دين وفطرت
دین ما دین فطرت است (1)‏

دین ما دین فطرت است (1)‏

دین ما دین فطرت است (1)‏
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ‏ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ
پس روى خود را با گرايش تمام به حق به سوى اين دين كن با همان ‏سرشتى (فطرت)كه خدا مردم را بر آن سرشته است آفرينش خداى ‏تغييرپذير نيست اين است همان دين پايدار ولى بيشتر مردم نمى‏دانند
فطرت در لغت
‎«‎فِطرَت» بر وزن «فِعلَه»، از ماده «فَطَرَ» مشتق شده و به معناى شَقّ و ‏پاره كردن، شكافتن، بيرون آمدن و جداشدن مى باشد؛ مانند اينكه بذر ‏شكافته مى شود، سنبله از آن بيرون مى آيد و از قشر جدا مى گردد. ‏همچنين اين لغت به معناى آفرينش مى باشد. وزن «فِعلَه» در زبان عربى ‏بر نوع و كيفيت دلالت مى كند. بر اين اساس، معناى فطرت، يا نوعى از ‏شكافتن است يا نوعى از آفرينش، اگرچه معناى دوم مشهورتر است‎.‎‏ ‏منظور از فطر، ايجاد و ابداع بوده و به يك معنا آن را نوآورى و آفرينش ‏بدون سابقه مى دانند (راغب اصفهانى) ‏
‏«الفطر، الابتدا و الاختراع» (ابن اثير، 1426ق، ج 3، ص 457)؛ فطر ‏آفرينش نو و پيدايش جديد است‎.‎
الفطر: الشَّقُّ و قَيدَه بعضُهم بِأنّه الشَّق الأوّلُ (واسطى زبيدى)؛ فطر به ‏معناى شكافتن است و بعضى از علماى ادب آن را شكافتن نخستين دانسته ‏اند. ابن اثير در اين باره مى نويسد: فيه كلّ مولود يولد على الفِطْرَه
فطرت و آیات قرآن ‏
• وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ ‏بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ ‏
‏ و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان ‏آدم، ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خويشتن ساخت (و فرمود): آيا ‏من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى، گواهى مى دهيم! (چنين كرد، مبادا) ‏روز رستاخيز بگوييد: ما از اين، غافل بوديم (و از پيمان فطرى توحيد بى ‏خبر مانديم)‏
اختلاف نظرهاى فراوانى در باره اين آيه وجود دارد. برخی مدعی بر ‏وجود عالم ذر شده اند. اما صحیح آن است: هدف از گرفتن اين اقرار و ‏اعتراف و شهادت آن بوده است كه مشركان در قيامت ادعاى غفلت و بى ‏خبرى از حقيقت توحيد و يكتايى خدا نكنند و تقليد از نياكان را دليل بر بى ‏گناهى خويش نشمرند‎.‎
بنابراين، هر انسانى، نوعى معرفت به خداى يگانه دارد كه مى توان از ‏چگونگى آن، به اين صورت تعبير كرد: خدا به آنان فرمود: «الست ‏بربّكم» و آنان پاسخ دادند: «بلى شهدنا». با توجه به برداشت هاى مختلفى ‏كه در اين باره آمده، مى توان گفت: هر انسانى شناخت حضورى نسبت به ‏خداى متعال دارد؛ كه آن معرفتى فطرى است ‏
• وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ
‏ و هرگاه از آنان سؤال كنى چه كسى آسمان ها و زمين را آفريده است، ‏مسلما مى گويند: اللّه‎.‎
یعنی آیه اشاره به آن دارد که علم به آفریدگار در فطرت هر انسانی وجود ‏دارد، حتی منکران دین
• صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ ‏
‏ رنگ خدايى (بپذيريد! رنگ ايمان و توحيد و اسلام) و چه رنگى از رنگ ‏خدايى بهتر است؟ و ما تنها او را عبادت مى كنيم‎.‎
صبغة الله یعنی فطرت الهی است.‏
• آيات تذكر:‏
كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَة (مدثر: 54) ‏
آن (قرآن) يك تذكر و يادآورى است
• فَذَكِّر اِنَّما اَنتَ مُذَكِّرٌ (غاشيه: 21)؛
پس (اى پيامبر) تذكر ده كه تو فقط تذكردهنده اى
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ (حشر19)‏
و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به ‏خودفراموشى گرفتار كرد‎.‎
عنوان «نسيان» كه در اين آيه به كار رفته است، دلالت بر آن دارد كه ‏كافران، پيشينه معرفت نسبت به خداوند را دارند و در حال كفر، خدا را ‏فراموش كرده و از ياد برده اند. اين نكته قابل ذكر است كه دامنه فطريات ‏مستفاد از اين آيات، محدودتر از آيات تذكر است و تنها شامل معرفت اللّه ‏مى شود، نه همه معارف كلى دين‎.‎

مارا از مدیای مجازی متوانید دنبال بکنید