كافران برتر[81]مى‏دارم، سپس بازگشت شما به سوى من است، آن­گاه در بارهٔ آن­چه در آن اختلاف/ناسازگاری می­کرديد میان شما داورى خواهم كرد.

فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ ﴿۵۶

۵۶- پس آنان را که کفر ورزیدند/آیات را نادیده گرفتند، در دنيا و آخرت عذابى سخت[82]مى‏كنم، و ياورانى نخواهند داشت.

وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ﴿۵۷

۵۷- و اما كسانى كه ايمان آورده و كردار شايسته كرده‏اند، پاداش­شان را به گونهٔ کامل مى‏دهد و خداوند ستمكاران را دوست نمی­دارد.

ذَلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ ﴿۵۸

۵۸- اينها را که با پیوندهایش بر تو مى‏خوانيم[83] از آيات و یادآوری/پندی حكیمانه است.

إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۵۹

۵۹- بی­گمان داستان عيسى نزد خداوند همچون داستان آدم است كه او را از خاک آفريد، سپس به او گفت: هست شو پس بى‏درنگ هست شد. [84]

الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿۶۰

۶۰- حقیقت همین است که از سوى پروردگار تو است. پس هرگز از دودلان مباش. [85]

فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ﴿۶۱

۶۱- پس هركس كه دربارهٔ آن با تو گفتگو کرد پس از آن که تو را آن دانش رسید بگو که: بياييد پسرانمان و پسرانتان، زنانمان و زنانتان را بخوانيم، خودما و شما هم اشتراک کنیم سپس از ته دل تضرع/زاری كنيم سپس نفرین/لعنت خدا را بر دروغگويان بخواهیم/نهیم. [86]

إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۶۲

۶۲- به راستی اين است سرگذشت حقيقی(عیسی مسیح)، و هیچ خدايى جز خداوند یکتا نيست، و همانا خداوند همیشه برتر و صاحب حکمت/حکم درست است.

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ ﴿۶۳

۶۳- و اگر (از دعوتت)روي گرداندند بی­گمان خداوند از حال آن تبهكاران/مفسدان آگاه است.

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۶۴

۶۴- بگو: اى اهل كتاب/افراد متخصص در علم کتابشان[87] بياييد بر سر سخنى كه میان ما و شما يكسان است كه جز خداوند را نپرستيم[88] و براى او هيچ‏ چیزی شريک نسازيم و هيچ‏كس از ما ديگرى را به جاى خداوند، به خدايى نپذيرد پس اگر روي گرداندند، به آنان بگوييد: گواهی دهيد كه ما (به خدا) تسلیم شدگانیم.

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۶۵

۶۵- اى اهل كتاب/ افراد متخصص در علم کتابشان برای چه در حق ابراهيم بحث و گفتگو مى‏كنيد؟ و نازل نشده است تورات و انجيل مگر پس از او، آيا خردورزی نمى‏كنيد/هیچ عقل­تان را به کار نمی­گیرید؟

هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۶۶

۶۶- هان، گيريم كه شما در آنچه به آن دانش داريد گفتگو كرديد، پس چرا در آنچه که به آن دانشى نداريد گفتگو مى‏كنيد؟ آن­ها را خداوند مى‏داند و شما نمى‏دانيد.

مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۶۷

۶۷- ابراهيم يهودى نبود و نصرانى هم نبود، بلكه تنها حقگرایی بود مسلمان/تسلیم خدا شده. و از مشركان نبود.

إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۶۸

۶۸- بی­گمان نزديك‏ترين مردم به ابراهيم آنانی اند كه پيروى او كردند و اين پيامبر(محمد علیه السلام) و آنانی که ایمان آوردند، و خداوند ولی/سرور همهٔ مؤمنان است.

وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۶۹

۶۹- گروهى از اهل كتاب بسیار آرزو دارند كه شما را گمراه كنند، حال آن که کسی را جز خودشان گمراه نمى‏كنند اما نمى‏دانند.

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿۷۰

۷۰- اى اهل كتاب چرا به آيات خدا کفر می­ورزید/ آیات خدا را نادیده می­گیرید حال آن که خودتان بر حقانیت آن گواهيد؟[89]

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۷۱

۷۱- اى اهل كتاب چرا حق را به باطل/ چیزهای به دور از حقیقت مى‏آميزيد و دانسته حق را  مى‏پوشانيد؟[90]

وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿۷۲

۷۲- و گروهى از اهل كتاب/ افراد متخصص در علم کتابشان گفتند: در آغاز روز ايمان بياوريد به آن­چه نازل شده است بر کسانی که ایمان آورده اند و در پايان روز کفر/انكار[91]ورزيد، شايد[از دين خود] برگردند.

وَلَا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَى هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتَى أَحَدٌ مِثْلَ مَا أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۷۳

۷۳- و [گفتند] ايمان نياوريد/اعتماد نکنید جز به كسى كه از دين شما پيروى مى‏كند، بگو: راه درست، راهی است که خدا نشان داده است [و گفتند باور نکنید] كه به كسى چیزی داده شود مانند آن­چه به شما داده شده است یا بتوانند در پيشگاه خداوند با شما احتجاج كنند/در برابر شما دلیل بیاورند. بگو: فضل/لطف به دست خداست، آن را به هركس كه خواهد مى‏دهد، و خداوند گشايشگر و همیشه داناست.

يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿۷۴

۷۴- او، هركس را بخواهد[92]به رحمت خويش مخصوص مى­سازد و خدا دارای فضل/لطف بزرگی است.

وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۷۵

۷۵- و از اهل كتاب چنان كسى هست كه اگر او را انبانی زر بسپارى به تو پس خواهد داد، و هم از ايشان چنان كسى هست كه اگر او را دينارى[93]هم بسپاری به تو پس نخواهد داد، مگر آن­كه پيوسته بر سرش ايستاده باشى، اين از آن روست كه گويند: دربارهٔ اُمّیان/گروه بى‏كتاب[94]راهی بر ما نیست و دانسته بر خدا دروغ مى‏بندند.

بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ﴿۷۶

۷۶- خیر، هر كس كه بر پيمانش بایستد/مسئولیتش را به جای آورد و تقوا کند/از انجام اشتباهات پروا کند [بداند كه‏] خداوند متقیان/ پروا کنندگان را دوست دارد.

إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۷۷

۷۷- كسانى كه پیمان با خدا و سوگندهاى خود را به بهایی اندک[95]مى‏فروشند، در آخرت هیچ بهره‏اى آنان را نباشد و خداوند در روز قيامت/رستاخیز[96]با آنان سخن نگويد و به سوی­شان/روی­شان ننگرد و پاكيزه‏شان نسازد و آنان را عذابی باشد دردناک.

وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۷۸

۷۸- و از اینان گروهى هستند كه زبان خود را چنان می­چرخانند به کتاب تا شما گمانش برید که از کتاب است در حالی­­که آن از کتاب نیست. و گويند که از سوى خداوند است در حالی كه از سوى خداوند نيست. و دانسته بر خدا دروغ مى‏بندند. [97]

مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ﴿۷۹

۷۹- هيچ بشرى را نباشد كه خداوند به او كتاب و حکم/حكمت و نبوت دهد، سپس به مردم گويد: بندگان من باشيد به جاى خداوند[98]، ولی [چنین گويد] شما مردمانی خدایی/حق­پرست باشید از آن رو كه كتاب را آموزش می­داده اید و پیوسته آن را به خوبی فرا می­گرفته اید.

وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۸۰

۸۰- و هم نباشد او را که دستورتان دهد كه فرشتگان و پيامبران را به خدايى گيريد. آيا دستورتان می­دهد به کفر پس از آنكه مسلمانید/به خدا تسلیم شده اید.

وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿۸۱

۸۱- و آن­گاه كه خداوند از پيامبران پيمان استوار گرفت كه چون شما را كتاب و حكمت دهم، سپس رسولى/کتابی[99]آید شما را تصدیق کنندهٔ/گواهى‏دهندهٔ [حقانيت‏] آن­چه با شماست، بر شماست كه به او ايمان آوريد و ياريش رسانيد. آن­گاه فرمود: آيا پذیرفتيد؟ و این اصر مرا/ بار سنگین[100]را برداشتید؟[101]گفتند: پذیرفتيم. فرمود: پس شما این را گواهى دهيد و من هم با شما از گواهانم. [102]

فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۸۲

۸۲- پس هر كس كه از آن پس روي گرداند، پس آنان همانا فاسقان/از راه بیرون شدگان اند.

أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۸۳

۸۳- پس آيا جز دين/آیین خدا را مى‏جويند؟ حال آن­كه هر كس كه در آسمان­ها و زمين است خواه و ناخواه تسلیم دین او/فطرت شده اند[103]و همه به سوى او بازگردانده مى‏شوند. [104]

قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۸۴

۸۴- بگو: ما ايمان آورديم به خداوند و آن­چه فروفرستاده شده بر ما و آن­چه فروفرستاده شده بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان او/اسباط و آن­چه به موسى و عيسى و پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده است،[105]ميان هيچ‏يک از آنان فرق نمى‏نهيم/هیچ­یک از آنان را از دیگری جدا نمی­کنیم و ما تسلیم شدگان[106]او هستيم.‏

وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۸۵

۸۵- و هر كس جز اسلام (تنها دین شناخته شده در کتاب­های خدا) دينى بجوید، پس هرگز پذيرفته نمى‏شود از او و او در آخرت از زيانكاران است.

كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۸۶

۸۶- چگونه خداوند قومى/گروهی را هدايت كند/در راه خویش پذیرد كه کفر ورزیدند پس از ايمان­شان و پس از آن­كه گواهی دادند كه این رسول حق است و آنان را دلایل روشن آمد؟! و خداوند قوم/گروه ستمكاران را/ گروهی را که در این اشتباه به سر می­برند در را خویش نمی­پذیرد.

أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ﴿۸۷

۸۷- اينان سزاى­شان آن است كه لعنت خدا و فرشتگان و همهٔ مردم بر آنان باشد.

خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ ﴿۸۸

۸۸- در آن (عذاب/لعنت) همیشه ماندگارند. عذاب از آنان سبک/كاسته نشود و نه به آنان مهلت داده شود. [107]

إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۸۹

۸۹- جز کسانی كه پس از آن توبه کردند/بازگشتند و خودرا اصلاح كردند/ درستکاری کردند. [108]كه خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است‏.

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ ﴿۹۰

۹۰- آنان كه پس از ايمانشان كفر ورزيدند سپس كفرشان را افزودند، (چون هنگام مرگشان فرارسد)هرگز توبه‏شان[109]/بازگشت­شان پذيرفته نمی‏شود و اينان همان گمراهان اند.

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ ﴿۹۱

۹۱- كسانى كه [پس از ایمان] كفرورزيدند و در حال كفرشان مردند، از هیچ یکی­شان فدیه پذیرفته نمی­ شود اگرچه به اندازهٔ روى زمين هم طلا دهد. آنان را عذابى باشد دردناک و آنان را هیچ ياورى نباشد. [110]

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿۹۲

۹۲- هرگز به نيكى دست نيابيد تا از آن­چه خود دوست می­داريد انفاق کنید، و هر آن­چه انفاق کنيد خداوند از آن آگاه است‏.

كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۹۳

۹۳- [یهودیان گفتند که[111]] همهٔ خوراکی­ها براى بنى‏اسرائيل حلال بود، جز آن­چه اسرائیل[112] پيش از آن که تورات فروفرستاده شود بر خویش حرام كرده بود. بگو پس تورات را بياوريد و بخوانيدش  اگر راستگوييد. [113]

فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۹۴

۹۴- سپس آنان كه پس از [خواندن تورات] آن، بر خداوند دروغ ببندند، آنان همان ستمكاران اند.

قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۹۵

۹۵- بگو: خداوند راست گفته است، پس پيروى كنيد ملت/آیین ابراهیم را که حقگرا بود. و از مشركان/کسانی که خدا را در جایگاه دوم می­نهند، نبود. [114]

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ ﴿۹۶

۹۶- بی­گمان نخستین خانه‏اى كه براى [عبادت و اجتماع ‏] مردم نهاده شد همانی است كه در بکّه[115]است که مبارک[116]و رهنمای [117](قبله) جهانيان است.

فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴿۹۷

۹۷- در آن نشانه­های روشنی است مقام ابراهیم،[118]و هر كس درآید به آن، در امان باشد. و حق خدا بر مردم، حج آن خانه‏ است بر كسى كه بتواند بدان راه بَرَد؛ و هر كس كه به این كفر ورزد/این را نادیده بگیرد پس بداند كه خداوند از جهانيان بى‏نياز است.‏

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ ﴿۹۸

۹۸- بگو: اى اهل كتاب/متخصصان علم کتاب­شان، چرا کفر می­ورزید به آیات خدا/ چرا آیات خدا را نادیده می­گیرید؟! و خدا گواه است بر آن­چه می­کنید.

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۹۹

۹۹- بگو اى اهل كتاب، متخصصان علم کتاب­شان، چرا آنانی را که ایمان آورده اند از راه خداوند باز مى‏داريد و می­خواهید آن را کج[119]نمایید با آن­که خود[بر درستی آن] گواهید؟! و خداوند غافل نيست از آن­چه می­کنید.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ ﴿۱۰۰

۱۰۰- اى آنانی که ایمان آورده اید، اگر فرمان برید/پیروی کنید گروهى از کسانی را که کتاب داده شده اند، شما را پس از ايمانتان به كفر باز مى‏گردانند.(به نادیده گرفتن آیات وا می­دارند/کافر می­کنند)

وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۱۰۱

۱۰۱- و چگونه كفر می­ورزيد/آیات/نشانه­ها را نادیده می­گیرید با آن­كه آيات خداوند بر شما خوانده مى‏شود و رسول/فرستادهٔ او/پیام­هایی که برای شما آورده در ميان شماست، و هر كس به خداوند(به کتابش) چنگ زند، بی­گمان به راه درست رهنمون شده است.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۱۰۲

۱۰۲- ای آنانی که ایمان آورده اید، از اشتباه در برابر خدا پروا کنید[120] آن­چنان که سزاوار پروا کردن از اوست. و تا واپسین دم­تان به تسلیم شدگی تان به خدا ادامه بدهید.

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿۱۰۳

۱۰۳- و همگی به ریسمان خدا/ به قرآن[121]چنگ بزنید و پراکنده و پارچه پارچه[122]نشوید، و به یاد دارید نعمت خدا را بر خود آن­گاه که دشمن همدیگر بودید؛ پس میان دل­های شما یکپارچگی نهاد و به نعمت او با هم برادر شدید، و بر لبهٔ پرتگاهی از آتش بودید پس او شما را از آن­جا رهایی بخشید؛ خدا این­گونه آیات خود را برای شما روشن می­کند، تا باشد که راه درست را بیابید.

وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۱۰۴

۱۰۴- و باید از میان شما گروهی باشند که به سوی خیر/خوبی فراخوانند و کارهای نیک خواهند و از کارهای بد بازدارند، و اینان همان رستگارانند.

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۱۰۵

۱۰۵- و نباشید مانند کسانی که پراکنده شدند و اختلاف پیشه کردند پس از آن­که نشانه­های روشن برای­شان آمد.[123] و اینان را عذابی باشد بزرگ.

يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿۱۰۶

۱۰۶- در روزی که چهره­ هایی سفید شود و چهره­ هایی سیاه شود؛ پس [گفته شود به]‌ آنان که چهره ­هاشان سیاه شده: آیا شما پس از ایمانتان کفر ورزیدید؟![124]پس بچشید این عذاب را به کیفر آن­که کفر می­ ورزیدید.

وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۱۰۷

۱۰۷- و اما آنان که چهره­هاشان سفیده شده در رحمت خدا به سر می­برند و در آن جاودان خواهند ماند.

تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعَالَمِينَ ﴿۱۰۸

۱۰۸- اینها آیات خداست که آنها را بر تو می­خوانیم به گونه ای که حقیقت را آشکار کند. چون خداوند هیچ ستمی بر جهانیان نمی­خواهد.

وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿۱۰۹

۱۰۹- و خدا راست هرآن­چه در آسمان­هاست و هرآ­ن­چه در زمین است. و همهٔ امور/کارها به سوی خداوند بازگردانده می­شود.

كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۱۱۰

۱۱۰- شما بهترین گروهی/امتی هستید[125]که برای مردم بیرون آورده شدید/پدید آمدید که کارهای نیک خواهید و از کارهای بد بازدارید و به خداوند ایمان دارید. و اگر اهل کتاب/ متخصصان علم کتابشان ایمان آورند برای شان بهتر بود؛ از میان آنان مؤمنانی هستند و بیشترشان نافرمانان اند/از راه بیرون رفتگان اند.

لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَإِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ ﴿۱۱۱

۱۱۱- (فاسقان/ نافرمانان/ از راه بیرون رفتگان) جز آزاری/زخم زبانی به شما زیانی نتوانند رساند، و اگر با شما به جنگ آیند به شما پشت خواهند کرد/ فرار خواهند کرد سپس یاری نخواهند شد.

ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ ﴿۱۱۲

۱۱۲- هر کجا به دست آیند بر آنان ذلت/خواری زده شده است،[126]مگر آن­که به ریسمانی از خدا[127]و یا ریسمانی از مردم[128] چنگ زده باشند. و دچار خشمی از خداوند شدند، و بر آنان خواری و  بیچارگی زده شد. این از آن روست که به آیات خدا کفر می­ورزیدند/آیات خدا را نادیده می­گرفتند و پیامبرانش را به ناحق می­کشتند/ تلاش می­کردند پیامبرانش را بی آن­که به حقیقتی استوار باشد بی­اعتبار کنند. [129]این از آن روست که سرکشی/نافرمانی می­کردند و از حد بیرون می­شدند.

لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ ﴿۱۱۳

۱۱۳- آنها یکسان نیستند، از میان اهل کتاب گروهی راست و درست هستند که آیات خدا را شباهنگام/ساعات شب[130]تلاوت می­کنند و آنان سجده/نماز میگزارند. [131]

يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۱۴

۱۱۴- به خداوند و روز واپسین ایمان دارند، و کارهای نیک خواهند و از کارهای بد بازدارند و در کارهای نیک می­شتابند و آنان از شایستگانند.

وَمَا يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ ﴿۱۱۵

۱۱۵- و اینان هر کار نیکی که کنند ناسپاسی آن را نبینند(بدون پاداش نمی­ مانند) و خداوند به متقیان/ پرواپیشگان داناست.

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۱۱۶

۱۱۶- بی­گمان آنان که کفر ورزیدند/ آیات خدا را نادیده گرفتند مالهای­شان و فرزندان­شان در برابر خداوند هیچ سودی به آنان نخواهد داشت/هیچ به دردشان نخواهد خورد، و آنان اهل آن آتش اند، در آن همیشه ماندگارند.

مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿۱۱۷

۱۱۷- داستان آن­چه که در این زندگانی دنیا هزینه می­کنند همانند داستان باد سردی است[132]که کشتزار گروهی را رسد که بر خود ستم کرده اند و آن را تباه کند. و خداوند به آنان ستم نکرده است، اما این خودشان اند که به خود ستم می­کنند.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۱۱۸

۱۱۸- ای آنانی که ایمان آورده اید، غیر هم­آیینان خود را دوست همراز نگیرید، که هیچ پروایی در به تباهی کشاندن شما ندارند، آروز دارند که شما در سختی و رنج بیفتید، همانا نفرت و دشمنی در سخنان­شان هویداست و آن­چه در درون­شان پنهان دارند بزرگ­تر است. همانا ما نشانه­ها/ویژگی­های شان را برای شما روشن کردیم اگر خرد ورزید.

هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۱۱۹

۱۱۹- ببینید! این شمایید که دوست­شان دارید اما آنان دوست­تان نمی­دارند. و شما به همهٔ کتاب­ها ایمان دارید و چون شما را دیدند گویند: ایمان داریم، و چون در تنهایی یکدیگر را بینند از روی خشمِ بر شما سرانگشتان شان را به دندان گزند.[133] بگو: به خشم­تان بمیرید، بیگمان خدا بر اسرار سینه­هاشان داناست.

إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ ﴿۱۲۰

۱۲۰- اگر رویداد خوشی شما را رسد آنان را ناشاد کند، و اگر رویداد بدی شما را رسد به آن شاد شوند، و اگر صبر پیشه کنید/پایداری کنید و از اشتباهات پروا کنید ترفندشان هیچ زیانی به شما نرساند، بی­گمان خدا بر آن­چه می­کنند احاطه کننده است.

وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۲۱

۱۲۱- و آن­گاه که بامداد از خانه ات(به سوی اُحد) بیرون شدی، مؤمنان را در جایگاه­های جنگ جا بجا می­کردی، و خداوند همیشه شنوا و داناست.

إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱۲۲

۱۲۲- آن­گاه که دو گروه از شما آهنگ سستی سر دادند با آن­که خداوند نزدیک­ترین کس و پشتیبان آنان است؛ از این رو مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.

وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۱۲۳

۱۲۳- و همانا خداوند شما را در بدر یاری رساند[134]با آن­که شما ناتوان و پایین دست بودید. پس از خدا پروا کنید/از انجام اشتباه در برابر خدا پروا کنید، که سپاس گزارید/ تا وظیفهٔ تان را به جا آورد باشید. [135]

إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ ﴿۱۲۴

۱۲۴- آن روز به مؤمنان می­گفتی:آیا این بس نیست شما را که پرورگارتان یاری رساند شما را به سه هزار از فرشتگان فرو فرستاده شده؟[136]

بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ ﴿۱۲۵

۱۲۵- چرا، [البته که بس است] اگر صبر/پایداری کنید و پروا داشته باشید(تدابیر لازم را گرفته باشید) و آنها با همین شتابشان[137] بر شما بتازند پروردگارتان شما را به پنج هزار فرشتهٔ نشاندار/فرشتگانی که از شما جدا نشوند یاری­ تان دهد.

وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ ﴿۱۲۶

۱۲۶- و خداوند این پشتیبانی را تنها برای این کرد ­که مژده ای باشد برای شما و تا ای­که دلهاتان به آن آرام شود، و یاری نیست جز از نزد خداوند همیشه توانمند و حکیم.

لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خَائِبِينَ ﴿۱۲۷

۱۲۷- (این یاری خداوند برای آن بود) تا بخشی از کسانی را که کفر ورزیدند/آیات را نادیده گرفتند از بیخ و بن براندازد یا سرکوبشان کند تا نومید و زیر و رو شوند.

لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ ﴿۱۲۸

۱۲۸- هیچ چیزی در این باره نیست تو را؛[138] یا خداوند توبه/بازگشت آنان را می­پذیرد، یا هم عذاب­شان کند[139]از آن رو که آنان ستمکارند/ در اشتباه به سر می­برند.

وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۲۹

۱۲۹- و خدا راست آن­چه در آسمان­هاست و آن­چه در زمین است. او می­آمرزد کسی را که سزاوارش باشد و عذاب می­کند کسی را که سزاوارش باشد. و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۳۰

۱۳۰- ای آنانی که ایمان آورده اید،‌ ربا را که چند برابر است نخورید. [140]و از اشتباه در برابر خدا پروا کنید تا رستگار شوید/تا به آ­ن­چه می­خواهید دست یابید.

وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ﴿۱۳۱

۱۳۱- و بپرهیزید/پروا کنید از آن آتشی که برای کافران/ کسانی که آیات را نادیده می­گیرند آماده شده است.

وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۱۳۲

۱۳۲- و از خداوند و رسولش/آن­چه فرستاده اش آورده [141] فرمان برید تا مشمول رحمت شوید.

وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۱۳۳

۱۳۳- و بشتابید به سوی[142]مغفرتی/آمرزشی[143]از سوی پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن اندازهٔ آسمان­ها و زمین است. آن­جا برای متقیان/پرواپیشگان آماده شده است.

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۳۴

۱۳۴- آنان/متقیان که در راحتی و سختی انفاق می­کنند و فروخورندگان خشم خود و درگذرندگان از مردمند، و خداوند نیکوکاران دوست دارد.

وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۱۳۵

۱۳۵- و آنان که چون کار زشتی انجام دهند یا بر خود ستمی روا دارند خداوند را به یاد آورند، پس برای گناهان خود آمرزش خواهند، و کیست که گناهان را آمرزد جز خداوند؟ و بر آن­چه کرده اند آگاهانه پافشاری/اصرار نکنند.

أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ ﴿۱۳۶

۱۳۶- آنان پاداششان آمرزشی از سوی پروردگارشان/صاحبشان است و باغ­هایی/بهشت­هایی است که از زیر آنها جویبارهایی روان است؛ جاودانه در آنجا بمانند، و چه خوب است پاداش چنین عمل کنندگانی.

قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ﴿۱۳۷

۱۳۷- بی­گمان پیش از شما نیز روش­ها/سنت­ها[144][ قوانین خدا بر امت­ها] گذشته است. پس بگردید در روی زمین و بنگرید چگونه بود سرانجام تکذیب کنندگان. [145]

هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۱۳۸

۱۳۸- این بیان و روشنی حقیقت است برای مردم، و رهنمود و پندی است برا ی متقیان/پرواپیشگان از اشتباهات. [146]

وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۳۹

۱۳۹- و سست نشوید و اندوه ندارید که شما برترید اگر مؤمن باشید.[147]

إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ﴿۱۴۰

۱۴۰- اگر [در احد] شما را زخمی رسیده باشد، آن گروه دیگر را نیز [در بدر]‌ زخمی مانند آن رسید؛ و چنین روزهایی را میان مردم میگردانیم. و تا خداوند آنانی را که ایمان آورده اند معلوم کند[148]و از میان شما گواهانی برگیرد. [149]و خداوند ستمکاران را/کسانی را که اشتباه می­کنند دوست ندارد.

وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ ﴿۱۴۱

۱۴۱- و تا خداوند بپالاید کسانی را که ایمان دارند و کافران را رفته رفته نابود کند.

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ ﴿۱۴۲

۱۴۲- آیا شما پنداشته[150]اید به بهشت در می­آیید با آن­که هنوز خداوند معلوم نکرده است کسانی را از میان شما که جهاد/تلاش کرده اند[151]و معلوم نکرده است صبر کنندگان را؟

وَلَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ﴿۱۴۳

۱۴۳- و همانا آرزوی مرگ می­کردید تا پیش از آن­که را دیدار کنید، اینک آن را دیدید و شما می­نگرید.

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ ﴿۱۴۴

۱۴۴- و محمد رسولی/فرستاده ای بیش نیست که پیش از او نیز رسولان/فرستادگان آمدند و رفتند، پس آیا اگر او بمیرد یا کشته شود به دنبال­تان بر می­گردید؟ و هرکه به دنبال خود برگردد پس هیچ زیانی به خدا رسانیده نمی­تواند و خداوند شکرگزاران را/ آنانی را که وظیفه­شان را به درستی انجام داده اند[152]پاداش می­دهد.

وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ ﴿۱۴۵

۱۴۵- و هیچ نفسی را نباشد که بمیرد جز به اذن/اجازهٔ خداوند، سرنوشتی است تعیین شده؛ و هرکه پاداش دنیا خواهد او را از آن دهیم و هرکه پاداش آخرت خواهد او را از آن دهیم و ما شکرگزاران را/آنانی را که وظیفه­شان را به درستی انجام داده اند پاداش می­دهیم. [153]

وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ ﴿۱۴۶

۱۴۶- و چه بسا پیامبری که کسان بسیاری از خداجویان همراه او جنگیدند، پس سستی نکردند از آن­چه آنان را در راه خدا رسید و ضعف نشان ندادند و زبونی نکردند و خداوند صبر کنندگان را/پایداری کنندگان را دوست می­دارد.

وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿۱۴۷

۱۴۷- و سخنشان جز این نبود که گفتند: پروردگارا، ببخشای گناهان ما را و زیاده­روی ما را در کارمان، و استوار بدار گام­های ما را و یاری مان ده بر گروه کافران.

فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَةِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۴۸

۱۴۸- خداوند هم پاداش این جهان شان داد و پاداش نیک آن جهان را، و خداوند نکوکاران را دوست دارد.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ ﴿۱۴۹

۱۴۹- ای آنانی که ایمان آورده اید، اگر از آنانی که کفر ورزیده اند/آیات را نادیده گرفته اند فرمان برید شما را به دنبال­های تان برمی­گردانند، پس زیانکار می­شوید.

بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ ﴿۱۵۰

۱۵۰- بلکه خداوند است یار/نزدیکترین کسِ شما، و او بهترین یاوران است.

سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ ﴿۱۵۱

۱۵۱- در دلهای آنان که کفر ورزیدند بیم خواهیم افکند از آن رو که شرک آوردند[154]به خداوند چیزی را که هیچ دلیلی بر آن نفرستاده است، و جایگاه شان آن آتش است، و چه بدجایگاهی است جایگاه این ستمکاران.

وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْكُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۵۲

۱۵۲- و همانا خداوند وعدهٔ خویش را برای شما به جای آورد؛ آن­گاه که به اذن او تار و مار می­کردید آنان را، تا آن­که سستی نمودید و در این­که چه کنید با هم کشمکش کردید و نافرمانی کردید( دشمن را تعقیب نکردید) پس از آن­که نمایاند به شما آن­چه را دوست داشتید(غنیمت)، برخی از شما دنیا (غنیمت) را می­خواست و برخی از شما آخرت (از میان برداشتن کامل دشمن) را می­خواست؛ سپس [خداوند] شما را از آنان(دشمنان) منصرف کرد (در حالی که پیروز بودید شما را در برابر آنان به حالت شکست خورده درآورد)تا سخت بیازمایدتان باز هم از گناه شما درگذشت، و خداوند دارای فضل و لطف است بر مؤمنان.

إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلَا تَحْزَنُوا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا مَا أَصَابَكُمْ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۵۳

۱۵۳- آن­گاه که به کوه بالا می­رفتید و به هیچ­کسی روی نمی­کردید، و رسول ما در میان گروه دیگرتان شما را از پشت سر فرا می­خواند،[155]پس خداوند شما را به اندوهی بالای اندوهی گرفتار کرد، تا بر آن­چه از دستتان رفته و نه بر آن­چه بر سرتان آمده اندوه نخورید،[156] و خداوند به آن­چه می­کنید آگاه است.

ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۱۵۴

۱۵۴- پس از آن اندوه، بر شما آرامشی فرستاد مانند خوابی سبک که گروهی از شما را فرا می­گرفت، و گروهی دیگر سرگرم غم جان خویش شدند که در بارهٔ خداوند نادرست/ناروا گمان می­کردند، مانند گمان جاهلیت؛[157]می­گفتند: آیا ما را از این کار بهره ای هست؟ بگو: این کار همه اش خدا راست. در درونشان چیزهایی پنهان می­دارند که برای تو آشکار نمی­کنند؛ می­گویند: اگر ما را از این کار بهره ای می­بود در این­جا کشته نمی­شدیم. بگو: اگر در خانه­ های خود هم می­بودید آنان که کشته شدن بر آنها نوشته شده بود به سوی کشتارگاه شان بیرون می­شدند، و اینها، برای آن شد تا خداوند آن­چه را در سینه­هاتان دارید بیازماید و تا آن­چه را در دلهاتان دارید بپالاید، و خداوند به پنهان سینه­هاتان داناست.

إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴿۱۵۵

۱۵۵- آنانی که از میان شما گریختند، در آن روز که دو گروه روبرو شدند؛ بی­گمان شیطان خواست به لغزش بیفکندشان، تنها به خاطر برخی از آن­چه کرده بودند؛ و همانا خداوند از آنان در گذشت. بیگمان خداوند بسیار آمرزنده و بسیار بردبار است.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۱۵۶

۱۵۶- ای آنانی که ایمان آورده اید، مانند کسانی نباشید که کفر ورزیدند/آیات را نادیده گرفتند و در بارۀ برادران شان که به سفر بیرون شده اند یا در نبرد بوده اند گفتند: اگر نزد ما می­بودند نمی­مردند و کشته نمی­شدند؛ این برای آن است تا خداوند آن را حسرتی در دلهاشان نهد؛ و خداوند است که زنده می­کند و می­میراند، و خداوند به آنچه می­کنید بیناست.

وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ ﴿۱۵۷

۱۵۷- و اگر کشته شوید در راه خدا و یا بمیرید آمرزشی/بخششی[158]از سوی خدا و رحمتش، بهتر است از هر آن­چه که آنان[159] گرد می­آورند.

وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ ﴿۱۵۸

۱۵۸-  و اگر بمیرید و یا کشته شوید بی­گمان به حضور خدا محشور می­شوید.

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴿۱۵۹

۱۵۹- پس به رحمتی از سوی خداست که برای آنان نرمخویی کردی،[160]و اگر درشتخوی و سختدل می­بودی بی­گمان از گِرداگِردت پاشیده می­رفتند، پس از [تقصیرات] آنان درگذر و برای آنان آمرزش بخواه. و در کار [جنگ و امور اجتماعی] با آنان مشورت کن/ نظرشان را بگیر، و چون تصمیم گرفتی پس تنها بر خدا توکل کن، بی­گمان خداوند توکل کنندگان را دوست دارد.

إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱۶۰

۱۶۰- اگر خداوند شما را یاری کند کسی بر شما غالب نخواهد بود، و اگر شما را به حال خود رها کند پس چه کسی پس از آن شما را یاری کرده می­تواند؟ و مؤمنان تنها باید بر خداوند توکل کنند.

وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۱۶۱

۱۶۱- و هیچ نبی/پیامبری را نباشد که در غنیمت خیانت ورزد.[161]/سهمی از غنایم بدزدد. و هر کس در غنیمت خیانت بورزد/ سهمی از غنایم بدزدد روز قیامت/رستاخیز[162]با همان چیزی که دزدیده به حضور خواهد آمد. سپس به هر کسی همان چیزی که کرده است به تمامی داده شود و بر آنان ستم نشود.

أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿۱۶۲

۱۶۲- آیا کسی که خشنودی خدا را پیروی کند مانند کسی است که گرفتار خشمی شده از سوی خدا و جایگاهش دوزخ است؟! و چه بد فرجامی است آن.

هُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ﴿۱۶۳

۱۶۳- آنان در درجات مختلفی در نزد خدا هستند و خداوند به آنچه آنان انجام می­دهند همیشه بیناست.

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۱۶۴

۱۶۴- همانا خداوند بر مؤمنان منّت نهاد آن­گاه که در میان آنان رسولی/فرستاده ای از خودشان برانگیخت که آیات او را با پیوندهایش بر آنان می­خواند و آنان را پاک می­کند/رشد می­دهد و به آنان کتاب و حکمت می­آموزد و اگرچه آنان پیش از آن در گمراهی آشکاری به سر می­بردند.

أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۶۵

۱۶۵- آیا هرگاه مصیبتی[163]شما را رسد که دو برابر آن را به دشمن رسانده بودید گویید: این از کجا رسید؟! بگو: آن از سوی خودتان است؛[164] بی­گمان خداوند بر هر چیزی اندازه ای تعیین کننده[165]است./ خداوند بر هر چیزی تواناست.

وَمَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۶۶

۱۶۶- و آن­چه شما را رسید در آن روزی که[اُحد] دو گروه با هم روبه­رو شدند به اذن خداوند بوده است. و  برای این بود تا مؤمنان/باورمندان را بداند.

وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ ﴿۱۶۷

۱۶۷- و  نیز برای این بود تا بداند کسانی را که منافقت/دورویی کردند و چون به آنان گفته شد: بیایید در راه خدا نبرد کنید یا دفاع کنید! گفتند: اگر جنگی می­دانستیم شما را همراهی می­­کردیم. آنان در آن روز به کفر نزدیک­تر بودند تا به ایمان؛ با دهان­های­شان چیزی می­گویند که در دل­های­شان نیست،‌ و خداوند داناتر است به آن­چه نهفته/پنهان می­دارند.

الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۶۸

۱۶۸- همان کسانی که خودشان از نبرد بازنشستند و دربارهٔ برادران خود[166]گفتند: اگر به ما گوش می­دادند کشته نمی­شدند. بگو: پس مرگ را از خودتان دور کنید اگر راست­گویید. [167]

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹

۱۶۹- و هرگز کسانی را که در راه خداوند کشته شده اند مرده مپندار، بلکه آنان زندگانی اند که نزد پروردگارشان روزی داده می­شوند/ همه نیازمندی­های شان برآورده می­شود. [168]

فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۱۷۰

۱۷۰-  در حالی که دلشادند به آن­چه که خداوند از فضل خویش آنان را داده است. و مژده می­ دهند به کسانی که هنوز به آنان نپیوسته اند از پی آنان این­که نه ترسی باشد بر آنان و نه آنان اندوهگین شوند.

يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۷۱

۱۷۱-  مژده می­دهند به نعمت و فضلی از سوی خداوند و به این­که خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمی­کند.

الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۱۷۲

۱۷۲- آنان که فراخوان خدا و رسولش[169]را پاسخ دادند پس از آن­که آنان را زخم رسید، برای کسانی از آنان که کار نیک کردند و پروا پیشه گرفتند/از انجام اشتباهات پرهیختند پاداشی بزرگ خواهد بود.

الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ﴿۱۷۳

۱۷۳- کسانی که برخی مردم به آنان گفتند: بی­گمان مردم (مشرکان مکه) در برابر شما گرد آمده اند، پس بترسید از آنان! این سخن بر ایمانشان/باورشان افزود و چنین گفتند: خداوند ما را بس است و او بهترین کارسازی است.

فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ ﴿۱۷۴

۱۷۴- پس با نعمت و فضلی از خداوند بازگشتند بی آن­که آسیبی به آنان برسد و خشنودی خداوند را پیروی کردند، و خداوند دارای فضلی است بزرگ.

إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۷۵

۱۷۵- این همانا شیطان است که دوستان وابستهٔ خود را می­ترساند، پس از آنان نترسید و تنها از من بترسید اگر مؤمنید/باورمندید.

وَلَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۱۷۶

۱۷۶- و اندوهگینت نکنند آنانی که در کفر می­ شتابند،[170]آنان  هیچ زیانی به خدا رسانیده نمی ­توانند. خداوند می­ خواهد که بهره ای برای شان ندهد در آخرت، و آنان را عذابی باشد بزرگ. ‌

إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۷۷

۱۷۷- آنانی که کفر را به بهای ایمان خریدند هیچ زیانی به خدا رسانیده نمی­ توانند، و آنان را عذابی باشد دردناک.

وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ ﴿۱۷۸

۱۷۸- و گمان نکنند/و نپندارند آنانی که کفر ورزیدند که فرصتی که به ایشان می­دهیم به سودشان است، فرصتی که به آنان می­دهیم [171] تنها باعث افزودنشان بر گناهان شان می­شود،[172]و آنان را عذابی باشد خفت­بار/ خوار کننده.

مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۱۷۹

۱۷۹- خداوند بر آن نیست که مؤمنان را بر حالی که شما بر آن هستید رها کند تا آن که ناپاک را از پاک جدا کند،[173]و خداوند بر آن هم نیست که شما را از غیب آگاه کند اما (برای به آگاهی رسانیدن آن) از میان رسولانش/فرستادگانش هرکه را خواهد برگزیند؛[174] پس به خداوند و رسولانش/کتابهایش ایمان بیاورید، و اگر به آنان ایمان آورید و پروا پیشه کنید پس شما را باشد اجری/پاداشی بزرگ.

وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿۱۸۰

۱۸۰- و نپندارند آنان که بخل می­ورزند در بخشش از آن­چه خداوند از فضل خویش آنان را داده است که (بخل ورزی) به سودشان است، بلکه آن به زیان­شان است، به زودی در روز قیامت/رستاخیز[175] آن­چه را که به آن بخل ورزیده بودند بار گردنشان خواهد شد؛ و خدا راست میراث آسمان­ها و زمین، و خداوند به آن­چه می­کنید آگاه است.

لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ ﴿۱۸۱

۱۸۱- همانا خداوند شنید سخن کسانی را که گفتند: خدا فقیر است و ما توانگریم؛[176]ما خواهیم نوشت آن­چه گفتند و نیز کشتن­شان/بی­اعتبار کردن شان[177] پیامبران را به ناحق و چنین خواهیم گفت: بچشید این عذاب سوزان را.

ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿۱۸۲

۱۸۲- این در برابر آن چیزهایی است که دستان خودتان آن را پیش فرستاده بود و از آن روست که خداوند هیچ بر بندگان خود ستمگر نیست. [178]/در برابر بندگانش اشتباهی انجام نمی­دهد.

الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۸۳

۱۸۳-  آنانی(یهودیان) که گفتند: خداوند از ما پیمان گرفته است که به هیچ فرستاده ای/پیامبری ایمان نیاوریم تا آن­که برای ما قربانی ای[179]بیاورد که آتش آن را بخورد (بسوزاند). بگو: همانا پیش از من فرستادگانی/پیامبرانی با نشانه­ هایی آشکار و نیز با آن­چه گفتید شما را آمدند، پس چرا آنان را کشتید/تلاش کردید آنان را بی­اعتبار کنید اگر راستگویانید؟!

فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جَاءُوا بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْكِتَابِ الْمُنِيرِ ﴿۱۸۴

۱۸۴- پس اگر تکذیبت کردند/دروغگویت شمردند (بدان که) همانا فرستادگانی/پیامبرانی پیش از تو نیز تکذیب شده بودند/دروغگو شمرده شده بودند که آنان با نشانه­های آشکار و زبورها[180]/نوشته­های پندآموز و کتابهای[181]روشنگر آمده بودند.

كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿۱۸۵

۱۸۵- هر نفسی/جانداری چشندهٔ مرگ[182] است، و تنها در روز قیامت/رستاخیز[183]است که پاداشتان را به تمام و کمال دریافت می­کنید، پس هرکس از آتش دور کرده شود و به بهشت درآورده شود بی­گمان کامیاب شده است، و زندگانی این دنیا چیزی نیست جز کالای/فریب/ فریبنده.

لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ﴿۱۸۶

۱۸۵- بیگمان در مالها و جانهای تان آزمایش خواهید شد و بی­گمان از کسانی که پیش از شما کتاب داده شده اند و از کسانی که شرک ورزیده اند سخنانی آزار دهندهء بسیاری خواهید شنید، و اگر صبر/پایداری کنید و پروا پیشه سازید/از انجام اشتباه بپرهیزید (در آزمون پیروز خواهید شد) [184]پس بدانید که این از کارهایی است که عزم استوار می­خواهد.

وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ ﴿۱۸۷

۱۸۷- و آن­گاه که خداوند پیمان آنانی را گرفت که کتاب داده شده اند بر این­که حتماً آن را برای مردم بیان کنید و پنهانش نکنید، پس آن (پیمان) را پشت سر انداختند و در برابر بهای اندکی آن را فروختند،[185]پس چه بد چیزی است آن­چه می­خرند. [186]

لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَيُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۸۸

۱۸۸- هرگز مپندار کسانی را که دلشاد می­شوند به آن­چه کرده اند و دوست دارند که ستایش شوند به آنچه نکرده اند، هرگز  آنان را رستگار از عذاب مپندار. [187]و آنان را باشد عذابی دردناک.

وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۸۹

۱۸۹- و خدا راست فرمانروایی/صلاحیت آسمان­ها و زمین،[188] و خدا بر هر چیزی تواناست/ بر هر چیزی اندازه ای می­گذارد.

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ ﴿۱۹۰

۱۹۰- بی­گمان در آفرینش آسمان­ها و زمین و گردش پی در پی شب و روز نشانه­هایی[189]است خردمندان را/صاحبان عقل سلیم را. [190]

الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿۱۹۱

۱۹۱- آنان که خداوند را یاد می­کنند(با یاد خدا قرآن خوانده نماز می­ گزارند) [191]در حال ایستاده و نشسته و خفته بر پهلوهای شان[192](دست و پاها) و در آفرینش آسمان­ها و زمین می­اندیشند؛ می­گویند: پرورگارا! این را بیهوده/باطل نیافریدی، از جان به تو گردن می­نهیم/تو را به پاکی می­ستاییم، پس ما را از عذاب آن آتش/دوزخ نگاه دار.

رَبَّنَا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ ﴿۱۹۲

۱۹۲- پروردگارا! بی­گمان هر که را تو به آتش درآوری خوار/ذلیلش کرده ای، و ستمگران را/آنان را که در اشتباه به سر می­برند هیچ یاوری نباشد.

رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ﴿۱۹۳

۱۹۳- پروردگارا! ما منادی ای را شنیدیم که به ایمان فرا می­خواند این­که به پروردگارتان ایمان بیاورید، پس ما هم ایمان آوردیم. پروردگارا! پس بیامرز برای ما گناهان مان را و بزُدا از ما زشتی­های ما را/کارهای زشت ما را بپوش و ما را در جملهٔ نیکان[193]  بمیران. [194]

رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ ﴿۱۹۴

۱۹۴- پروردگارا! آن­چه را با زبان رسولانت/ فرستادگانت به ما وعده دادی به ما ارزانی کن و خوارمان/رسوای مان نکن در روز قیامت/رستاخیز؛[195] بی­گمان تو هرگز از وعده ات بر نمی­گردی.

فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ﴿۱۹۵

۱۹۵- پس پروردگارشان دعای آنان را استجابت کرد که من کردار هیچ عمل کننده ای از شما را از مرد یا زن(نزد من همه برابرید) [196]بیهوده نمی­کنم، پس آنانی که هجرت کردند و سرزمین خود رانده شدند و در راه من آزار کشیدند و جنگیدند و کشته شدند بی­گمان گناهان/کارهای زشت­شان را می­زدایم و آنان را به بهشت­هایی در می­آورم که از زیر آنها جویبارها روان است، به عنوان پاداشی از سوی/نزد خداوند؛و خداوند است که نزد او پاداش نکوست.

لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ ﴿۱۹۶

۱۹۶-  گشت و گذار آنانی که کفر ورزیدند در شهرها هرگز تو را نفریبد. [197]

مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿۱۹۷

۱۹۷- بهره­مندی اندکی است سپس جایگاه­شان دوزخ است، و بد بستری است آن جایگاه.

لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ ﴿۱۹۸

۱۹۸-  اما آنانی را که از[انجام اشتباه در برابر] پروردگارشان پروا کردند بهشت­هایی/باغهایی باشد که از زیر/میان آنها جویبارها روان است برای پذیرایی شان در نزد خداوند که جاودانه بمانند در آن، و آن­چه نزد خداوند است بهتر است برای نیکان.

وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۱۹۹

۱۹۹- و از اهل کتاب/متخصصان در دانش کتابشان هستند کسانی که ایمان دارند به خداوند و آن­چه که به شما نازل شده  و آن­چه که به خودشان نازل شده در حالیکه برای خداوند فروتن اند، آنان آیات خدا را در برابر بهای اندکی ندهند، پاداش آنان نزد پروردگارشان/صاحبشان است؛ بی­گمان خداوند در حساب سریع/شتابنده است.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۲۰۰

۲۰۰- ای آنانی که ایمان آورده اید، صبر پیشه کنید/ شکیبایی کنید و [در برابر دشمنان] پایداری کنید و مرابطه کنید/ از مرزها نگهبانی کنید و از انجام اشتباه در برابر خداوند پروا بدارید، باشد که رستگار شوید.

[1]  به این حروف حروف مقطعات گفته می شود یعنی حروفی که پیوندشان با هم گسسته است. اینکه این حروف از پیامبر پرسیده نشده باشد نشان­دهندۀ این است که معنایی مشخصی دارد. وگرنه این موضوع بر سر زبان مشرکان می افتاد و همیشه پیامبر ما را با آن ناراحت می کردند. پرسش های متعلق به این، پس از گسترش اسلام در بیرون از شبه جزیره عربی آغاز شد. چنین دانسته می شود که از مجموع 29 سوره ای که با این حروف آغاز می شود در 25 آن به قرآن و در چهار دیگر هم به موضوعات مهم اشاره شده است. در دیگر زبان ها چنین موردی استعمال نشده است.

[2] قرآن هم کتابهایی را که به همه پیامبران داده شده تأیید می­کند و هم محتوای آنها را حفظ می­کند. تحریف و کم و زیادهای انجام شده بر آنها فقط با قرآن می­تواند تثبیت شود (مائده 5/48). برای اطلاع بیشتر در بارهٔ آیات تصدیق کنندهٔ آن­چه که در کتاب­های پیش از قرآن بوده است نک: بقره 2/41، 89، 91، 97، آل عمران 3/3، نساء 4/47، انعام 6/92، یونس 10/37، یوسف 12/111، فاطر 35/31، احقاف 46/12، 30.

[3]  این معنا به دلیل آیهٔ ۴۸ سورهٔ مایده به آیه داده شده است.

[4] کلمه هدی که ما آن را راهنما ترجمه می­کنیم از ریشهٔ هدایت است. هدايت، نشان دادن راه با نرمی و آرامی است. هدايت خداوند چهار گونه است: نخست اينكه با هر وسیله ای هستی، یگانگی و نزدیک بودنش به انسان را نسبت به هرچیز دیگر نشان دهد. از همین رو، خداوند قرار دادنش را در درجهٔ دوم و به چیز دیگری اولویت دادن را شرک می­داند و این را هرگز نمی­بخشد (نساء 4/48، 115-117). و کسانی را که در راه نادرست می­روند، و کارهای نادرست می­کنند به شکلی هشدار می­دهد (شمس 91/8-10، انعام 6/125). دوم اینکه انسانی که ویژگی جدا کردن بد و خوب را به وی داده است در یافتن حقیقت راهنمایی می­کند(ذاریات 51/20-21). سوم اینکه با کتابهایی که فروفرستاده هدایت می­کند. از این رو هر یک از آن کتاب­ها یک «هُدٰی» یعنی راهنماست. چهارم اینکه خداوند هر کسی را که انتخاب درست کند در راه خود بپذیرد و بودنش را در راه درست تأیید کند(ابراهیم 14/4).

[5] فرقان به معنای تشخیص یا جداسازی درست از نادرست است. از آنجایی که این واژه جمع ندارد، بسته به جای کاربردش، به آن معنای مفرد یا جمع داده می­شود. فرقان، ویژگی مشترک همهٔ کتاب­های فرستاده شده از جانب خداوند است (انبیاء 21/48). خداوند به مؤمنانی که از اشتباهات پرهیز می­کنند، نیز توانایی تشخیص حق از باطل/درست از نادرست را می­دهد (انفال 8/29).

[6]سخت برابرواژهٔ (شديد) در این آيه است. شدید به معنای “بسته شده با پیوند/گره قوی” است. عذاب خداوند، وابسته به جرم و گناه بنده است (انعام 6/160).

[7](انتِقَام) در آیه به معنای رعایت تعادل کامل میان جرم و کیفر است(العین).

[8] انعام ۶/۵۹، یونس ۱۰/۶۱، نمل ۲۷/۷۵، سبأ ۳۴/۳.

[9] این آیه بیان می کند که معیارهای منحصر به فرد هر شخص از وقتی که در رحم مادر است تعیین میشود، نه از ازل. این هم نشان می دهد که ادعاهای جبرگرایان/معتقدان به قسمت خیر و شر مبنی بر دانش ابدی دربارۀ انسان ها بی اساس است(مریم 19/67، انسان 76/1-2).

[10]  آيۀ محكم آيه اي است كه در بارۀ موضوعي حكمي دارد؛ آن حکم در آیات دیگر به تفصیل بیان شده است (هود 11/1-2).

[11]معنای ریشه ای واژهٔ (کتاب) افزودن چیزی به چیزی است(مقاییس). در عربی هر نوشته ای که با افزودن کلمات نوشته شود، کتاب نامیده می شود (مفردات). قرآن كريم مشتمل بر محكمات، يعنى آياتى ​​مشتمل بر احكام مختصر و اجمالى و آيات متشابهی است که توضيح دهندهٔ آنهاست. در یک آیه چنین آمده است: «خداوند زیباترین سخنان را به گونهٔ کتابی شامل متشابه و مثانی فرستاده است». (زمر 39/23) مثانی به معنای جفت و دوتا دوتاست. روشن است که قرآن طوری که ما می دانیم به عنوان کتاب نازل نشده است. این آیات و مانند آن نشان می­دهد که قرآن به گونه ای نازل شده است که از آن کتاب هایی به وجود آمده است که هر کتاب از دو آیهٔ محکم و متشابه و دست کم  دو یا چند آیهٔ مثانی تشکیل شده است. و حکم درست یعنی حکمت، با این روش قابل دسترسی است.

[12]متشابه به معنای همانند و همسان است. به هر یک از دو چیزی که همانند یکدیگر باشند، متشابه گفته شود. این واژه در هشت آیه آمده است: بقره 25، 70، 118؛ آل عمران 7، زمر 23، انعام 99، 141 و رعد 16.

[13] «فتنه» به معنای گذاشتن طلا در آتش برای جدا کردن غش و مواد ناخالص است(مفردات). این واژه در قرآن به معنای امتحان(اعراف 7/155)، فریب(اعراف 7/27)، عذاب جهنم(ذاریات 51/10-14) و جنگ(بقره 2/216) به کار رفته است.

[14](تَأْوِیلِ) از ریشهٔ (أوّل) گرفته شده است؛ و به معنای تبدیل چیزی به هدف مورد نظر(مفردات). نشان دهندهٔ ارتباطی است که خداوند میان آیات برقرار می­کند.

[15] توضیح آیه چنین است: «فیتبعون ما تشابه منه بزیغهم = بخشی از کتاب را که با کژی خودشان/ساخته­های خودشان مشابهت داشته باشد پیروی می­کنند». هیئتی مسیحی از نجران نزد پیامبرما آمدند و گفتند: ای محمد! شما بر این عقیده هستید که عیسی کلمهٔ خدا و روحی از اوست درست است؟ او گفت. وقتی گفت «بله» گفتند: «این برای ما بس است». آنها به این آیه که آن را شبیه با کژی خودشان می­دیدند استناد می­کردند: «مسیح-عیسی پسر مریم فرستادهٔ خدا و کلمهٔ اوست که به مریم رساند کرد و روحی از جانب اوست». (نساء 4/171) جمله ای که در ابتدای آیه است و آنان نمی خواهند ببینند این است: «عیسی مسیح فرزند مریم فقط فرستادهٔ خداست». کسانی که به جای پیروی از کتاب خدا، در تلاش اند تا آن را برابر میل خود مطابقت دهند، همیشه این کار را می­کنند. (طبری، تفسیر آیهٔ 7 سورهٔ آل عمران)

[16] این علم، علم تبیین آیات با آیات است (اعراف 7/52). در میان دانشمندان قائلان به کتب پیشین نیز کسانی بودند که این علم را می­دانستند (نساء 4/162).

[17] تعبیری که به «صاحبان عقل سلیم/خردمندان» ترجمه شده «اولوالالباب» است. نک به تعلیقات ترجمۀ آیۀ 179سورۀ بقره.

[18]ذکر، اطلاعات درستی که با پیوندهای آن آموخته شده، آن را برای استفاده، آماده نگه داشتن و به ذهن یا زبان آوردن است(مفردات). سرچشمۀ علم صحیح آیات خداست. این آیات دو گونه است: آیات آفرینش و آیات نازل شده. دانش و اطلاعات صحیح به دست آمده از هر یک از این­ها ذکر است (انبیاء 21/24، انعام 6/80). انسان را تنها همین دانش است که راضی می­کند(رعد 13/28).

[19]در راه راست رفتن یا بیرون شدن از آن بستگی به خواست شخص دارد(صف 61/5). با این حال، این دعا نشان می­دهد که مانند هر چیز دیگری، برای ماندن در راه راست نیز به کمک و راهنمایی خداوند نیاز داریم.

[20]“خداوند در وعدهٔ خود خلاف نمى­كند.” معنای اصلی آن به شکل «خداوند هرگز از وعده اش باز نمی­گردد» است. در اینجا اسلوب التفات به کار رفته است. معنای لغوی « لفت یعنی خم شدن/پیچاندن/چرخیدن» به معنای برگرداندن چیزی از جهتی به جهت دیگر است. است که به سمت آن است. به عنوان یک اصطلاح، التفات یکی از صنایع ادبی مرتبط با اسلوب/سبک است. در جايي كه به كار مي­رود معاني از قبيل تهديد و ارعاب، پند، سرزنش، تنبیه، بیدار کردن، تذكر، آوردن دليل، بيان اهميت درخواست را به عبارت اضافه مي­كند. علاقه و توجه شنونده را جلب می­کند. التفات؛ در شخص، به صورت تک و جمع و در زمان صورت می­گیرد. انجام داد. در زبان فارسی، اهداف مشابهی مانند تغییر شخص هنگام صحبت کردن، بیان شخص مفرد با ضمایر جمع و تغییر زمان وجود دارد. با این حال، از آنجایی که هر زبان ویژگی­های خودش را دارد، همیشه نمی توان در ترجمه از یک زبان به زبان دیگر ظرافت های یکسانی را منعکس کرد. به همین دلیل، در این ترجمه، تعابیر تکمیلی در قرآن به صورت معنایی، نه لفظی برای درک بهتر در زبان فارسی بیان شده است.

[21]مائده ۵/۳۶.

[22]نمل ۲۷/۱۳-۱۴.

[23]فعل (كذب) در قرآن به دو صورت لازم و متعدی به كار رفته است. آنجا که به صورت لازم به کار رفته، به معنای زیاد دروغ گفتن است(انعام 6/148، یونس 10/39). در برخی از آیات، باحرف جر«ب» متعدی شده و به معنای دروغگویی در مورد چیزی است(انعام 6/21، 157، اعراف 7/37، طه 20/48). متعدی شدن بدون حرف «جر» نیز به معنای تکذیب/ دروغ شمردن و انکار است(آل عمران 3/184، حجر 15/80، شعرا 26/176).

[24]برای اطلاعات بیشتر در بارهٔ معنای «شَدید» نک به پابرگ ترجمهٔ آیهٔ ۴ سورهٔ آل عمران.

[25]در جنگ بدر، مردم مکه بیش از دو برابر مؤمنان بودند، اما خود را دو برابر آنها نشان می­دادند تا مجبور شوند با آنها بجنگند. زیرا مومنان وظیفهٔ جنگیدن با دشمن دو برابر خودرا بر عهده داشتند (انفال 8/65-66). ماندن مسلمانان بین لشکر مکه و کاروان(انفال 42/8)، نشان داده شدن دشمن در خواب پیامبر کمتر از آنچه بودند(انفال 43/8)، در هنگام رویارویی دو لشکر کم نشان دادن آنان در چشم یکدیگر(انفال 8/44)، حمایت شدن مسلمانان با سه هزار فرشته(آل عمران۳/۱۲۴) به خواب بردن مؤمنان در آن روز به خوابی راحت و باراندن بارانی راحت افزا بر آنان(انفال/۱۱) نیز از یاری­های خداوند به آنان بود.

[26] فعل(شاء) از مصدر(شيء) به معنای انجام دادن کاری گرفته شده است. انجام کاری توسط خداوند، ایجاد چیزی است و انجام کاری توسط انسان تلاش­های لازم برای آن چیز است(مفردات). خداوند هرچیز را به اندازه ای می­آفریند (قمر 54/49، رعد 13/8). کارهای مربوط به امتحان و آزمایش را به دو بخش خوب و بد/خیر و شر تقسیم کرد(انبیاء/21/35). خداوند می­خواهد همه در راه راست و درست باشند(نساء 4/26) اما او تنها کسانی را که کارهای درست انجام می­دهند در راه راست می­داند(نور 24/46). همچنین درست یا نادرست بودن کاری را که انسان انجام می­دهد به او الهام می­کند. از این رو کسانی که کار درست می­کنند، آسوده خاطر و کسانی که کاری نادرست می­کنند، ناراحت می­باشند(شمس 91/7-10). پس اگر فاعل فعل (شاء) خدا باشد، به این معناست: «آنچه را که لازم بود انجام داد و یا آفرید» و اگر فاعل انسان باشد به این معناست: «آنچه را لازم بود انجام داد». اگر خداوند به مردم حق آزادی عمل نداده بود که بر اساس انتخاب و خواست خود عمل کنند، هیچ کس نمی­توانست کار بدی انجام دهد و چیزی به نام امتحان نیز وجود نمی­داشت(نحل 16/93). شماری با برداشت نادرست مفهوم تقدیر/سرنوشت را به عنوان یکی از شروط ایمان وارد آموزه­های اسلامی کرده، با تحریف یا اشتباه بزرگی که کرده اند فعل (شاء) را به (اراده) یعنی خواستن و طلب کردن ترجمه کرده اند. آنها با جای  دادن این معنا در تفسیرها و حتی کتاب­های لغت، معنای بسیاری از آیات را تحریف کرده اند. نک به:

http://www.suleymaniyevakfi.org/akaid-arastirmalari/kuranda-sey-mesiet-irade-ve-fitrat.html

[27] آنچه که به فرزند ترجمه شده کلمهٔ (إبن) است که معنای ریشهٔ آن « زاده شدن چیزی از چیزی» است. جمع آن (بنین) است(مقاییس). اگرچه بیشتر به معنای پسر به کار می­رود، اما در اینجا اصطلاح مناسب همان، فرزند/پسر و دختر است. به همین دلیل به جای پسران، واژهٔ فرزند ترجیح داده شد.

[28]در آیه از میان دو جنس تنها زنان، از فلزهای گرانبها تنها طلا و نقره، از حیوانات تنها اسب و انعام و از میان بسیاری از درآمدها تنها محصولات کشاورزی یادآوری شده است.

[29]انعام به نر و مادهٔ  گوسفند، بز، گاو و شتر گفته می شود (انعام 6/143-144).

[30]متقی/پرهیزگار، کسی است که با پرهیز از انجام اشتباهات، فطرت خود را حفظ کند.

[31]صف ۶۱/۱۰-۱۳.

[32] استغفار به معنای «آمرزش خواستن با گفتار و کردار» است. مغفرت هم، این است که خداوند بنده اش را از عذاب نجات دهد(مفردات). کلمه «مغفر=کلاه» به معنای «سرپوش زرهی محافظ سر» نیز از همین ریشه است.

[33]هنگام سحر، پرتوهای خورشید در بخش های پایانی شب به افق می­رسد و ستارگان کم نور شروع به ناپدید شدن می­کنند. با نزدیک شدن خورشید به افق، روشنایی از بالا به پایین شکل هرمی به خود می­گیرد و سپس به گونهٔ کامل افق را احاطه می­کند. وقت سحر تا هنگامی ادامه می­یابد که خط سیاه موجود در امتداد افق از خط سفید موجود در بالای آن به وضوح متمایز شود. این وقت همچنین زمان خوردن/سحری است.

[34]هیچ کس در وجود و یگانگی خداوند شکی ندارد. کسانی که به جای خدا قرارداده شده اند و واسطهٔ بین مشرکان و خدا هستند. از آنجایی که خدا بودن مجسمه ها و بت ها به راحتی قابل درک است، هیچ مرتکب گناه شرک بخشیده نخواهد شد. استفاده از تعبیر« وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ » در آیه نشان می‌دهد که مردم شاید از سر نادانی برای خدا شریک قرار دهند. نمونهٔ آن حضرت ابراهیم علیه السلام است. از زمانی که به بلوغ رسید (اعراف 7/172-173) دانست که بتها خدا نخواهند بود. اما او تا زمانی که مشاهداتی انجام داد و به نتیجهٔ قطعی رسید بر این باور بود که ستاره، ماه و خورشید ارباب او هستند. به محض اینکه متوجه شد که آنها نمی­توانند ارباب باشند، باورش تغییر کرد(انعام 6/75-79، انبیاء 21/51-64). چون او این اشتباه را عمداً نکرده بود، خداوند او را در زمره مشرکان قرار نداده است (بقره 2/135، آل عمران 3/18، 67، 95، انعام 6/161، نحل 16/123، انبیاء 21/52-56).

هیچ مسلمانی بت نمی پرستد، اما نمی دانند که پیامبر ما محمد (علیه السلام)، دانشمندان و روحانیون را به جای خدایی قرارداده اند. خداوند متعال فرموده است که تنها خودش قرآن را تبیین کرد، و او کار شرح و تفصیل کتاب را بر اساس دانشی وسیع انجام داده است (اعراف 7/52)، که به این توضیحات گروهی از افراد آگاه دسترسی دارند(فصلت 41/3) و اينكه قبول توضيح ديگري به معنای خدا قراردادن اوست (هود ۱۱/1). اما ساختار قرائت رایج و سنتی بسیاری از آیات را پنهان کرده، به بسیاری از آنها معانی نادرستی داده است و مسلمانان را وادار به پذیرش این موضوع کرده است که پیامبر ما حضرت محمد (علیه السلام) نیز صلاحیت تبیین آیات را دارد. با دادن اختیار تبیین قرآن به علما و مفسران و فقیهان، فرقه ها و مذاهب شکل گرفت و هرمی از خدایان به وجود آمد و این چیزی نیست که پذیرفته شدنی باشد (بقره 2/103-105، 213، انعام 6/159، شورا 42/13-14). کسانی که این فهم و برداشت را بدون اطلاع می پذیرند، مسئولیتی ندارند(بقره 2/22، 120، 145، 286). اما آنانی که مسلمانان را با کتمان بسیاری از آیات و تحریف معنای بسیاری از آنها در این وضعیت قرار می­دهند، به سخت ترین مجازات ها محکوم خواهند شد(اعراف 7/44-45).

[35]اسلام به معنای تسلیم شدن است. به کسی که تسلیم خدا می­شود «مسلم» گفته می­شود. در فارسی به او «مسلمان» گویند. همهٔ پیامبران مردم را به اسلام دعوت کردند (آل عمران 3/84-85).

[36]این علم، اطلاع و آگاهی از آمدن کتاب جدید یعنی قرآن است، که مؤید کتابهای پیشین است(آل عمران 3/81).

[37]بقره ۲/۲۱۳، شورا ۴۲/۱۴، جاثیه ۴۵/۱۷.

[38]نظر به این آیه «اُمّیان» کسانی اند که به آنان کتابی از سوی خدا نیامده باشد. به مردم مکه هم در زمان نزول قرآن از آن جهت که کتابی الاهی در دست نداشته اند «اُمّی» گفته می­شده است.  به کسانی که از محتوای کتاب شان آگاهی ندارند نیز «اُمّی» گفته می­شود(بقره ۲/۷۸).

[39]مائده۵/۶۷.

[40] نخستین کسی که امر «فبشرهم…» در این آیه را می­گیرد؛ پیامبر ما حضرت محمد علیه السلام است. در برابر او کسی نیست که پیامبری را کشته باشد. از آنجایی که کسی هم به خاطر گناهی که پدران و نیاکانش انجام داده مجازات نمی­شود(نجم ۵۳/۳۸) «وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ» در این جا مجازاً به معنای «کشتن پیامبری/کشتن شخصیت پیامبر» به کار می­رود.

[41] ریشهٔ فعل (قتل) به معنای کشتن است اما به معنای بی­اعتبار کردن و کشتن شخصیت نیز به کار می­رود(مفردات). کاربرد گونهٔ مضارع فعل (قتل) به معنای بی­اعتبار کردن پیامبران و مردمانی که دیگران را به دادگری امر می­کنند نشان­دهندهٔ این است که این رفتار همیشه بوده است. با تحریف در معنای کلمهٔ نبی و رسول سخنانی که حضرت محمد علیه السلام به عنوان نبی گفته بود (و آنگاه كه به اذن خدا آنان را تارومار مى‏كرديد، خداوند وعده خويش را به شما تحقق بخشيد، تا آنجا كه بد دل شديد و پس از آنكه خواسته‏ها و خواستنيها(غنیمت) را به شما نماياند، بگو-مگو در كار آورديد و سركشى پيشه كرديد(در تعقیب دشمن نرفتید)، گروهى از شما دنيا (غنیمت)را مى‏طلبد و گروهى از شما آخرت(نبرد با دشمن و از میان بردن دشمن) را، سپس (خدا)شما را از آنان منصرف كرد تا شما را بيازمايد، و سرانجام از شما درگذشت، و خداوند بر مؤمنان بخشش و بخشايش دارد. آل عمران/۱۵۲) به درجهٔ آیاتی که به عنوان رسول تبلیغ کرده بود رسیده بود و او در کنار خدا به عنوان صاحب صلاحیت درجه دوم بالا برده شده بود. پیامبر علیه السلام از این رو نوشتن سخنانش را ممنوع کرده بود.(مسلم آداب ۳۲) در دورهٔ خلافت ابوبکر و عمر نیز این امر ممنوع بدود اما پس از آن که ممنوعیت برداشته شد جلو مفسدان و تحریف کنندگان باز شد. در اصل کسانی که پیامبر را تا مقام خدایی بالا بردند، با در حاشیه گذاشتن وظیفهٔ اصلی پیامبر تلاش کردند نبوت و شخصیت وی را بی اعتبار کنند. پیامبر ما چنین فرموده است: در آخرت گروهی از اصحابم به طرف چپ برده می­شوند، من هم خواهم گفت: اینان اصحاب من بوده اند. خداوند خواهد گفت: «اینان پس از تو به عقب برگشتند». من هم مانند سخنی خواهم کفت که عیسی علیه السلام می­گوید: «…تا وقتى در ميانشان بودم آنان را می­دیدم پس چون روح مرا گرفتى تو خود بر آنان نگهبان بودى و تو هر چيز را می­بینى. اگر عذابشان كنى آنان بندگان تواند و اگر بر ايشان ببخشايى تو بدون شک تو توانا و حكيمى.» مائده۵/۱۱۷-۱۱۸(بخاری کتاب انبیاء ۸). سخنان شمار بسیاری از صحابه و عالمان و فقیهان نیز به اندازهٔ سخن خدا بالا برده شده و آنان نیز بی­اعتبار شدند. این گونه رفتارهایی امروزه نیز متأسفانه ادامه دارد.

[42] با نسبت دادن برخی سخنان به آنان و روایت همان سخنان هم باعث کشتن شخصیت آنان شده و هم باعث گمراهی مسلمانان می­شوند. حضرت عمر و ابن عباس رضی الله عنهما از جملهٔ شخصیت هایی هستند که بیشترین افتراها به آنان زده شده.

[43] این ادعای یهودیان استنادی به تورات ندارد. این ادعای شان در تلمود جای دارد کتابی که آن را تورات شفاهی می­نامند و معادل وحی غیر متلو و منابع خارج از قرآن در نزد ماست. مطابق تلمود مجازات بدی ها در مدت ۱۲ماه پایان می­یابد. در این مدت کفارهٔ گناهان پرداخته شمرده می­شود. (تلمود، شابات/ ۳۳) با دقت به محتوای این آیه مشخص می­شود که کسانی که این ادعا را کرده اند یهود بوده اند. برخی از علمای مسلمان نیز در این زمینه گوی سبقت از یهودیان ربوده اند. در روایتی که موضوع و بودن و جعلی بودن آن قطعی است آمده است که پیامبر ما به معاذ بن جبل چنین گفته است: «کسی که با قلبش تصدیق کند که الاهی جز خدا نیست و گواهی دهد که محمد رسول خداست؛ خداوند آتش دوزخ را بر وی حرام می­کند.»(بخاری، علم، ۴۹)

[44] بقره ۲/۸۰.

[45] برای اطلاعات بیشتر در بارهٔ فعل (شاء) نک به تعلیقات ترجمهٔ آیهٔ ۱۳ سورهٔ آل عمران. در این دو آیه شيئی که خداوندانجام می­دهد، رفتارش مطابق خواست خودش است.

[46] شب و روز هم مانند خورشید وماه، پدیده­هایی هستند که هریک در چرخهٔ/مدار خویش می­چرخند(یس ۳۶/۴۰). چرخش دایمی خورشید، باعث بلند شدن و کوتاه شدن شب و روز می­شود. با فرورفتن شب در روز، شب کوتاه می­شود؛ روز بلند می­شود. با فرو رفتن روز در شب، شب بلند می­شود؛ روز کوتاه می­شود(حج ۲۲/۶۱، لقمان ۳۱/۲۹، فاطر ۳۵/۱۳، حدید ۵۷/۶). از طرفی هم شب و روز همیشه جای خود را عوض می­کنند. پگاه، نخست شب جلو می­رود و روز مانند پارچه ای به گردش می­پیچد. بامداد، روز آغاز به پیشروی می­کند. این بار شب مانند پارچه ای گرد روز می­پیچد(زمر ۳۹/۵). از آنجایی که تاریکی تنها نشانگر شب نیست، در مناطق قطبی شب های آفتابی رخ می­دهد(اسراء ۱۷/۱۲). کسانی که عکس های زمین را که از فضا گرفته شده؛ بررسی می کنند، می­توانند ببینند که روز و شب پدیده­های جداگانه ای هستند.

[47] ممنوع نیست که با کافرانی که در راه دین با ما نمی­جنگند و ما را از دیارمان بیرون نرانده اند یا از کسانی که ما را بیرون رانده‌اند پشتیبانی نکرده‌اند، نیکی کنیم و به عدالت رفتار کنیم (ممتحنه 60/8-9). ممنوع این است که آنها را دوست درجه یک خود بدانیم. درجهٔ یک دوستی را همیشه باید به همیشه باید به مومنان بدهیم.

[48]«تُقَاةً» در آیه به معنای حفاظت/نگهداری است(لسان العرب) کلمه تقیه که از این مصدر گرفته شده است در اصطلاح به معنای «کتمان عقیده برای در امان ماندن از خطر آشکار و احتمالی» به کار می رود. ترجمهٔ آيه در مورد اينكه چگونه انسان در هنگام خطر جانی، باورش را در قلب خود پنهان كند چنين است: «هرکس پس از ایمان خود به خدا کافر شود/آیات خدا را نادیده بگیرد نه آن کس که ناخواسته وادار شود و دلش مطمئن/گرم ایمان است بلکه آن که با کفر دلشاد شود پس بر چنین کسانی خشمی است از سوی خدا و آنان راست عذابی بزرگ» (نحل 16/106). دلیل جواز چنین رخصتی هم تأیید رفتار عمار بن یاسر توسط پیامبر است. بنی پیامبر ما آمده است. عمار بن یاسر با پدر و مادرش به دست مشرکان مکه اسیر شد و فقط به خاطر ایمان­شان مورد شکنجه های غیرقابل تصوری قرار گرفتند. عمار (رضی الله عنه) که مادر و پدرش را در مقابل چشمانش زیر شکنجه از دست داده بود، دیگر تاب و توان شکنجهٔ مشرکان را نداشت از محمد علیه السلام اظهار بیزاری کرده و از لات و عزا به نیکی یاد می­کند. عمار همه اینها را برای پیامبرمان توضیح داد و گفت: یا رسول اللّه من پریشان شدم! پیامبر ما پرسید: قلبت را چگونه یافتی؟ عمار پاسخ می­دهد: پر از ایمان. در این هنگام پیامبر ما فرمود: «اگر باز هم تو را گرفتند، همین طور عمل کن». می گوید. (ابن سعد، طبقات، ج سوم، ص 249). اما شیعه این رخصت را دلیل عزیمت دانسته و آن را به عنوان اصلی در عقیده پذیرفته اند که نباید ترک شود. شیعه همیشه این را یکی از اصول اعتقادی خود قرار داده، نه تنها در مواقع خطرناکی مانند خطر مرگ، بلکه به طور کلی هر جا که گمان برخورد خصمانه ای هم دیده شود، کاربرد آن را مجاز شمرده اند. در نتیجه، شیعیان بسیاری از چیزهایی را که یک مسلمان به عنوان تقوا در قرآن می‌داند، تقیه می‌دانند. مثلاً ادعا می­کنند که پیامبر ما در مورد تقیه چنین فرموده است: «شما بر دین تان هستید. هر کس این را پنهان کند، خداوند او را عزیز می­کند و هر کس این را اعلام کند، خداوند او را خوار می­کند». (کلینی، اصول الکافی، ج دوم، ص 220). این جمله را نیز به علی (رضی الله عنه) نسبت می­دهند: «تقیه با فضیلت ترین کار مؤمن است. کسی که تقیه ندارد دین ندارد»(کلینی، همان، ج دوم، ص 220). بنابراین مخفی­گرایی در یهودیت، که خلاف شخصیت انسانی است در تشیع نیز به صورت افراطی وجود دارد.

[49] هر چیزی می تواند در قلب و ذهن ما خطور کند. ما مسئول آن نیستیم بلکه مسئول چیزهایی هستیم که در درون فکر و ذهن خود قرار می­پرورانیم(بقره۲/۲۸۴).

[50] یوسف ۱۲/۱۰۸، احقاف۴۶/۹.

[51] رسول، همچنان که به معنای «پیام فرستاده شده به کسی» است به معنای فرستاده ای نیز هست که آن پیام را می­رساند(مفردات). وظیفهٔ پیامبران خدا، رساندن سخنان او به انسانهاست. از این رو در عبارات قرآنی که رسول الله ذکر شده تأکید اصلی بر آیات است. پس از وفات پیامبر ما حضرت محمد علیه السلام، رسول مخاطب ما تنها قرآن است(آل عمران ۳/۱۴۴). از همین رو به جای واژهٔ رسول معنای « آنچه فرستاده اش آورده» نیز به آن داده شد(مائده۵/۶۷، نحل۱۶/۳۵ ).

[52] (الْعَالَمِين) به ‘همروزگاران’ ترجمه شده است. چون مقایسه یک شخص با معاصران/همروزگارانش می­شود. چون خداوند، آدم علیه السلام را نیز نسبت به همروزگارانش برگزید بایسته است که پیامبری خود را پس از رسیدن فرزندانش به سن رشد آغاز کرده باشد.

[53]  (مُحَرَّر) آزاد، در این آیه به این معناست که آزاد و بدون مسؤولیت در برابر خانواده و دیگران، تنها برای خدا باشد.

[54] چنین بر می­آید که چشم به راه فرزندی پسر بوده است. در اجتماع یهودیان، خادمان معبد (کاهنان) و دانشمندان شان(خاخام ها) تنها مردها هستند. همسر عمران نیز با چشم­داشت یک فرزند پسر چنین نذری کرده بود. هنگامی که نوزادش را دختر دید از این که نمی­توانست نذرش را به جای آورد شگفت زده شده بود.

[55] تشبیه پرورش مریم علیها السلام به گیاهی نیک در این آیه،‌ نشان دهندهٔ وجود یکی از ویژگی­های گیاه در وجود اوست. در بسیاری از گیاهان گلدار هم عضو نرینگی و هم عضو مادینگی هست و از این نگاه لقاح هم در خود همان گیاه صورت میگیرد. تشبیه مریم به گیاهی نیک به جای تشبیه به گیاهی معمولی،‌ تشبیه وی به ویژه به گیاهی گلدار را به یاد می­آورد. ارجاع ضمیر مذکر هنگام اشاره به رحم مریم در موضوع دمیدن روح در یکی از آیات(تحریم ۶۶/۱۲)، و ضمیر مؤنث در آیه ای دیگر (انبیاء ۲۱/۹۱) این قول را پشتیبانی میکند. تشبیه داستان آفرینش عیسی علیه السلام به آفرینش آدم علیه السلام (آل عمران۳/۵۹) و توضیح نخستین آفرینش با مثال رویانیدن گیاه (نوح۷۱/۱۷) و این که زنده شدن دوباره هم در روز رستاخیز به همین صورت خواهد بود(اعراف۷/۲۹)  نیز این قول را ثابت می­کند.

[56] محراب؛ به معنای اتاق، محل نشستن پادشاه، اتاق اصلی، اتاق ویژهٔ سلطان، دایرهٔ حرم، محل اجتماع و نشست مردم و دیگر معانی به کار می­رود(لسان العرب، القاموس المحیط) مریم۱۹/۱۱، ص ۳۸/۲۱.

[57] به هر چیزی که از سوی خدا به عنوان نعمت داده شده باشد، چه مادی باشد و چه معنوی رزق/روزی گفته می­شود(بقره۲/۲۲، ۱۷۲؛ هود۱۱/۸۸؛ حج۲۲/۵۸؛ واقعه۵۶/۸۲).

[58] برای معنای واژهٔ محراب نک به تعلیقات ترجمهٔ آیهٔ ۳۷ سورهٔ آل عمران.

[59] این کلمه همان امر خداوند است: کن/باش (آل عمران۳/۴۷،۵۹). آن امر، همان امری است که برای به وجود آمدن عیسی علیه السلام بدون پدر داده شد.

[60] زکریا علیه السلام، ‌فرزندی می­خواست که پس از خودش جانشینش شود. اما به خاطر نازا بودن همسرش و کهنسال بودن خودش چنین دانسته می­شود که منتظر ازدواج مریم و فرزند دار شدن وی بوده است. هنگامی که مژده فرزند دار شدن خودش را دریافت تعجبش را نشان می­دهد(مریم۱۹/۱-۹).

[61] التفات، نک به تعلیقات ترجمهٔ‌ آیهٔ ۹ سورهٔ آل عمران.

[62] شکل ارتباطی که در اینجا به عنوان «زبان اشاره» ذکر شده است در آیۀ 11 سورۀ مریم از آن به عنوان وحی نام برده شده است. زیرا یکی از معانی وحی نیز این است(مفردات).

[63] با رکوع کنندگان رکوع کن! یعنی نمازت را با جماعت بخوان. تعبیر «رکوع کنندگان» در زبان عربی به گروه نماز گزاران گفته می­شود که هم شامل مردان و هم زنان می شود. این دستوری که به مریم (علیها السلام) داده شد، دلیل روشنی بر این است که زنان نیز می­توانند نماز را با جماعت بخوانند.

[64] چیزهایی که وجود دارند اما دور از حواس هستند و همچنین چیزهایی که انسان نمی­داند، «غیب» نامیده می­شوند.

[65] کلمه «قلم» که به «تیر» ترجمه کردیم، در زبان عربی به معنای «قطعۀ کنده شده از چیزی سخت» است (مفردات). این واقعه در این آیۀ انجیل (آپوکریف)که تحریف شده به نظر می­رسد نیز شرح داده شده است و می گویند قطعات انداخته شده تکه های شاخه بوده است: «فرشتۀ خداوند گفت: زکریا از معبد بیرون برو و مردان بدون همسر را جمع کن. هر مرد یک پارچه از شاخه بیاورد. به هر که خداوند نشانه ای دهد، مریم مسئولیت آن شخص خواهد بود.» این دعوت در سراسر منطقۀ یهودیه اعلام شد. شیپور خداوند به صدا درآمد و همه مردان به سوی معبد دویدند.» (انجیل یعقوب 8/3). از آنجا که شاخه نیز تکه ای کنده شده از درخت است، واژۀ چوب/تیر با آیه مطابقت دارد.

[66]این «کلمه» فرمان خداوند به «بودن» است. (آل عمران 3/59) عیسی علیه السلام با آن فرمان در شکم مادرش شکل گرفت.

[67] بر اساس باور رایج، پیامبران دارای صفت عصمت هستند، یعنی از گناه مصؤون اند. در حالی که هیچ پیامبری از گناه در امان نیست. آنها با تلاش خودشان از گناهان دوری کرده و برای مردم الگو شدند. (نساء 4/172-173؛ زمر 39/65-66)

[68] مائده 5/110، مریم 19/29-33.

[69] اینها ویژگیهایی است که عیسی علیه السلام داشت. در واقع هر انسانی با زیباترین ویژگی ها آفریده می­شود (تین 95/4-5). اما، از آنجا که وظایف بسیار سنگینی  به پیامبران داده شد، آنها با قدرت غلبه بر آنها آفریده شده اند (قلم 68/4).

[70] حكمت، روش استنباط صحيح حکم از كتب خداوند و یافتن راه حل است.

[71] تورات و انجیل هم مانند قرآن کتابهای حاوی حکمت هستند. از این رو اینها، تفسیر مرجع کتاب و حکمت اند.

[72] آفرینش بر دو گونه است. اول، آفرینش چیزی که جوهر و نمونۀ مشابهی ندارد. این گونه آفرینش را کسی جز خدا نتواند انجام دهد. «پدید آورندۀ آسمان‌ها و زمین است». (انعام 6/101). دوم، آفرینش/ ساختن چیزی از روی چیزی دیگر است. انسان ها نیز می­توانند این نوع  ایجادی انجام دهند. کاری که عیسی علیه السلام انجام داد از نوع دوم است (مؤمنون 23/14).

[73] در انجیل متی جمله ای از عیسی علیه السلام نقل می­شود که می گوید: « گمان نکنید که من آمده ام تا شریعت مقدس (تورات) یا سخنان رسولان را منسوخ کنم. من برای منسوخ کردن نه، بلکه برای تکمیل کردن آمده ام. به راستی به شما می گویم، تا زمانی که آسمان و زمین باشد، هیچ حرف یا نقطه ای از شریعت حذف نمی شود تا همه چیز به انجام برسد. پس هر کس یکی از کوچکترین این احکام را نقض کند و یا نقض کردن آن را به دیگران بیاموزد در ملکوت آسمان کمترین شمرده خواهد شد. اما هر که این احکام را به جای آورد و به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.» (متی 5/17-19)

[74]  برای اطلاعات بیشتر در بارهٔ چیزهایی که بر یهودیان حرام شده به عنوان نمونه نک به تعلیقات ترجمهٔ آیه ۹۳ سورهٔ آل عمران.

[75] زخرف ۴۳/۶۴.

[76] در کتاب مقدس ، تعداد حواریون دوازده است: پتروس، شمعون و برادرش اندریاس ، یعقوب و یوحنّا فرزندان زبدی، فیلوپس، برتولما، توماس و مأمور مالیات متّى، یعقوب پسر حلفا، یهودا برادر یعقوب، و یهوداى اسخریوطى است که بعداً عیسی را تحویل داد. ” (متی 10/2-4) هیچ دانشمند مذهبی وجود ندارد، همه از مردم عادی بوده اند.

[77] مكر، که در این­جا به ” نیرنگ/برنامه ریزی” ترجمه شده، به معنای «کسی را از هدفش منصرف کردن» است (مفردات). شیاطین انسان و جن می­خواهند انسان را از راه راست منصرف کنند. این مکر آن­هاست. خداوند متعال هم راه های رها شدن از برنامه­های شیاطین را نشان می­دهد. این هم مکر خداست (توبه۹/۱۱۵). آنان که با سختی­ها مبارزه کنند و در جست و جوی حقیقت باشند البته آن را خواهند یافت (عنکبوت۲۹/۶۹). در آیهٔ بعدی، شرح داده شده است که چگونه عیسی علیه السلام با مکر/نقشهٔ خدا از کشته شدن نجات می­یابد.

[78]  نظر به آیهٔ ۴۲ سورهٔ زمر وفات، به معنای بیرون رفتن روح از بدن و تمام شدن کار آن است. خداوند روح انسان را به دو گونه می­میراند؛ یکی هنگام خواب که نه مرگ کامل است و نه زندگی کامل یکی هم هنگام مرگ انسان. روح مانند سیستم عامل کامپیوتر همه اطلاعات را نگه می­دارد. از این رو خداوند هم روح کسی را که خوابیده و هم روح بدن مرده را نگه می­دارد. روح کسی که خوابیده هنگام بیدار شدن و روح کسی که مرده در رستاخیز دوباره به بدن باز می­گردد(مومنون۲۳/۱۰۰، تکویر۸۱/۷) از آن­جا که عیسی علیه السلام پس از گرفته شدن روحش نخستین سخن زدنش در آخرت خواهد بود (مائده ۵/۱۱۷) وفات در این آیه،‌ نشان دهندهٔ مرگ اوست؛ بازگشت و نزول مجدد عیسی در این دنیا سخنی است نادرست.

[79] روح انسان پس از مرگ به آسمان بالا می­رود اما دروازه­های آسمان برای کافران گشوده نمی­شود(اعراف۷/۴۰).

[80] قیامت به معنای بر پا خاستن و رستاخیز است. روز قیامت، روز دوباره زنده شدن انسان­ها و بیرون شدن شان از قبرهاست.

[81]  پیروان عیسی علیه السلام، کسانی نیستند که او را فرزند خدا می­شمارند؛ بلکه کسانی اند که او را بنده و رسول خدا می­دانند.

[82] برای اطلاعات بیشتر در بارهٔ معنای شدید/سخت نک به تعلیقات ترجمهٔ آیهٔ ۴ سورهٔ آل عمران.

[83] درو کردن، انتخاب، جمع آوری و گردآوردن، این معنای اصلی تلاوت در زبان عربی است. (نگاه کنید به مقاییس) قرآن کریم مانند آخرین گردآوری آیاتی است که خداوند از زمان اولین انسان فرستاده است. خداوند احکام کتابهای قبلی را  در آخرین کتاب خود محافظت کرده و چنین فرمود: “برای شما از دین همان را قانون نهاد که نوح را به آن سفارش کرد و نیز آن­چه را که به تو وحی کردیم و آن­چه را که به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم که این دین را به پا دارید و در آن تفرقه نکنید.” (شورا 42/13). خداوند برخی از احکام کتابهای پیشین را در قرآن نیاورد و چنین فرمود: “ای اهل کتاب/متخصصان در علم کتاب­شان کتاب، بی­گمان رسول ما (کتاب ما) به سوی شما آمد که بسیاری از چیزهایی را که از کتاب می­پوشیدید بر شما روشن می­سازد و از بسیاری هم چشم می­پوشد؛ بی­گمان شما را از سوی خدا نور و کتابی روشن رسید” (مائده۵/۱۵). برخی از احکام کتابهای پیشین نیز با احکام بهتری تغییر کرده است. به عنوان مثال، مسلمانان در آغاز مانند امت­های دیگر روزه می­گرفتند(بقره۲/۱۸۳) پس از آن در برخی از احکام روزه تخفیف­هایی انجام شد(بقره۲/۱۸۷).

[84] نظر به این آیه آفرینش عیسی بدون پدر، دلیلی برای الوهیت وی چنانچه کلیسا ادعا می­کند بوده نمی­تواند. آدم علیه السلام نیز پدر ندارد. مادر عیسی،‌ مریم است مادر آدم هم خاک است (نوح۷۱/۱۷، سجده۳۲/۷-۹، مومنون۲۳/۱۲-۱۴).

[85]  شوری۴۲/۱۵-۱۶.

[86]  گروهی از نمایندگان مسیحیان نجران در سال ۹ هجری/۶۳۱ میلادی به مدینه منوره آمده و با پیامبر ما دیدار کردند. چون گوش شان را بر شنیدن آیات خدا بستند این ایه نازل شد. به این آیه هم مثبت پاسخ ندادند.

[87] در قرآن، دو تعبیر برای بیان کسانی که کتابهای الهی در دست دارند استفاده می­شود. یکی “اوتوالکتاب/آنهایی که به آنها کتاب داده شد. این یک بیان کلی است و بدون در نظر گرفتن سویۀ دانش آنها در مورد کتابهای­شان، همۀ جامعه را در بر می­گیرد(نساء4/47، 131؛مائده5/5). مورد دیگر “اهل الکتاب” است. این مفهوم به کسانی که از محتوای کتابها آگاه هستند، اشاره می­کند. اهل کتاب همیشه برای کسانی به کار برده می­شود که آیات خدا را درک می­کنند، آنها شاهد حقیقت هستند و می­دانند چگونه آنها را پنهان کنند(بقره2/109، آل عمران 3/70،71،98،99؛ ؛ نساء4/171، مائده5/15). در آیۀ 78 سورۀ بقره، کسانی که محتوای کتاب های خود را نمی دانند، امی نامیده شده اند. در آیۀ 79 سورۀ بقره هم، با به کار بردن این عبارت در بارۀ کسانی که محتوای کتاب های خود را می دانند تفاوت به وضوح بیان شده است: ” پس وای بر آنانی که با دستان خویش کتابی می­نویسند، سپس گویند این از نزد خداست؛ تا با آن بهای اندکی/زودگذربه دست آورند. پس وای بر آنان از آن چه دست هاشان نوشت و وای بر آنان از آن چه به دست می­آورند!

[88] در آیه، عبارت «چیزی  شریک نسازیم» نشان می­دهد که شخص دیگری می­تواند که همانگونه که یک به یک انسان می­تواند بندگی شود به یک موجود بی­جان و یا یک ایدئولوژی نیز می­تواند بندگی شود. برتری دادن سخن کسی دیگر بر سخن خداوند و در برابر قول خدا پیروی بی قید و شرط از آن شخص به معنای قرار دادن خداوند در ردیف دوم و بندهٔ آن شخص شدن است. این واقعیت است که انسان نسبت به کلام خدا برتر است و علی رغم قول خدا ، بی قید و شرط او از آن شخص بی قید و شرط پیروی می کند، که او خدا را در برنامه دوم و بنده برای او قرار می دهد. با وجود آیات و دلایل روشن در قرآن، پیروی بدون قید و شرط از علماء و اصحاب مذاهب نیز به معنای به خدایی گرفتن آنان است. همچنین برای برآورده کردن خواسته­های خود، نادیده گرفتن احکام خدا، به معنای قرار دادن خدا در ردیف دوم و خود را در جای خدا قرار دادن است (فرقان ۲۵/۴۳؛ جاثیه۴۵/۲۳) خلاصه این که، با قرار دادن خداوند در ردیف دوم اولویت دادن هر چیز دیگر به جای دستورهای خداوند به معنای خدا قرار دادن همان چیز است. و این همان واقع شدن در شرک است.

[89] شهادت یا با دیدن و یا با بصیرت است. هنگامی که زلیخا ادعا کرد که یوسف قصد بدی نسبت به او داشته است و یوسف این را رد کرد «شاهدی (شخصی دانا) از کسان آن زن گواهی داد که اگر پیراهن او از جلو پاره شده باشد، این زن راست گفته و او از دروغگویان است. و اگر پیراهنش از پشت پاره شده باشد، این زن دروغ گفته و او از راستگویان است. پس چون دید که پیراهنش از پشت پاره شده، گفت: بیگمان این از مکر/بازی شماست، راستی که مکر/بازی شما زنان بزرگ است.» (یوسف 12/26-2۸). در اینجا شاهد کسی نیست که این رویداد دیده باشد، بلکه شخصی است که با جرم و بزهکاری آشنایی دارد. اهل کتاب/ متخصصان در علم کتابشان نیز هنگام مقایسهٔ قرآن با تورات، در می­یابند و شاهد هستند که این­ها آیات خداوند است.

[90] بقره۲/۴۲.

[91] این­ها با یک اقدام سازماندهی شده می­توانستند صبح بگویند ما مؤمن و شام بگویند ما کافریم. با وجود انجام این کار هم، هیچگونه مجازاتی نشدند. آزادی دین در قرآن این است (بقره 2/256).

[92]  برای اطلاعات بیشتر در بارهٔ فعل (شاء) نک به تعلیقات ترجمهٔ ایهٔ ۱۳ سورهٔ آل عمران . کاری که خداوند در اینجا انجام می­دهد این است که با ترجیح برخی از بندگان خود در حق آنان لطف می­کند.

[93] دینار، پول رایج در عهد پیامبر علیه السلام بود که از طلای بیزانسی تهیه می­شد. نمونه­های این پول امروزه در موزه­های آرشیولوژی استانبول هست که سنگین­ترین آن ۴.۳۵ گرم می­باشد.

[94] هم یهودیان و هم مسیحیان خودرا از همه برتر می­دانند و به کسانی که از خودشان نباشند ارزش نمی­دهند(بقره۲/۱۱۱، ۱۱۳، ۱۳۵).

[95] (قلیل)، به معنای کم بودن و یا ماندگار نبودن یک چیز است(مقاییس).

[96] قیامت به معنای بر پا خاستن و رستاخیز است. روز قیامت، روز دوباره زنده شدن انسان­ها و بیرون شدن شان از قبرهاست.

[97] بقره ۲/۷۹.

[98] زمر ۳۹/۶۵، حاقه ۶۹/۴۴-۴۶.

[99] خداوند متعال در این آیه به پیامبران دستور داده است که به رسول خدا ایمان بیاورند و از او پشتیبانی کنند. این برای درک بهتر مفاهیم نبی و رسول بسیار مهم است. رسول، همچنان که به معنای «پیام فرستاده شده به کسی» است به معنای فرستاده ای نیز هست که آن پیام را می­رساند(مفردات). وظیفهٔ اصلی رسولان خدا، رساندن سخنان او به مردم است. به همین دلیل، آنچه در قرآن در بارهٔ سخنان رسول خدا بر آن تأکید شده است، آیاتی است که تبلیغ کرده اند. تعبير مشابه تعبير «رسولي/کتابی تصديق كنندهٔ آنچه با شماست» در اين آيه، در آیهٔ ۱۰۱ سورهٔ بقره به صورت « رسولی از نزد خدا تصدیق کنندۀ آن­چه با آنان بود» آمده است. از آنجا که معنای آیهٔ ۱۰۱ سورهٔ بقره به روشنی نشان می­دهد که رسول در آنجا به معنای کتاب است، آن آیه دلیلی است بر این که واژهٔ رسول در اینجا هم به معنای کتاب است.

[100]  اصر/بار گران/.ظیفهٔ دست و پا گیر، وظیفهٔ ایمان آوردن به نبی/پیامبری است که می­آید. با بعثت پیامبر ما علیه السلام بار اصر نیز برداشته شد(اعراف۷/۱۵۷).

[101]در تورات چنین آمده است: «من برای آنان پیامبری مانند تو از میان برادرانشان (فرزندان اسماعیل) برخواهم انگیخت. سخنان مرا از زبان او خواهید شنید، هر چه به او دستور دهم همه را به آنان می رساند. کسانی که به سخنان این پیامبری که به نام من سخن می­گوید گوش نمی­دهند من مجازات خواهم کرد». (تثنیه ۱۸/۱۸-۱۹).  در انجیل نیز این عبارات آمده است: «اکنون نیز نزد کسی می­روم که مرا فرستاد. اما هیچ کدام تان از من نمی­پرسد که کجا می روی؟ اما چون اینها را به شما گفتم، دلتان پر از اندوه شد. راستش را به شما می گویم، رفتن من به نفع شماست. اگر من نروم، یاور شما نخواهد آمد. هنگامی که او بیاید، تقصیر مردم را در بارهٔ گناهان، راستی  و چگونگی داوری آینده برای جهانیان نشان خواهد داد. در مورد گناه زیرا آنها به من باور ندارند؛ در مورد راستی و  درستی زیرا من نزد پدر می­روم، دیگر مرا نخواهید دید. در مورد داوری زیرا چنین دیده می­شود که حاکمیت این جهان مورد قضاوت قرار گرفته است. گفتنی­های بسیار دیگری نیز برای شما دارم ولی اکنون تاب و توانش را ندارید. اما هنگامی که او یعنی روح حقیقت بیاید، شما را به تمام حقیقت رهنمایی خواهد کرد. او سخنان خودش را نمی­گوید بلکه شنیده­هایش را بازگو خواهد کرد و شما را از آنچه در آینده رخ خواهد داد آگاه می­کند. او مرا بزرگ خواهد داشت.» (انجیل یوحنا 16/5-14).

[102] پیمان استوار گرفتن خداوند از پیامبران، پیمان گرفتن از امت­های شان است به واسطهٔ کتابی که بر آنان نازل کرده است. بر پایهٔ همین پیمان امروز همهٔ امت­ها موظف به ایمان به قرآن هستند. زیرا قرآن کتاب­های پیشین را تأیید می­کند، یعنی تأیید می­کند که آنها کتاب­های خدا هستند (بقره 2/40-41، 91، 97، 101، آل عمران 3/3-4، 50، نساء 4/47)، مائده 5 /48-۴۹، انعام 6/92، فاطر 35/31، احقاف 46/12، 30، صف 61/6-9). وظیفهٔ ما هم این است که با برجسته کردن جنبهٔ تأییدی آن، مردم را به سوی قرآن دعوت کنیم.

[103]هر کس از لحاظ فطری تسلیم قوانین طبیعت است که از جانب خدا گذاشته شده است و در عربی به آن اطاعت گفته نمی­شود. اطاعت، گردن نهادن اختیاری و از روی رضا و رغبت است. کسانی که از روی رضا و رغبت تسلیم دین و اوامر خدا می­شوند پیرو فطرت اند و به راه درست رفته اند (روم 30/30).

[104] رعد۱۳/۱۵، حج۲۲/۱۸، فصلت ۴۱/۱۱.

[105] همان گونه که دیده می­شود به همه انبیاء کتاب داده شده است. برداشت سنتی از دین بر خلاف این باور است.

[106] تسلیم شدن به خداوند، با پیروی از کتاب او ممکن است. آن کتاب­ها، جز تغییراتی اندک، در برگیرندهٔ یک محتوا هستند (انبیاء 21/24).

[107] بقره ۲/۱۶۲، انعام ۶/۸، نحل۱۶/۸۵، انبیاء۲۱/۴۰.

[108] گناه کسانی که توبه کنند و راه نادرستی که رفته اند رها کنند و به انجام کارهای نیک بپردازند گناهان شان هرچه باشد خداوند آن را می­بخشد. او نه تنها می­بخشد، بلکه با او از سر لطف و مهربانی رفتار می­کند. (زمر 39/53). مهمترین مهربانی او این است که گناه چنین کسی را به ثواب تبدیل می­کند (فرقان 25/70-71).  مذاهب وفرقه­هایی که نمی­خواهند آیۀ 72 سورۀ آل عمران را ببینند با تکیه بر روایت جعلی “من بدل دینه  فاقتلوه” یعنی کسی را که از دینش برگشت بکشید (بخاری، جهاد 149) بر قتل مرتد/ کسی که از دینش بر می­گردد اتفاق نظر دارند. بخاری این روایت را با دو سند جداگانه در اثرش جامع الصحیح نقل می­کند. هر دو روایت نیز به عکرمه می­رسد. برخی از علمای حدیث می­گویند که در آغاز زنجیرۀ این روایت ابونعمان محمد بن فضل ملقب به عارم است که ملکۀ ذهنی اش را از دست داده بوده است و در پایان این زنجیره نیز عکرمه است که او هم دروغگو است. برخی برای اینکه خود را بیشتر پیرو قرآن جلوه دهند، با تحریف معنای آیۀ 16سورۀ فتح از آن به عنوان دلیل استفاده کرده اند. نک به تعلیقات ترجمۀ آیۀ 16 سورۀ فتح.

[109] این توبه/بازگشت، توبۀ شخصی است که در شرف مرگ است(مؤمنون 23/99-100). نمونه اش هم توبۀ فرعون است(یونس10/90-91، نمل27/14). توبۀ کسی که پیش از فرارسیدن هنگام مرگش توبه/بازگشت می­کند پذیرفته می­شود (نساء 4/17-18).

[110] مائده 5/36، یونس 10/54، رعد 13/18، زمر 39/47، معارج 70/11-14.

[111] عبارت(قل فاتوا بالتوراة= بگو پس تورات را بياوريد) نشاندهندهٔ این است که عبارت (كُلُّ الطَّعَامِ)  که این آیه با آن شروع می­شود، گفته و ادعای یهودیان است از این رو در ترجمه عبارت (یهودیان گفتند که) در پرانتز آورده شده است. یعنی این­که این آیت با یادآوری ادعای یهودیان و این­که اگردر ادعای شان راستگویند پس تورات را بیاورند و بخوانند. همچنین آیهٔ ۹۴ با اعلام این­که نسبت دادن افترا به خداوند اشتباه و ستم است نشان­دهندهٔ این است که گفتهٔ یهودیان در آغاز آیهٔ ۹۳ تنها یک ادعاست. در چند جای دیگر آیات قرآن نیز از این دست تقدیرها در پرانتز به اقتضای عبارت و سیاق جمله مجبوراً آورده می­شود. به گونهٔ نمونه نک به آیهٔ ۷۳ سورهٔ آل عمران.

[112] لقب یعقوب علیه السلام اسرائیل است. از این رو به کسانی که از نسل او می­آیند بنی اسرائیل/فرزندان اسرائیل گفته می­شود. معمولاً مسلمانان بر این باورند که تورات تنها بر موسی علیه السلام فرو فرستاده شده است اما در قرآن حتی یک جمله هم نیست که این ادعا را تأیید کند (مائده ۵/۴۴). به دوازده فرزند یعقوب علیه السلام و کسانی که از نسل آنان اند اسباط گفته می­شود. نظر به آیات قرآن به پیامبرانی که از اسباط بودند نیز کتاب فرستاده شده بود (بقره ۲/۱۳۶،۱۴۰؛ آل عمران ۳/۸۴؛ نساء ۴/۱۶۳). از این میان چون به عیسی علیه السلام انجیل داده شده بود (مائده ۴۶) تورات، عبارت از مجموعه کتابهایی است که از موسی تا عیسی علیهما السلام بر پیامبران نسل بنی اسرائیل نازل شده بود.

[113] خداوند متعال چنین فرموده بود: و بر یهودیان هر حیوان ناخن­داری(جز گاو و گوسفند) را حرام کردیم، و از گاو و گوسفند نیز پیه آنها را حرام کردیم جز آن­چه که بر پشت آنها و یا به روده­ها یا هم آن­چه آمیخته با استخوان است؛ این را از روی سرکشی کردنشان/تلاش شان برای برتری جویی از راه نادرست جزای آنان کردیم چسپیده و بی­گمان ما راستگوییم. (انعام ۶/۱۴۶) مطابق تورات هم یهودیان، از حیوانات خشکی تنها سم شگافتگان و نشخوار کنندگان را خورده می­توانند. شترسم ناشگافته، موش صحرایی و خوک که نشخوار نمی­کند حرام است. موجودات کوچکی که در خشکی زندگی می کنند مانند راسو، موش، گونه های وزغ، خارپشت/جوجه تیغی، بوقلمون، گونه های آفتاب پرست، مارمولک، حلزون و موش کور نیز حرام هستند. (رجوع کنید به لاویان 11، تثنیه 14)

[114] بقره ۲/۱۳۵، ۲۵۸، ممتحنه ۶۰/۴.

[115]بیت/خانه در زبان عربی جای بود و باش شبانه است (مفردات). نخستین بیت/خانه ای که برای مردم تأسیس شد در بکه است. بکه دره ای است خشک و بی­گیاه(ابراهیم 14/37). در تورات به آن وادی/درهٔ بکه گفته می­شود (مزامیر ۷-۴: ۸۴). بکه به خاطر ازدحام بیش از حد گفته می­شود از ریشهٔ التباک (مفردات) در هنگام زیارت حج این ازدحام در عرفات، مزدلفه، منا، کعبه، صفا و مروه به وجود می­آید. نام شهری که وادی بکه را در خود جای داده، مکه است. مرز غربی آن تا حدیبیه در 17 کیلومتری آن امتداد دارد (فتح 48/24). برای مکه اصطلاح مسجد الحرام نیز به کار می­رود (توبه 9/7). کعبه را بیت نیز گویند (بقره 2/127، مائده 5/2، 97).

[116] کعبه و اطراف آن یک مرکز تجاری مهم است. حج در ماه‌های حرام انجام می‌شود؛ در ماه­هایی که امنیت جان و مال مردم در بالاترین حد تأمین می‌شود (بقره 2/197، توبه 9/36). از روز اول تا بیستم ذی القعده نمایشگاه/بازارگاه عکاظ در نزدیکی عرفات و از روز اول ذی الحجه تا روز هشتم/ترویه نمایشگاه ذوالمجاز در نزدیکی منا برگزار می شد. سپس به منا می رفتند و مراسم حج آغاز می­شد. قریشی­ها گه از نسل ابراهیم علیه السلام اند کعبه را برای عبادت باز نگه داشتند و خدمات مختلفی به حجاج انجام می­دادند (توبه 19/9). محمد علیه السلام نیز در این نمایشگاه­ها شرکت و مردم را به دین خدا دعوت می کرد. (جواد علی، تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 7، ص 375-382 بدون تاریخ و مکان.)

[117] نخستین قبله کعبه است. قبله در زمان سلیمان به سوی بیت المقدس بود (تورات/اول پادشاهان 8/28-30، دوم تواریخ 6/19-21)، و به عنوان امتحانی/آزمایشی برای کسانی که در زمان آخرین پیامبر حضرت محمد (علیه السلام) زندگی می کردند از بیت المقدس به سوی کعبه چرخانده شد) (بقره 2/142-150).

[118]بر خلاف آنچه تصور می­شود مقام ابراهیم سنگ دراز 50 سانتی متری نیست که در کنار کعبه محافظت می شود. مقام به معناي جايگاه يا جاهايي براي ايستادن است. از نظر زبان عربی مقام بدل وعبارت «آیات بینات = نشانه‌های روشن» مبدل منه است و نشان دهندۀ مکان‌هایی است که ابراهیم برای عبادت ایستاده بوده است. آنها؛ عرفات، مزدلفه، منا، کعبه، صفا و مروه هستند. مناسک حج در آن جاها انجام می شود. در طوفان نوح کعبه ویران شد و اماکنی که در آن مناسک حج انجام می­شد فراموش شده بود. هنگامی که ابراهیم (علیه السلام) کعبه را بازسازی کرد، چنین دعا کرد: «… به ما مناسک ما/ جاهای انجام عبادت حج و عمره را نشان بده…». (بقره 2/128) دعا کرد و خداوند به او نشان داد. از آنجا که نخستین حج پس از طوفان نوح را او انجام داد، جایگاه­های توقف وی برای عبادت مقام ابراهیم نام گرفت. و مردم آن مکان ها را از او یاد گرفتند.

[119] الکهف 18/1، زمر 39/28. عوج، کجی/انحنایی است که جز با دقت زیاد نمی توان فهمید (مفردات). کسانی که خواهان چنین تحریفی در دین خدا هستند، تحریفاتی می کنند که بسیار نزدیک به حقیقت به نظر می رسد تا اشتباهات آنان به راحتی درک نشود. بیشترین چیزی که افراد ذکر شده در آیه می خواهند هم همین است. به همین دلیل، خطرناک ترین اشتباه، اشتباهی است که بیش از همه به حقیقت نزدیک است.

[120]هر انسانی با مشاهداتی از دوران کودکی اش، درک محکمی از آفریدگار و صاحب همۀ موجودات دارد. آن­گاه که پروردگاربه آنان گفت: آیا من پروردگار شما نیستم؟   گفتند: چرا، گواهی دادیم. تو صاحب/پروردگارما هستی.(اعراف 7/172). اگر روزی با کتاب خدا روبرو شود، تنها با دانش و تجربهٔ خودش درک می­کند که کتاب خداست. کسی هم که دنبال نفع شخصی نیست و از انجام اشتباهات پرهیز می­کند، یعنی صاحب تقوا، به آن ایمان دارد. اما اگر مصلحت و منفعت شخصی خود را پیشتر از هرچیزی قرار دهد و خداوند را در درجهٔ دوم قرار دهد، نمی خواهد آیات خدا را ببیند و آگاهانه اشتباهاتی انجام می­دهد. این همان گمراهی است (رعد 13/25).

[121]علت این که معنای قرآن را در این آیه از تعبیر «حبل الله / ریسمان خدا» می آوریم، این آیات است: «پس به آنچه به سوى تو وحى شده است/به قرآن چنگ بز ن كه تو بر راهى راست قرار دارى. و به راستى كه آن [قرآن] براى تو و براى قوم تو [مايه] تذكرى است و به زودى [در مورد آن] پرسيده خواهيد شد» (زخرف 43/43-44). همچنین نک به:  نساء 4/146، 175، انعام 6/155، اعراف 7/3، زمر 39/55. پیامبر ما چنین فرمود: «قرآن ریسمان محکم خداوند است». (ترمذی، فضائل القرآن. حدیث شماره: 2906؛ سنن دارمی، باب: فضائل القرآن، حدیث شماره: 3374).

[122] انعام 6/159.

[123] انعام 6/159.

[124] کفر پوشاندن؛ کافر هم پنهان کننده است. هیچ کس نیست که نداند خداوند صاحب و آفرینندهٔ همه چیز است و این­که باید از قوانینی که او تعیین کرده است پیروی شود. اگر سبک زندگی کسی شروع به تناقض با آن قوانین کند، رعایت آن قوانین و پیروی از آن سخت می­شود و او شروع به نادیده گرفتن آنها می کند. چنین کسانی فکر می کنند همین که ایمان شان را می­پوشانند برای شان کافی است، اما نمی توانند کاملاً تسلیم خدا شوند(حجر 15/2-3).

[125]اعراف 7/159، 181.

[126]بقره2/61.

[127]ممتحنه 60/8-9.

[128]توبه 9/4،7.

[129] آنها با تهمت­های گوناگون در کشتن شخصیت و نبوت محمد علیه السلام تلاش کردند. نک به تعلیقات ترجمهٔ آیهٔ ۲۱ شورهٔ آل عمران و ۹۱ سورهٔ بقره.

[130]شب از 3 بخش تشکیل شده است. بخش اول و سوم که طول آنها تقریباً برابر است، گرگ و میش است و طولانی ترین بخش بین آن، نیمهٔ شب است. گرگ و میش شام را شفق، گرگ و میش صبح را «فجر» و نیمهٔ ‌شب را «وسط ‌اللیل» ‌گویند. بخش نخست گرگ و میش پس از غروب را شام، بخش دوم آن را خفتن، بخش نخست گرگ و میش صبح، سحر و سحور، بخش دوم هم وقت نماز صبح است. وقت میان سحر و نیمهٔ شب وقت نماز تهجد است. نماز فرض در آن وقت خوانده نمی­شود. برای اطلاعات بیشتر، نک به: مزمل 73/20، هود 11/114، اسراء 17/7۹،7۸، طه 20/130، روم 30/17-18.

[131](وَهُمْ یَسْجُدُونَ) به معنای «در حالی که سجده می­کردند و یا در حال سجده» است. از آن­جایی که در حالت سجده کتاب خوانده نمی شود، باید آن را به صورت مجازی به «سجده/نماز می­گزارند» تعبیر کرد. چون سجده یکی از ارکان مهم نماز است، به همه نمازها چه واجب و چه نفل گفته می­شود. در یک آیه چنین آمده است: « و پاسی از شب برای او سجده کن(نماز گزار). و بخش دراز شب را به تسبیحش پرداز(نماز بگزار، به خواندن قرآن و آموزش آن بپرداز). » (انسان 76/26).

[132] قلم 68/17-33.

[133] بقره 2/75.

[134] «آن­گاه که خداوند در خوابت، شمار آنها را به تو کم نشان می­داد و اگر آنان را به تو بسیار نشان می­داد، سست می­شدید و در این کار (جنگ) با هم کشمکش می­کردید، اما خداوند (شما را) به سلامت داشت. اوست که داناست به آن­چه درون سینه­هاست. و آن­گاه که با آنان روبرو شدید شمار آنان(اهل مکه) را در چشم شما کم نشان می­داد و شمار شما را نیز در چشم آنان کم نشان می­داد تا خداوند کاری را که باید انجام می­پذیرفت سرانجام دهد، و کارها به سوی خداوند بازگردانده می­شود”».  (انفال 8/43-44)

[135] این آیه دلیلی است بر این که شکرگزاری به معنای این است که هر کس وظیفه ای را که بر دوش اوست انجام است.

[136]  التفات، نک به تعلیقات ترجمهٔ آیهٔ ۹ سورهٔ ال عمران.

[137] مانند آن­چه در اُحُد گذشت.

[138]  دو گروه/اجتماع د ر حال پراکنده شدن در احد.

[139] خداوند متعال به پیامبرانش تنها وظیفه داده است که سخنانش را به مردم برسانند(تبلیغ)، آن را به روشنی بیان کنند(بیان/تبیین)، مژده دهند و بیم دهند. هیچ رسولی/فرستاده ای وظیفهٔ محافظت و مراقبت از اعمال مردم ندارد (انعام 6/107، شورا 42/48، هود 11/12).

[140] افزایش چند برابری و تصاعدی، ویژگی تغییر ناپذیر ربا/ بهره است، یعنی حالت ثابتهٔ آن است. به عنوان مثال، اگر وامی با سود ۵٪ به موقع پرداخت نشود، سود آن به گونهٔ چند برابر و تصاعدی افزایش می یابد و با گذشت/ مرور زمان سود از اصل آن پول بیشتر می­شود.

[141] برای اطلاعات بیشتر در بارهٔ معنای داده شده به واژهٔ رسول نک به تعلیقات ترجمهٔ آیهٔ ۳۲ سورهٔ آل عمران.

[142] فرمان «بشتابید» خداوند متعال در این آیه از فرمان« ای آنانی که ایمان آورده اید»در آیه 130 آغاز شده و این چهارمین و آخرین چیزی است که از مؤمنان خواسته شده است. نخستین امر یا خواسته این است که مؤمنان سود نخورند و سود ندهند. دومین امر یا خواست این است که با پرهیز از ربا/سود خود را از آتش دوزخ نگه دارند، زیرا اگر بعد از رسیدن امر نهی باز هم به معاملات ربوی ادامه دهند، به دوزخ خواهند رفتند (بقره 2/275). سومین امر یا خواسته این است که از خدا و رسولش اطاعت کنند تا مورد رحمت و خیر و لطف خداوند قرار گیرند. چهارمین امر یا خواسته این است که در انجام هرگونه کردار نیک بشتابند و حتی در این زمینه با یکدیگر رقابت کنند زیرا ثواب آن بسیار بزرگ است: حمایت الاهی و بهشتی به فراخنای آسمانها و زمین. خداوند متعال این حمایت و پشتیبانی را به صورت تقرب بیان و سایر ویژگی ها و نعمت­های بهشت ​​را در 16 آیه از سوره واقعه (واقعه 56/10-26) بیان می کند . این بزرگترین پاداش در آخرت است و به کسانی داده می­شود که در زندگی دنیا به فراخوان و امر این مسابقه گوش دادند و در این مسابقه برنده شدند. زیرا در دنیا از نظر نعمت­های مادی و معنوی میان مردم اختلاف درجه وجود دارد. در آخرت اختلاف درجات بزرگتر و بیشتر خواهد بود (اسراء 17/21). بزرگترین اختلاف درجه هم همان حمایت الاهی و بهشتی است به فراخنای آسمانها و زمین که در این آیه و آیهٔ ۲۱ سورهٔ حدید ذکر شده است.

[143] برای اطلاعات بیشتر در بارهٔ مغفرت نک به تعلیقات ترجمهٔ آیهٔ ۱۶ سورهٔ آل عمران.

[144] سنت، صراط مستقیم/راه راستی است که برای همه پیامبران تعیین شده است (احزاب 33/38). کسانی که آن راه را نروند، زیان خواهند کرد (اسراء 17/76-77، کهف 18/55). این مفهوم در سه آیه به عنوان سنت الله/سنت خدا یاد شده است (احزاب 33/38، 62، فتح 48/23).

[145] چنین گردش/سفری به معنای تأمل در آیات آفرینشی و خواندن آیات فروفرستاده شده از سوی خداوند است؛ و برای انسان دستاوردهای بسیاری به ارمغان می آورد.

[146] پرهیزکار کسی است که خود را نگه دارد (لسان العرب). از آنجایی که دین خدا فطرت است، یعنی مجموعهٔ قوانین و احکامی که بر ساختار طبیعی نهاده شده است (روم 30/30)، متقی کسی است که فطرت خود را حفظ کند و از نجام اشتباه بپرهیزد. او هیچ موجودی را با خدا برابر نمی­داند (نساء 4/48، 116-121). چنین کسی قرآن را رهبر و رهنمای خود می­داند، همیشه تلاش می­کند راست و نیکوکار باشد و از انجام اشتباه دوری کند (بقره 2/177، زمر 39/32-33) خداوند کسی را هم که تنها از شرک اجتناب می کند، از این نگاه پرهیزگار می داند. به خاطر بیشتر بودن گناهش نسبت به ثوابش اگر چه او را برای تحمل عذاب به دوزخ هم فرستد، خداوند او را از عذاب ابدی دوزخ رهایی می­دهد (مریم 19/68-72، 86-87).

[147] محمد 47/35.

[148] ایمان آوردن یعنی باور و اعتماد کردن است. کسی نیست که نپذیرد خدایی هست و یکتاست، ولی بیشتر مردم در مواردی که با منافعشان در تضاد است او را در درجهٔ دوم قرار می­دهند و در این آزمون و امتحان ناکام می­ماند. بی اعتمادی نشان دادن در امور اطاعت از دستورات خداوند دلیل بر بی ایمانی است. به آیات زیر اگر از این دیدگاه نگریسته شود، موضوع به درستی درک می­شود.

[149] گواهان/شاهدان، کسانی هستند که در جنگ، برنده و بازنده آزمون را می­بینند و پس از بازگشت، با تعریف این رویداد به دیگران می گویند و آنها را در زمینهٔ ایمان و توکل بر خداوند آگاه می­کنند (توبه 9/122).

[150]بقره ۲/۱۵۵، ۲۱۴؛ توبه ۹/۱۶؛ نور ۲۴/۴۷-۵۰؛ عنکبوت ۲۹/۲؛ قیامت ۷۵/۳۶.

[151]  جهاد، هرگونه مبارزه ای است برای اطاعت از فرمان خداوند در برابر فشار دشمن، شیطان یا امیال و آرزوهای نفسانی (مفردات). جهاد در راه خدا جزء مهمی از جهاد است. جنگ و نبرد در راه خدا، بخشی مهم از جهاد است.

[152]  این بخش از آیه این گونه ترجمه می­شود: «و خداوند به زودی شاکران را پاداش می دهد». شکر، به معنای قدردانی و قدرشناسی و اینکه خوبی های کسی را بی مقابل نگذاشتن. از آنجایی که این کلمه همچنین به معنای «به درستی انجام دادن وظیفه» نیز به کار می­رود در ترجمه این عبارت را نیز مناسب دیدیم.

[153] بقره ۲/۲۰۰-۲۰۲؛ نساء ۴/۱۳۴؛ هود ۱۱/۱۵-۱۶؛ اسراء ۱۷/۱۸-۲۰؛ شورا ۴۲/۲۰.

[154] از این آیه بر می­آید که هر کافر مشرک نیز می­تواند باشد.

[155] دستوری که به دلیل اختلاف بین خودشان از آن سرپیچی کردند و انجام ندادند این بود: «ای آنانی که ایمان آورده اید! هنگامی که با لشکر کفار روبرو شدید، به آنان پشت نکنید . و هر کس در آن روز به آنان پشت کند، مگر اینکه روی کند برای جنگ و یا اینکه به گروهی بپیوندد، بی­گمان سزاوار شود خشمی از خداوند. و پناهگاهش دوزخ باشد و بد فرجامی است آن!» (انفال 8/15-16) محمد علیه السلام با خواندن این آیات آنان را به بازگشت به جبهه و نبرد با دشمن فرا می­خواند. آنان هم به این فراخوان پاسخ دادند و بازگشتند و بار دیگر بر دشمن پیروز شدند (آل عمران 3/172-173).

[156]  خداوند شما را در شرایطی قرار داد که همه چیز را از دست بدهید تا بعداً از نجات خود با کمی آسیب خوشحال شوید. مرگ را نشان داد تا به تب راضی شوید.

[157] اصطلاح «جاهلیت» برای بیان شیوهٔ زندگی دینی عرب پیش از اسلام به کار می رود. این واژه در این جاهمچنین بیانگر گناه و عصیان افراد و جوامع است.

[158] برای اطلاعات بیشتر در بارهٔ مغفرت نک به تعلیقات ترجمهٔ آیهٔ ۱۶ سورهٔ آل عمران.

[159] کسانی که به جنگ نمی­روند.

[160] اشتباهاتی که در جنگ احد در برابر پیامبر انجام شد قابل تحمل نبود. برخی از آنان به جنگ نرفتند (آل عمران 3/167-168) برخی هم پس از حرکت از میان راه بازگشتند (آل عمران 3/155). در جریان جنگ، به دشمن تلفاتی رسیده و مجبور به عقب نشینی شدند. گروهی از جنگجویان پیش از بین رفتن کامل دشمن دستور ممنوعیت گرفتن غنایم را (محمد 47/4، انفال 8/67) در نظر نگرفته به سوی غنایم رفتند (آل عمران 3/152). دشمن با ارزیابی وضعیت و استفاده از این فرصت بازگشته و مسلمانان شکست خوردند. هرکس تلاش می­کرد خود را نجات دهد. پیامبر ما را تنها گذاشته و به سوی کوه بالا رفتند (آل عمران 3/153). سپس هم ادعاهایی شد که او غنایم را برای خودش گرفته است (آل عمران 3/161). اما او بدون اعتنا به این گفته­ها به برخورد ملایم با اطرافیانش، نمونه ای خارق العاده از خلق خوش را نشان داد.

[161]  از این آیه بر می­آید که مردم سخنانی در بارهٔ برداشتن غنایم پیش از تقسیم گفته بودند. با توجه به آیه­های پیشین معلوم می شود که برخی از مسلمانان این اتهام را مطرح کرده اند. ادعاهایی وجود دارد که او از غنائم جنگ بدر پارچهٔ سرخ حاشیه­داری به خود گرفته است. این ادعاها بر اساس روایت ابن عباس است که در آن زمان تنها 4 سال داشت و در مکه زندگی می­کرد (نک به طبری). اگرچه این روایت مشکوک است، اما آیه دلیلی بر وجود چنین اتهامی در آن زمان است.

[162] قیامت بر پا خاستن و ایستادن است. روز قیامت/رستاخیز روزی است که مردم دوباره زنده می شوند و از گور بر می­خیزند.

[163] مسلمانان در بدر 70 نفر را کشتند و 70 نفر را اسیر کردند و 70 نفر از مسلمانان در احد به شهادت رسیدند. (ابن کثیر)

[164] علت شکست مسلمانان در احد در آیات بالا بیان شده است. (آل عمران 3/152-153)

[165] کسانی که از معیارهای خداوند در زمینهٔ جنگ پیروی نکنند، زیان خواهند کرد. (انفال 8/15-۴۵،۱۶-۴۷ ،۵۷، ۶۷، ۶۸؛ محمد 47/4).

[166] توبه 9/42-50.

[167] آل عمران 3/154.

[168] از آنجایی که رزق/روزی در زبان عربی همچنین به معنای هر چیزی است که انسان به آن نیاز دارد (مفردات)، این معنا نیز در ترجمه اضافه شده است. (یس 36/20-27).

[169] نساء ۴/۱۰۴؛ انفال ۸/۱۵-۱۶.

[170] مائده ۵/۴۱.

[171] خداوند می­خواهد همه کافران به راه راست و درست بیایند (توبه 9/12-15). خداوند این فرصت را به آنان می­دهد، اما آنان به جای بهره بردن از این فرصت برای توبه و اصلاح نفس خویش، از آن برای افزایش گناهان خود استفاده می­کنند. با این هم، فرصت­هایی برای توبه/بازگشت تا زمان مرگ وجود دارد (نساء 4/17-18).

[172]«خداوند گروهی(از مردم) را هدایت نموده و گروهی هم گمراهی سزای­شان گشته است.» (اعراف ۷/۳۰) خداوند، پیش از این­که مردم را منحرف شمرد، به آنان مهلت می­دهد و هشدار می­دهد (شمس 91/8-10). برخی از آنان توبه/بازگشت می­کنند و برخی دیگر هم از حق منحرف می­شوند و سزاوار این اند که در شمار منحرفان باشند.

[173]عنکبوت ۲۹/۲-۳.

[174] واژه ای که در این آیه به «فرستاده» ترجمه شده همان واژهٔ «رسول» است. در قرآن واژهٔ «نبی/پیامبر» برای کسانی به کار می­رود که از خداوند وحی می گیرند تا آن را به مردم برسانند. واژهٔ رسول/فرستاده برای کسانی به کار می­رود که کتاب خدا را به مردم به زبان خود همان قوم/مردم می­رسانند، چه نبی/پیامبر باشند یا نباشند. با توجه به موضوع آیه و از آن­جا که به عنوان رسولان/فرستادگان او (رسله) ذکر شده است، چنین برداشت می­شود که افرادی که در اینجا با کلمهٔ رسول/فرستاد از آنان یاد می­شود، پیامبر رسولانی هستند،(هم نبی و هم رسول) که خداوند با نازل کردن کتابی بر آنان پرده از غیبی برداشت. پس این آیه دلیلی بر این است که هیچ منبعی در دین جز آن­چه خداوند و پیامبران/رسول/فرستادگانش (در کتابها) آورده اند، وجود ندارد و هرگز نمی­تواند وجود داشته باشد. در آیهٔ چهلم سورهٔ احزاب آمده است که محمد علیه السلام آخرین نبی/پیامبر است، نشان می­دهد که پس از او هیچکس نمی­تواند از خداوند وحی دریافت کند و به مردم ابلاغ کند. با این هم، همیشه کسانی خواهند بود که می­گویند وحی دریافت کرده اند؛ آنها را نباید در نظر گرفت. خداوند متعال چنین می­فرماید: «دانای پنهان/غیب اوست، پس هیچ کس را بر پنهان/غیب خویش آگاه نمی­کند. جز رسولی/فرستاده ای را که پسندیده است؛ پس او از پیش رویش و از پشت سرش دیدبانانی/نگهبانانی گمارد. (پس بدین­گونه) تا آن رسول بداند که  (فرشتگان) پیام­های پروردگارشان را (با تمام و کمال) به او رسانده اند، او نیز همهٔ آن­چه نزد آن­هاست گرفته و هرچیزی را تک تک/شمرده شمرده دانسته است.» (جن 72/26-28).

[175] قیامت بر پا خاستن و ایستادن است. روز قیامت/رستاخیز روزی است که مردم دوباره زنده می شوند و از گور بر می­خیزند.

[176] این سخن را از آن رو می­گویند چون از دستور خداوند در زمینۀ دادن صدقه و زکات آشفته شده بودند.

[177] هر پیامبری همچنین رسول نیز هست. خداوند متعال به همه رسولانش/فرستادگانش کمک می­کند و آنان را از شر دشمنانشان حفظ می­کند (مائده 5/67، یونس 10/102-103، انبیاء 21/7-9، صافات 37/171-173). برخی از رسولان/فرستادگان نیز هستند که نبی/پیامبر نیستند (شعراء 26/105، 123، 141، 176) اما از آنجا که هر نبییی/پیامبری، رسول/فرستاده نیز هست، کشتن انبیاء/پیامبران و رسولان/فرستادگان، کشتن نبوت و رسالت آنهاست. یکی از معانی ریشه ای واژۀ (قتل) که در آیات مربوطه یاد شده اذلال (مفردات) است یعنی بازی با آبروی کسی است. یهودیان می­گویند عیسی علیه السلام را کشتند (نساء/157). مسیحیان نیز اندیشۀ خود را بر این ادعا استوار می­کنند که عیسی مسیح سه روز پس از به صلیب کشیده شدن و دفن از قبر خود بیرون آمده و مقابل چشم 11 حواری/یاران خود در الجلیل ظاهر شد (متی 28/16-20). انجیل کتابی است که خداوند بر عیسی نازل کرده است (مائده 5/46). سخنان مربوط به اتفاقات پس از مرگ او نمی­تواند متعلق به کتاب مقدس/انجیل باشد. ادعاهایی مبنی بر کشته شدن یحیی علیه السلام نیز در برخی اناجیل گنجانده شده است (متی 14/3-12، مرقس 6/17-29). اما قرآن به کشته شدن این دو پیامبر(عیسی و یحیی علیهما السلام) اشاره نمی­کند، بلکه به مرگ آنها اشاره می­کند و بیان می­کند که در روزی که از دنیا رفتند در سلامت و آرامش کامل بودند (مریم 19/33،15). تلاش برای کشتن شخصیت افرادی که مانند پیامبران، مردم را به کردار و رفتار درست دعوت می­کنند، مانند گذشته همچنان ادامه دارد (آل عمران 3/21-22). خداوند به آنان نیز وعدۀ نجات داده است (اعراف 7/163-166، هود 11/116).

[178] نساء 4/40؛ انفال 8/51؛ مؤمن 40/31؛ فصلت 41/46.

[179] بر پایهٔ تورات، خداوند از بنی اسرائیل می­خواهد قربانی کنند. در آن هنگام وعده می­دهد که جلال خدا بر آنها ظاهر خواهد شد. هنگام پیشکش قربانی، آتشی از آسمان می­آید و قربانی را خاکستر می­کند. به این ترتیب می­بینند که قربانی قبول شده است. این عبارات در تورات آمده است: «پس از آنکه هارون قربانی گناه، قربانی سوختنی و قربانی سلامتی را انجام داد، دستان خود را به سوی مردم دراز کرد و آنان را ستود/تبریک گفت و فرود آمد. موسی و هارون به چادر ملاقات در آمدند. هنگامی که آنها بیرون آمدند، مردم را ستودند. آن­گاه جلال/شکوه رب/خداوند بر قوم ظاهر شد. رب/خداوند آتشی فرستاد. آتش جاهای سوختنی و چربی­های آن را سوزانده به خاکستر مبدل کرد.  آن قربانی فربه را به خاکستر تبدیل کرد. همهٔ مردمی که این را دیدند از خوشی فریاد زدند و بر روی خود را بر زمین انداختند.» (لاویان ۹/۲۴،۲۳،۲۲).

[180] آنچه را که ما زبورها می نامیم، جمع «زبور» است، یعنی نوشته­های پندآموز/ کتاب کتابهای سرشار از حکمت.(الزجاج، معانی القرآن و اعرابه) نظر به آیۀ 81 سورۀ آل عمران به همه پیامبران کتاب و حکمت داده شده است، پس واژۀ زبور در این آیه نمی تواند معنایی جز “کتابهای سرشار از حکمت” داشته باشد. این واژه در آیات 43-44 سورۀ نحل، 196 شعرا، 25 فاطر و 43 قمر نیز همین معنا را بیان می­کند. یکی از این زبورها یکی هم به داوود علیه السلام داده شد.(نساء 4/163، اسراء 17/55) زبور به دلیل این­که اسم خاص کتابی نیست که به داوود علیه السلام داده شده، به شکل (الزبور) یعنی با الف و لام(ال تعریف) تعریف نیامده است. این واژه تنها در آیۀ 105سورۀ انبیاء با الف و لام (ال تعریف)  به صورت (الزبور) به کار رفته و اشاره دارد به کتابهایی که به همۀ پیامبران از جمله داوود علیه السلام داده شده است.

[181] از آنجایی که مقصود از این کتابها، کتابهای همه پیامبران است، در اینجا واژۀ (الکتاب) جنس به شمار آمده و در ترجمه معنای جمع به آن داده شده است.

[182] انبیا 21/34-35، عنکبوت 29/57.

[183] قیامت بر پا خاستن و ایستادن است. روز قیامت/رستاخیز روزی است که مردم دوباره زنده می شوند و از گور بر می­خیزند.

[184] آل عمران 3/120، بقره 2/155.

[185] نساء 4/77، توبه 9/38.

[186] بقره 159-162، 174-176.

[187] آن‌ها هرآ­ن­چه که از کتاب به کارشان می­آید تبلیغ می­کنند و آن­چه را که به کارشان نمی­آید پنهان می­کنند. به خاطر تداوم ساختار سنتی می­خواهند مورد تحسین و تمجید قرار گیرند. اما آنها نمی­خواهند این گونه از آنها یاد شود، می­خواهند از آنها به عنوان کسانی که بزرگترین خدمت را به دین کرده اند، به ویژه به عنوان محافظه کاران، یاد شود.

[188] بقره 2/107؛ مائده 5/40، 120؛ توبه 9/116؛ نور 24/42؛ فرقان 25/2؛ زمر 39/44؛ شورا 42/49؛ زخرف 43/85؛ جاثیه 45/27؛ فتح 48/ 14؛ حدید 57/2، 5؛ بروج 85/9.

[189] آیات خداوند به دو دسته اند: نخست، آیات آفریده شده/آفرینشی، اینها همه موجودات عالم هستند. دوم، آیات نازل شده ای است که در کتب آسمانی جا گرفته است (فصلت 41/52-53، شورا 42/13-14). آیات آفرینش، نشانهٔ درست بودن آیات نازل شده است؛ زیرا این خداوند است که هم جهان را می­­آفریند و هم درستترین اطلاعات را در بارهٔ آن می­دهد. میان آیات نازل شده و آفرینشی هیچ تناقضی وجود ندارد، بلکه پیوند میان آنها ناگسستنی است. سرچشمهٔ دانش آیات آفریدهٔ خداوند است. در این زمینه اگر از آیات نازل شدهٔ خداوند نیز استفاده شود، پیشرفتی فراتر از تصور در علم رخ می­دهد.

[190] آن­چه که به خردمندان/صاحبان عقل سلیم ترجمه شده است تعبیر«اولوالالباب» است. نک به تعلیقات ترجمهٔ آیهٔ ۱۷۹ سورهٔ بقره.

[191] برای اطلاع بیشتر در بارۀ ذکر، نک به پاورقی آیه 7 سورۀ آل عمران. خدا را یاد کردن؛ به معنای توجه به او، کتابش و آیاتی که آفریده، از یاد نبردن و به آنها اندیشیدن است. انسان تا آن­جا که می­داند در بارۀ اینها مسئول است (بقره 2/286). کسی که نمی­تواند معنای آن­چه را که می­خواند بداند، ذکر کننده شمرده نمی­شود. برای ذاکر بودن/ذکر کننده بودن، باید قرآن را از روی ترجمۀ آن به زبان خود بخوانیم.

[192] پهلوهای هر انسان، بازوها و پاهای وی است. در رکوع و سجده تنه، بر روی دستها و پاهاست.

[193] اینها کسانی اند که خداوند به آنها سعادت/خوشبختی داده است (فاتحه1/ 6). « و هرکس از جان و دل فرمانبرداری کند از خداوند و رسولش/کتابش، آنان با کسانی خواهند بود که خداوند بر آنان نعمت/خوشبختی ارزانی داشته از: انبیاء/پیامبران و درستی پیشگان و شاهدان/دانایان/شهیدان و صالحان/نیک­سرشتان؛ و چه خوب همدمانی اند آنان.» (نساء 4/69).

[194] وفات/ مرگ، جدا شدن روح از تن است. (نک به تعلیقات ترجمۀ آیۀ 55 سورۀ آل عمران) درهای آسمان ​​به روی کافران گشوده نمی شود. «همانا کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از پذیرش آن تکبر ورزیدند/سرباز زدند، درهای آسمان برای شان باز نمی­شود و به بهشت در نمی­آیند تا آن­که ریسمان از سوراخ سوزن درآید، عبور نکند، نمی توانند وارد بهشت ​​شوند؛ و بدین سان ما مجرمان را کیفر دهیم.» (اعراف 7/40).

[195] قیامت بر پا خاستن و ایستادن است. روز قیامت/رستاخیز روزی است که مردم دوباره زنده می شوند و از گور بر می­خیزند.

[196] بقره ۲/۱۸۶، مؤمن ۴۰/۶۰.

[197]مؤمن ۴۰/۴-۶.

ما را در فضای مجازی دنبال کنید