دين وفطرت

احیای دوباره ی اعدام

سؤال: احیای دوباره ی حکم مرگ تا چه اندازه درست است؟

اگر به صورت خلاصه بگوییم: اعدام

تعداد زیادی جرایم در زندگی با آن رو به رو می­شویم که به هیچ عنوان با انسانیت سنخیتی ندارد و این امر سبب می­شود که این پرسش پیش آید که آیا احیای حکم مرگ در دوران معاصر و این که آیا چنین حکمی با حقوق بشر در دوران معاصر هم خوانی دارد یا نه؟ مقاله­ ای که پیش روی شما است صرفاً برای پاسخ به این مباحثات بوده و به عنوان راه حلی برای وحشیگری­ هایی است که اخیراً روز به روز در حال افزایش است تهیه شده است.

هر عصری فجایع مخصوص به خود را تجربه می­کند. در بسیاری موارد این فجایع به شکلی مشابه به هم ولی در نقاط مختلف جهان رخ می­دهند. این است که از بس که در باره­ ای این رخدادها می­شنویم دیگر برایمان امری عادی شده است و از روی آنها به سادگی می­گذریم. ولیکن برخی از آنها آنقدر با فطرت انسانی مغایرت دارد که به هیچ عنوان نمی­توان آن­ها را به عنوان رخدادهای عادی تصور نمود و از روی آنها به سادگی گذشت (از جمله تجاوز به دختران پنج ساله و نه ساله و سپس قتل آنها در کشورمان و ….). وقوع جنایاتی از این دست سبب تحریک احساسات ما شده و مزایایی مانند «وجدان»، «ناموس»، «عدالت»، «حق و حقوق»، «قانون» و مانند آن بیدار شده و ما را وادار به انجام اقدام نمایند و سبب می­شود نگرانی گسترده­ ای شکل بگیرد. در یک چنین وضعیتی، شروع می­کنیم به فریاد زدن و تأسی به مفاهیمی مانند «انتقام»، «قصاص»، «جزا». تمامی این گونه واکنش­ها عادی است. ما هم این نوشته را برای نتیجه­ گیری عادی از حوادث غیر عادی به رشته­ ای تحریر در می­آوریم.

موارد مربوط به موضوع بحث را به دو بخش تقسیم می­کنیم: بخش اول مربوط به فرق میان قصاص و اعدام اختصاص یافته است و در این بخش به این نکته خواهیم پرداخت که شرط لازم برای صدور حکم مرگ قصاص است. در بخش دوم به اشتباهات ناشی از حذف حکم اعدام (قصاص) و نیز مشکلات و اشکالات ناشی از وسعت دادن به دامنه­ ای شمول اعدام می­پردازیم.

فرق میان قصاص و اعدام

باید از دو دیدگاه متفاوت به حکم اعدام نگاه کنیم. حکم قصاص را خداوند و حکم اعدام را انسان پایه­ گذاری کرده است. با توجه به این دو نوع نگرش ما ماهیت این دو نوع کیفر را بررسی خواهیم نمود. برای نمونه هر مسلمان باید حکم قصاص و آن چه امروزه به عنوان اعدام بیش از همه بر سر زبان­ها افتاده است به خوبی درک کرده و تفاوت میان این دو را باید به درستی بداند.

اولین حکم مرگ، که همان قصاص است، باید مورد مطالبه­ ای مسلمانان و جامعه­ ای اسلامی باشد زیرا این حق طبیعی آنها است. ولیکن سر دادن فریاد «حکم اعدام برگردد» بدون آن که فرق میان حکم مرگ (اعدام) و قصاص را بدانیم بیش از هر چیزی به این می­ماند که بخواهیم با دستان خود طناب دار را به گردن خود بیاندازیم. زیرا از دیرباز حکام ظالم با استفاده از این حکم در صدد خاموش کردن هر گونه صدای اعتراض، کشیدن مردم به بند بردگی و بالا بردن میزان جنایت در کشور بوده و از این حربه به عنوان یک نوع کیفر استفاده نموده­ اند.

پیش از همه باید متذکر شویم که بسیاری از قوانین جاری کشور ما ناشی از سیستم حقوقی روم باستان (!) و نیز نوع نگرش حقوقی جدید اروپا است. لازم است که مجلس ملی این مواد قانونی را از نو بازبینی کرده و آنها را بر پایه ­ی معنویات کشور و نیز فطرت انسانی اصلاح نماید. به ویژه بسیاری از حقوقی که مربوط به جزا است، آثار منفی بر روان­شناختی انسان، تعلیم و تربیت و مردم دارد.

ممکن است جزای اعدام بسته به کشورهای مختلف متفاوت باشد. در برخی کشورها حیطه­ ی این نوع از جزا آنقدر وسیع است که سفر به آن کشور به معنی پذیرفتن ریسک بزرگی است. بدین سبب مجبوریم که دو نوع مختلف حکم اعدام را مورد تجزبه و تحلیل قرار دهیم. در غیر این صورت، به این می­ماند که با دستان خود طناب دار را به گردن خود بیاندازیم. زیرا حکم مرگ شامل حیطه­ ی وسیعی می­گردد و از قدیم ­الایام به عنوان بزرگترین ابزار دیکتاتورها بوده است. تنها قصاص است که می­توان به نفع قربانی بوده و برای جامعه مفید واقع گردد. در صورتی که حیطه­ ای حکم اعدام به فراتر از حکم قصاص برود، می­تواند از سوی حکام کشور برای محو کردن هر آنچه که جلوی وی ایستادگی می­کند مورد سوء استفاده قرار بگیرد. مطابق آن چه در بالا گفتیم، در صدور حکم اعدام باید برابری میان جنایت و جزا در نظر گرفته شود، ولی این امر می­رود که بسیاری از اقداماتی را نیز در برگیرد که صرفاً جنبه­ ای سیاسی و یا اداری دارند. [2] بدین جهت باید حکم اعدام را با آنچه در قرآن از آن به عنوان قصاص یاد شده است تمییز بدهیم.

در قرآن کریم قصاص برای قتل عمد در نظر گرفته شده است. خداوند در قرآن می­فرماید:

«ای مؤمنان! در قصاص – مربوط به قتل – برای شما یک زندگی وجود هست. (سوره بقره (2) آیه 178)».

در عین حال قصاص تأمین کننده ­ی امنیت انسان است:

«ای عاقلان، حکم قصاص برای حفظ حیات شما است تا مگر از (قتل همدیگر) پرهیز کنید. [سوره بقره (2) آیه 179]»

بر خلاف حکم اعدام، در قصاص برابری میان جنایت و جزا برقرار است. هم چنین در قرآن شرط نشده است که حتماً باید کسی که یک نفر را کشته (قاتل) باید کشته شود. در صورتی که یکی از اعضای خانواده­ ای مقتول قاتل را مورد بخشش قرار دهد، دیگر حکم قصاص قابل اجرا نخواهد بود. قرآن کریم در این باره فرموده:

«و هرگز نفس محترمی را، که خداوند قتلش را حرام کرده مکشید مگر آن که به حکم حق مستحق قتل شود، و کسی که خونش در اثر ظلم و به ناحق ریخته شود ما به ولی او حکومت و تسلط (بر قاتل) دادیم پس (در مقال انتقام) آن ولی در قتل و خونریزی اسراف نکند که او از جان ما مؤید و منصور خواهد بود. [سوره­ ای اسرا (17) آیه­ ای 33]»

اختیار عفو و بخشش قاتل کلاً متعلق به اعضای خانواده­ ی مقتول (اولیای دم) است. زیرا آنها هستند که از این حادثه مصیبت دیده و متضرر شده ­اند. اگر بخواهند می­توانند با درخواست قصاص بخشی از آلام خود را فرونشانند و یا با بخشش قاتل ضرر و زیان وارده را به صورت مالی از وی مطالبه نمایند. (البته کل این مراحل باید تحت نظر دولت و جامعه به اثبات رسیده و مسجل شده باشد.). بنا بر این در اثر حق و حقوقی که در این ارتباط به اولیای دم اعطا شده است می­توانند هم بالنسبه از طریق دریافت دیه و یا درخواست قصاص تسکین یافته و بخشی از آلام خود را فرونشانند.

البته ما مدعی نیستیم که حکم قصاص خواهد توانست کل جرایم قتل را از جامعه برچیند. ولی دست کم می­تواند اندکی خوف در دل کسانی که مرتکب جرایم غیر عادی و بزرگ می­شوند (تجاوز به دختران 5 ساله و 9 ساله و به قتل رساندن آنها) انداخته و آنها را تا حدی از این جنایت باز داشته و نیز مرهمی باشد بر درد دل اعضای خانواده­ ای قربانی این گونه جنایات شنیع  درس وعبرتی باشد برای کسانی که چنین افکاری را در سر می­پرورانند.

ضررهای ناشی از لغو حکم قصاص و اعدام

بسیاری از کشورها با لغو حکم قصاص در صددند که خود را کشوری دموکرات و انساندوست نشان دهند. در حالیکه با چنین تصمیمی ناخواسته به افزایش جرم و جنایت و ارتکاب جنایات غیر عادی و سنگین دامن می­زنند. می­توان به چنین اقدامی نام «دفاع از جنایت و جنایتکار و اقدام به جنایت» را نهاد.

در برخی کشورها نیز بر عکس آن دامنه­ ای اعدام را هر چه بیشتر گسترده ­تر نموده برای تقویت پایه­ های حکومت خود حکم اعدام را به بسیاری از موارد تسری داده ­اند. در نتیجه­ ای امر هزاران برای تقویت حاکمیت خود خون هزاران نفر را می­ریزند. می­توان برای این مورد شواهد زیادی از تاریخ آورده و نمونه­ های فراوانی را مثال زند. برای نمونه در دوران معاصر می­توان به نمونه ­هایی اشاره نمود: هیتلر و استالین برای دفاع از ایدئولوژی خود و مستحکم­ تر کردن پایه­ های حکومت خود صدها هزار نفر را اعدام نموده و میلیونها انسان را آواره نموده­ اند.

در میان کسانی که از حکم اعدام سوء استفاده می­کنند می­توان کشورهای عربی را نیز مثال آورد. دیکتاتورهای حاکم بر این کشورها از دیرباز تا کنون و نیز در حال حاضر انسان­های زیادی را قربانی ایدئولوژی و حاکمیت خود کرده و می­کنند. آنها برای مشروع جلوه دادن وضع قوانینی از این دست از احادیث جعلی منتسب به پیامبر اسلام (ص) استفاده می­کنند. یکی از این احادیث به شرح زیر است: «پس از من یک عده بر شما مسلط شده و هدایت امت را بر عهده خواهند داشت که اقدامات آنها بر پایه­ ای سنت من نیست. در میان آنها هستند کسانی که قلوب آنها همچون قلب شیطان ولی جسم آنها همانند انسان است. در این زمان از حضرت سؤال می­گردد اگر ما در زمان چنین حکامی زنده باشیم چه باید بکنیم؟ پیامبر فرموده، امر او را شنیده و از او پیروی کنید! اگر حتی اگر او به شما تازیانه بزند و اموالتان را از شما بستاند باز از او حرف شنوی داشته و پیروی کنید!» [1]

در روایت دیگری آمده است: «کشتن مسلمان غیر از سه مورد جایز نیست: (1) کسی که زنا کار است (مجرد و متأهل)، (2) خون در مقابل خون (قصاص)، (3) کسی که مرتد شده و از جامعه جدا شود.»

با آن که زندگی برای علما و کسانی که آگاهی دارند در چنین کشورهایی بسیار دشوار است، ماحصل وضع چنین قوانینی کثرت عده­ ای منافقان و مقلدان در جامعه است. جای تأسف است که برای به کار گرفتن قوانینی از این دست خادمان دین و علمای دین هم به خدمت گرفته می­شوند.

می­توان نتیجه گرفت که در اسلام جزای مرگ تنها برای قتل عمد در نظر گرفته شده است که در زبان عربی به آن «قصاص» می­گویند. کسی که در خصوص اجرای چنین حکمی ذی حق است عبارت است از اولیای دم مقتول. آنها هم می­توانند یا خواستار اعدام قاتل شده و یا از او کفاره (دیه) مطالبه نمایند [4]. در حالی که در سایه­ ی قوانینی که به اصطلاح مترقی و مدنی (!) خوانده می­شود، قاتل کاملاً تحت ضمانت دولت قرار گرفته و برای جنایتی که مرتکب شده است صرفاً مدتی در حبس می­ماند. این به نوعی پروراندن قاتل در زندان است. در این صورت هم دولت برای زندانی کردن فرد از بودجه­ ی عمومی صرف می­کند و هم مبلغی از مالیاتی که اولیای دم مقتول می­پردازند صرف هزینه­ های قاتل می­گردد. به ویژه این امر سبب شده که عدالتی که خداوند آن را برای کل بشر ارزانی داشته به کنار نهاده شده و قوانین جامعه­ ی سرمایه­ داری به جای آن در جوامع اسلامی به کار گرفته شود. این امر به عنوان یک مسلمان ما موجبات نگرانی ما را فراهم ساخته و امیدواریم در اسرع وقت این نقیصه از میان برداشته شود.

 

مؤلف:  آیدین ملاییم

مترجم: علی رضا

منابع:

[1] صحیح مسلم، «کتاب العماره»، باب: 31، 238 / 12

 

[2] برای اطلاعات بیشتر به منبع زیر مراجعه شود: «تناسب جرم و مجازات»، نوشته سعود اردوغان.

 

[3] جوهری، الصحیح، بند 1-ب-ب، ص 216

 

[4] کفاره (دیه) قتل انسان از سوی علمای اسلام معادل یکصد شتر در نظر گرفته  شده است. کارشناسان می­توانند مبلغ آن را با توجه به قیمت روز تعیین نمایند.

مارا از مدیای مجازی متوانید دنبال بکنید