۳. سورهٔ آل عمران
در مدینه نازل شده است. ۲۰۰ آیه است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الم ﴿١﴾
1- الف لام ميم[1]
اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ﴿٢﴾
2- خدا، آنی است كه هيچ معبودی جز او نيست. همیشه زنده است، و همیشه استوار است.
نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإنْجِیلَ ﴿٣﴾
3- اين كتاب را كه در برگیرندۀ حقیقت و تصدیق کنندۀ[2] آنچه پيش از خودش[3]است بر تو نازل كرد و تورات و انجيل را نیز او بر تو نازل کرد.
مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَاللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ ﴿٤﴾
4- پيش از قرآن اینها، رهنمای مردم بوده است[4] و کتابهای فرقان[5]/جداكنندۀ درست از نادرست را او فرو فرستاد. كسانى كه آيات خدا را نادیده میگیرند/کافران عذابى سخت[6] خواهند داشت و خداوند همیشه بالا و دهندۀ پاداش به اندازۀ کردار است. [7]
إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفَى عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الأرْضِ وَلا فِی السَّمَاءِ ﴿٥﴾
5- بدون شک هيچ چيز نه در زمين و نه در آسمان بر خدا پوشيده نمىماند. [8]
هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الأرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿٦﴾
6- اوست كسى كه شما را آن گونه كه مىخواهد در رحمها صورت مىبخشد[9]. هيچ خدایی جز او نیست؛ او همیشه والا/تواناى حكيم است.
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۷﴾
7- اوست كسى كه اين كتاب را بر تو فرو فرستاد. بخشى از آن آيات محكم است[10] آنها آیات اساسی كتابند[11] و [برخی] ديگر متشابهاتند[12][متشابه و همانند محکمات] اما كسانى كه در دلهايشان میل انحراف است براى فتنهجويى[13]و خواست تاويل[14]آن به دلخواه خود، از متشابه آن پيروى[15]مى كنند(و آیات را به سویی که میخواهند میکشند) با آنكه تأويلش/پیوند میان آیات را جز خدا كسى نمى داند. و ريشه داران در این دانش[16] مىگويند: «ما به این دانش ايمان آورديم، همه از نزد پروردگار ماست و جز صاحبان عقل سلیم[17]/خردمندان كسى به این ذکر[18]دست نمییابد.
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿۸﴾
8- [آنان چنین مىگويند] پروردگارا! پس از آنكه ما را به راه خود بردی دلهايمان را دستخوش انحراف مگردان[19]و از سوی خود رحمتى بر ما ارزانى دار كه تو خود وهَّاب هستی/بخشايشگر بدون چشمداشتی هستی.
رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ ﴿۹﴾
9- پروردگارا! به يقين تو گردآورندهٔ مردمانى در روزى كه هيچ ترديدى در آمدن آن نيست. خداوند در وعدهٔ خود خلاف نمىكند. [20]
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ ﴿۱۰﴾
10- در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند/آیتهای ما را نادیده گرفتند داراییهایشان و فرزندانشان چيزى در برابر آنچه از سوی خدا رسد آنان را بهره نخواهد رساند. [21]و آنان خود آتشگیرهٔ آن آتش اند.
كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۱۱﴾
11- مانند آنان، مانند خاندان فرعون و كسانى است كه پيش از آنان بودند. [22]آنان آيات ما را دروغ شمردند. [23] پس خداوند آنان را به سزای گناهانشان گرفت. و خدا سخت كيفر است. [24]
قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿۱۲﴾
12- به كسانى كه كفر ورزيدند/آیتهای ما را نادیده گرفتند بگو که به زودى مغلوب خواهيد شد و به سوی دوزخ محشور خواهید شد! و آنجاچه بد بسترى است.
قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ ﴿۱۳﴾
13- در برخورد ميان دو گروه [در بدر] براى شما نشانه اى بود. گروهى در راه خدا مىرزميدند و گروهی ديگر كافر بودند. كه[مؤمنان] آنان را به چشم دو برابر خود مىديدند[25]و خدا هر كس را که بخواهد[26](لوازم آن کار را انجام دهد) به يارى خود تأييد مى كند. قطعاً در اين [رویداد] براى صاحبان بينش درس عبرتى است.
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿۱۴﴾
14- دوستى خواستنيهاى بسیار از زنان و فرزندان[27]و اموال فراوان از زر و سيم و اسبهاى نشاندار و دامها[28]و كشتزارها [29]براى مردم آراسته شده است. اين ها بهرۀ زندگى دنياست و فرجام نيكو نزد خداست.
قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿۱۵﴾
15- بگو که :آيا شما را به بهتر از اينها خبر دهم؟ براى متقیان[30]/ كسانى كه خودرا از اشتباهات دور نگه داشتند نزد پروردگارشان باغهايى است كه در آنها رودها روان است در آن جاودانه بمانند و همسرانى پاكيزه و خشنودى خدا[31]را دارند و خداوند همیشه به بندگان خود بيناست.
الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿۱۶﴾
۱۶- همان بندگانی که میگویند: پروردگارا! ما به تو ایمان آوردیم و باور کردیم. گناهان ما ببخش[32] و ما را از عذاب آن آتش نگاه دار.
الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ ﴿۱۷﴾
۱۷- آنان همان صبر پیشه کنندگان/پایداری کنندگان، راستگویان و فرمانبرداران با فروتنی، انفاق کنندگان/خرج کنندگان در راه خیر و بندگان آمرزش خواه در سحرگاهانند. [33]
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۸﴾
18- خداوند گواهی دهد[34] که جز ذات او خدایی نیست، و فرشتگان و دانشمندانی که جانب درستی ایستاده اند نیز به یکتایی او گواهی دهند. نیست خدایی جز او که همیشه والا/توانای حکیم است.
إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۱۹﴾
۱۹- بیگمان دین نزد خدا اسلام[35]است، و اهل کتاب راه اختلاف نپیمودند مگر پس از آن که این علم[36]به آنان رسید از روی حسد/ برتری جویی بر یکدیگر. [37]و هر کس به آیات خدا کفر بورزد/آیات خدا را نادیده بگیرد پس خدا محاسبهٔ او را زود خواهد کرد.
فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿۲۰﴾
۲۰- پس اگر با تو احتجاج/بحث و گفت وگو کنند، بگو که: من و کسانی که پیروی ام کردند خود را تسلیم امر خدا نمودهایم. و بگو به کسانی که کتاب داده شده اند و به امّیان/کسانی که از کتاب خدا آگاهی ندارند: [38] آیا شما هم تسلیم شده اید؟ اگر تسلیم شدند پس به راه آمده اند و اگر روی بر گردانند بر تو رساندن پیام/به آگاهی رساندن[39] آیات است و بس، و خداوند همیشه به حال بندگانش بیناست.
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۲۱﴾
۲۱- کسانی که آیات خدا را نادیده میگیرند، پیامبران[40]را به ناحق میکشند،[41] و کسانی از مردم را میکشند[42] که به دادگری امر میکنند آنان را مژدهٔ عذابی دردناک بده.
أُولَئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ ﴿۲۲﴾
۲۲- آنان اند کسانی که اعمالشان/کردارشان هم در دنیا و هم در آخرت نابود شد، و آنان را هیچ یاوری نباشد.
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُعْرِضُونَ ﴿۲۳﴾
۲۳- آیا نمینگری به آنانی که بهرهای/دانشی از کتاب داده شده اند؟ که چون خوانده شوند تا کتاب خدا بر آنها حکم فرماید، گروهی از آنان با روی گرداندن از آن دوری گزینند؟
ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿۲۴﴾
۲۴- سبب این کار آن است که آنان گفتند: جز روزهایی چند آن آتش، به ما نمیرسد! [43]و دروغهایی که میبافتند آنان را در بارهٔ دین شان فریفته بود. [44]
فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۲۵﴾
۲۵- چگونه خواهد بود حال شان آن گاه که آنان را گردآوریم در روزی که شکی در آمدن آن نیست! در آن روز به هرکس، پاداش آنچه کرده است تماماً داده شود و بر هیچکس ستمی نرود.
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۶﴾
۲۶- بگو: خداوندا! ای دارندهٔ صلاحیت همه چیز! به هرکه خواهی[45] صلاحیت دهی و از هرکه خواهی صلاحیت را میگیری. هرکه را خواهی عزیز/گرامی کنی و هرکه را خواهی خوار کنی. همهٔ خوبیها به دست توست. همانا تو بر هرچیزی اندازه ای گذاری.
تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿۲۷﴾
۲۷- شب را در روز فرو میبری و روز را در شب فرو میبری.[46] زنده را از مرده برمیآوری و مرده را از زنده برمیآوری و هرکه را خواهی بی شمار و بیحساب روزی میدهی.
لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ ﴿۲۸﴾
۲۸- مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست نزدیک خود گیرند. [47]و هرکس چنین کند از خدا چیزی نمیتواند بهره ای داشته باشد؛ مگر آن که به نوعی نیازمند[48]در امان ماندن از آنان باشید. و خداوند شما را در برابر خویش هشدار میدهد، و بازگشتگاه تان، حضور خداست.
قُلْ إِنْ تُخْفُوا مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَيَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۹﴾
۲۹- بگو: اگر پنهان کنید آنچه در سینه[49]دارید یا آشکارش کنید خدا آن را می داند، و میداند هر آنچه را که در آسمانهاست و هر آنچه را که در زمین است، و خداوند بر هرچیزی اندازه ای گذارد.
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ ﴿۳۰﴾
۳۰- روزی که هرکس همهٔ آنچه را که از نیکی انجام داده حاضر مییابد و همهٔ آنچه را که از بدی انجام داده، بسیار آرزو کند که ای کاش میان او و آن کار بدش فاصله ای دراز میبود! و خداوند شما را در برابر خویش هشدار میدهد، و خداوند در برابر بندگانش بسیار مهربان است.
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳۱﴾
۳۱- بگو: اگر خدا را دوست داريد من را پيروى كنيد[50] تا خداوند نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد، و خداوند بسیار آمرزگار و مهربان است.
قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ ﴿۳۲﴾
۳۲- بگو از دل و جان پیروی/ اطاعت خدا و رسولش/ آنچه فرستاده اش آورده[51]كنيد، و اگر روي گرداندند پس بدانند كه خداوند كافران را/آنانی را که آیاتش را نادیده میگیرند دوست ندارد.
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۳۳﴾
۳۳- خداوند آدم، نوح، خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر دیگر همروزگارانشان[52]برگزيد.
ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۳۴﴾
۳۴- نسلی که برخی از برخی ديگر هستند، و خداوند به همه چیز شنوا و داناست.
إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۳۵﴾
۳۵- و باری همسر عمران چنین گفت: پروردگارا من آنچه در شكمم دارم برای تو نذر كردم كه آزاد از هر بندی تنها در خدمت[53]تو باشد، پس بپذير از من كه تویی که شنوایى و دانايى.
فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ﴿۳۶﴾
۳۶- پس چون او را بزاد گفت: پروردگارم! من اورا دختر زادهام ـ و خدا داناتر بود به آنچه او زاده بودـ و پسر مانند دختر نيست[54] ، و من او را مريم نام نهادم و من او و فرزندانش را از شر شيطان رانده شده به تو پناه مىدهم.
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿۳۷﴾
۳۷- پس پروردگارش او را نيكو پذيرفت، و مانند گیاهی نيک[55]پرورشش داد، و سرپرستی اش را به زكريا سپرد. هرگاه كه زكريا در آن محراب/غرفهٔ [56]خاص بر او وارد مىشد نزد او روزیی[57]میدید، پس مىگفت: اى مريم اينها از كجا تو راست؟ و مريم مىگفت: آن از نزد خداوند است! که خدا هركس را كه بخواهد بىشمار روزى مىدهد.
هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ ﴿۳۸﴾
۳۸- همانجا بود كه زكريا پروردگارش را بخواند، گفت: پروردگارا! به من از نزد خود فرزندى/نسلی پاک ببخش، كه تو شنوندهٔ دعای منی.
فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۳۹﴾
۳۹- پس فرشتگان او(زکریا) را در حالى كه در محراب[58]ايستاده، نماز میگزارد، ندايش دادند كه خداوند تو را مژده مىدهد به [فرزندى به نام] يحيى كه تصدیق کنندهٔ كلمه ای[59]از سوی الله، مهتر، خويشتندار و پيامبرى از خوبان/شايستگان است.
قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ ﴿۴۰﴾
۴۰- (زکریا)گفت پروردگارا چگونه مرا فرزندى باشد، با آنكه پيرىام سررسیده است و همسرم نازاست[60]، خدا گفت بدينسان، خداوند هرچه که خواهد میکند. [61]
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا وَاذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ ﴿۴۱﴾
۴۱- (زکریا)گفت: پروردگارا! براى من آیتی/نشانه ای بنه، گفت نشانهٔ تو اين است كه سه روز با مردم سخن نتوانی گفت مگر با زبان اشاره،[62]و پروردگارت را فراوان ياد كن(در شناخت بهترش تلاش کن) و شامگاهان و بامدادان او را بستای/بپرست.
وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ﴿۴۲﴾
۴۲- و ياد كن از آنكه فرشتگان گفتند اى مريم خداوند تو را برگزیده و پاكيزه ساخته و تو را بر زنان همروزگارت برترى داده است.
يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿۴۳﴾
۴۳- اى مريم! برای پروردگارت از دل و جان گردن بنه و سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع کن[63]/با نمازگزاران نماز بگزار.
ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ ﴿۴۴﴾
۴۴- اين از خبرهای غیب[64]/پنهان است كه از راه وحى به تو میرسانیم وگرنه تو نزد آنان نبودی آنگاه كه تیرهای شان [براى پشک/قرعه] را میانداختند[65]كه كدام یکشان مريم را سرپرستى كنند، و نیز در نزد آنان نبودى هنگامى كه کشمکش مىكردند.
إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿۴۵﴾
۴۵- آنگاه كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خداوند تو را به كلمه ای[66]از خويش مژده مىدهد كه نامش مسيح عيسى فرزند مريم است که در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان/نزدیک شدگان [درگاه الهى] است. [67]
وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۴۶﴾
۴۶- و با مردم سخن مىگويد[68]هم در گهواره و هم در بزرگسالى و از شايستگان است[69].
قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۴۷﴾
۴۷- [مريم] گفت: پروردگارا مرا از کجا فرزندى باشد، با آنكه هيچ بشرى به من دست نرسانده است؟ گفت: خداوند بدينسان هرچه خواهد مىآفريند. او چون حکم به انجام كارى کند، به آن مىگويد هست شو/باش، آن شيء بىدرنگ هست مىشود.
وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ ﴿۴۸﴾
۴۸- و خداوند به او كتاب و حكمت[70] و تورات و انجيل[71]مىآموزد.
وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۴۹﴾
۴۹- و پيامبرى است به سوى بنىاسرائيل كه [به آنان چنین میگفت:] من براى شما آیتی/معجزهاى از سوى پروردگارتان آوردهام: من از گل براى شما چيزى به گونهٔ پرنده مىسازم[72]سپس در آن مىدمم و آن به اذن خدا پرنده ای مىشود، و بهبود مىبخشم نابيناى مادرزاد و پيس را و زنده مىكنم مردگان را به اذن خدا، و آگاه تان میکنم از آنچه مىخوريد و در خانههایتان ذخيره مىكنيد. بیشک در این کارها آیتی/معجزه ای است براى شما اگر مؤمن/باورمند باشيد.
وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَجِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۵۰﴾
۵۰- همچنين آمده ام تا تصدیق کننده/گواهىدهندهٔ صدق[73]تورات باشم كه پيش روى من است و آمده ام كه برخی از آنچه را که بر شما حرام[74]شده است، حلال كنم و شما را آیتی/معجزهاى آوردهام از سوى پروردگارتان، پس از انجام اشتباه در برابر خداوند پروا کنید و از دل و جان پيروى من كنيد.
إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ ﴿۵۱﴾
۵۱- خداوند هم پروردگار/صاحب من و هم پروردگار/صاحب شماست، پس او را بپرستيد! كه این همان راه راست است. [75]
فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۵۲﴾
۵۲- پس هنگامى كه عيسى به كفر آنان/نادیده گرفتن آیات از سوی آنان پى برد، گفت ياران من در راه خداوند كيانند؟ حواريون/حواریها[76]گفتند ما ياوران [دين و رسول] خدایيم، به خداوند ايمان آوردهايم/باور داریم و گواه باش كه ما مسلمانیم/تسلیم شدگانیم.
رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ﴿۵۳﴾
۵۳- پروردگارا! به آنچه فروفرستادهاى ايمان آورديم/باور داریم و از این پيامبر پيروى كرديم، پس ما را در گروه گواهان(این رویداد) بنويس.
وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ ﴿۵۴﴾
۵۴- و [کافران در برابر عیسی] نیرنگ زدند/برنامه ریزی کردند و خداوند هم [در پاسخشان] نیرنگ زد،[77] و خداوند بهترين مكرانگيزان است.
إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۵۵﴾
۵۵- آنگاه كه خداوند فرمود: اى عيسى! همانا من تورا وفات دهنده[78]/ برگيرنده هستم و بالابرنده ات/بركشندهات[79]به سوى خويش و رهايىدهندهات از كافران/کسانی که آیات را نادیده گرفتند. و آنانی را که پيروی تو کنند تا روز قيامت/رستاخیز[80] بر كافران برتر[81]مىدارم، سپس بازگشت شما به سوى من است، آنگاه در بارهٔ آنچه در آن اختلاف/ناسازگاری میکرديد میان شما داورى خواهم كرد.
فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ ﴿۵۶﴾
۵۶- پس آنان را که کفر ورزیدند/آیات را نادیده گرفتند، در دنيا و آخرت عذابى سخت[82]مىكنم، و ياورانى نخواهند داشت.
وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ﴿۵۷﴾
۵۷- و اما كسانى كه ايمان آورده و كردار شايسته كردهاند، پاداششان را به گونهٔ کامل مىدهد و خداوند ستمكاران را دوست نمیدارد.
ذَلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ ﴿۵۸﴾
۵۸- اينها را که با پیوندهایش بر تو مىخوانيم[83] از آيات و یادآوری/پندی حكیمانه است.
إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۵۹﴾
۵۹- بیگمان داستان عيسى نزد خداوند همچون داستان آدم است كه او را از خاک آفريد، سپس به او گفت: هست شو پس بىدرنگ هست شد. [84]
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿۶۰﴾
۶۰- حقیقت همین است که از سوى پروردگار تو است. پس هرگز از دودلان مباش. [85]
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ﴿۶۱﴾
۶۱- پس هركس كه دربارهٔ آن با تو گفتگو کرد پس از آن که تو را آن دانش رسید بگو که: بياييد پسرانمان و پسرانتان، زنانمان و زنانتان را بخوانيم، خودما و شما هم اشتراک کنیم سپس از ته دل تضرع/زاری كنيم سپس نفرین/لعنت خدا را بر دروغگويان بخواهیم/نهیم. [86]
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۶۲﴾
۶۲- به راستی اين است سرگذشت حقيقی(عیسی مسیح)، و هیچ خدايى جز خداوند یکتا نيست، و همانا خداوند همیشه برتر و صاحب حکمت/حکم درست است.
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ ﴿۶۳﴾
۶۳- و اگر (از دعوتت)روي گرداندند بیگمان خداوند از حال آن تبهكاران/مفسدان آگاه است.
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۶۴﴾
۶۴- بگو: اى اهل كتاب/افراد متخصص در علم کتابشان[87] بياييد بر سر سخنى كه میان ما و شما يكسان است كه جز خداوند را نپرستيم[88] و براى او هيچ چیزی شريک نسازيم و هيچكس از ما ديگرى را به جاى خداوند، به خدايى نپذيرد پس اگر روي گرداندند، به آنان بگوييد: گواهی دهيد كه ما (به خدا) تسلیم شدگانیم.
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۶۵﴾
۶۵- اى اهل كتاب/ افراد متخصص در علم کتابشان برای چه در حق ابراهيم بحث و گفتگو مىكنيد؟ و نازل نشده است تورات و انجيل مگر پس از او، آيا خردورزی نمىكنيد/هیچ عقلتان را به کار نمیگیرید؟
هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۶۶﴾
۶۶- هان، گيريم كه شما در آنچه به آن دانش داريد گفتگو كرديد، پس چرا در آنچه که به آن دانشى نداريد گفتگو مىكنيد؟ آنها را خداوند مىداند و شما نمىدانيد.
مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۶۷﴾
۶۷- ابراهيم يهودى نبود و نصرانى هم نبود، بلكه تنها حقگرایی بود مسلمان/تسلیم خدا شده. و از مشركان نبود.
إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۶۸﴾
۶۸- بیگمان نزديكترين مردم به ابراهيم آنانی اند كه پيروى او كردند و اين پيامبر(محمد علیه السلام) و آنانی که ایمان آوردند، و خداوند ولی/سرور همهٔ مؤمنان است.
وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۶۹﴾
۶۹- گروهى از اهل كتاب بسیار آرزو دارند كه شما را گمراه كنند، حال آن که کسی را جز خودشان گمراه نمىكنند اما نمىدانند.
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿۷۰﴾
۷۰- اى اهل كتاب چرا به آيات خدا کفر میورزید/ آیات خدا را نادیده میگیرید حال آن که خودتان بر حقانیت آن گواهيد؟[89]
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۷۱﴾
۷۱- اى اهل كتاب چرا حق را به باطل/ چیزهای به دور از حقیقت مىآميزيد و دانسته حق را مىپوشانيد؟[90]
وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿۷۲﴾
۷۲- و گروهى از اهل كتاب/ افراد متخصص در علم کتابشان گفتند: در آغاز روز ايمان بياوريد به آنچه نازل شده است بر کسانی که ایمان آورده اند و در پايان روز کفر/انكار[91]ورزيد، شايد[از دين خود] برگردند.
وَلَا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَى هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتَى أَحَدٌ مِثْلَ مَا أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۷۳﴾
۷۳- و [گفتند] ايمان نياوريد/اعتماد نکنید جز به كسى كه از دين شما پيروى مىكند، بگو: راه درست، راهی است که خدا نشان داده است [و گفتند باور نکنید] كه به كسى چیزی داده شود مانند آنچه به شما داده شده است یا بتوانند در پيشگاه خداوند با شما احتجاج كنند/در برابر شما دلیل بیاورند. بگو: فضل/لطف به دست خداست، آن را به هركس كه خواهد مىدهد، و خداوند گشايشگر و همیشه داناست.
يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿۷۴﴾
۷۴- او، هركس را بخواهد[92]به رحمت خويش مخصوص مىسازد و خدا دارای فضل/لطف بزرگی است.
وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۷۵﴾
۷۵- و از اهل كتاب چنان كسى هست كه اگر او را انبانی زر بسپارى به تو پس خواهد داد، و هم از ايشان چنان كسى هست كه اگر او را دينارى[93]هم بسپاری به تو پس نخواهد داد، مگر آنكه پيوسته بر سرش ايستاده باشى، اين از آن روست كه گويند: دربارهٔ اُمّیان/گروه بىكتاب[94]راهی بر ما نیست و دانسته بر خدا دروغ مىبندند.
بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ﴿۷۶﴾
۷۶- خیر، هر كس كه بر پيمانش بایستد/مسئولیتش را به جای آورد و تقوا کند/از انجام اشتباهات پروا کند [بداند كه] خداوند متقیان/ پروا کنندگان را دوست دارد.
إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۷۷﴾
۷۷- كسانى كه پیمان با خدا و سوگندهاى خود را به بهایی اندک[95]مىفروشند، در آخرت هیچ بهرهاى آنان را نباشد و خداوند در روز قيامت/رستاخیز[96]با آنان سخن نگويد و به سویشان/رویشان ننگرد و پاكيزهشان نسازد و آنان را عذابی باشد دردناک.
وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۷۸﴾
۷۸- و از اینان گروهى هستند كه زبان خود را چنان میچرخانند به کتاب تا شما گمانش برید که از کتاب است در حالیکه آن از کتاب نیست. و گويند که از سوى خداوند است در حالی كه از سوى خداوند نيست. و دانسته بر خدا دروغ مىبندند. [97]
مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ﴿۷۹﴾
۷۹- هيچ بشرى را نباشد كه خداوند به او كتاب و حکم/حكمت و نبوت دهد، سپس به مردم گويد: بندگان من باشيد به جاى خداوند[98]، ولی [چنین گويد] شما مردمانی خدایی/حقپرست باشید از آن رو كه كتاب را آموزش میداده اید و پیوسته آن را به خوبی فرا میگرفته اید.
وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۸۰﴾
۸۰- و هم نباشد او را که دستورتان دهد كه فرشتگان و پيامبران را به خدايى گيريد. آيا دستورتان میدهد به کفر پس از آنكه مسلمانید/به خدا تسلیم شده اید.
وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿۸۱﴾
۸۱- و آنگاه كه خداوند از پيامبران پيمان استوار گرفت كه چون شما را كتاب و حكمت دهم، سپس رسولى/کتابی[99]آید شما را تصدیق کنندهٔ/گواهىدهندهٔ [حقانيت] آنچه با شماست، بر شماست كه به او ايمان آوريد و ياريش رسانيد. آنگاه فرمود: آيا پذیرفتيد؟ و این اصر مرا/ بار سنگین[100]را برداشتید؟[101]گفتند: پذیرفتيم. فرمود: پس شما این را گواهى دهيد و من هم با شما از گواهانم. [102]
فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۸۲﴾
۸۲- پس هر كس كه از آن پس روي گرداند، پس آنان همانا فاسقان/از راه بیرون شدگان اند.
أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾
۸۳- پس آيا جز دين/آیین خدا را مىجويند؟ حال آنكه هر كس كه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسلیم دین او/فطرت شده اند[103]و همه به سوى او بازگردانده مىشوند. [104]
قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۸۴﴾
۸۴- بگو: ما ايمان آورديم به خداوند و آنچه فروفرستاده شده بر ما و آنچه فروفرستاده شده بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان او/اسباط و آنچه به موسى و عيسى و پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده است،[105]ميان هيچيک از آنان فرق نمىنهيم/هیچیک از آنان را از دیگری جدا نمیکنیم و ما تسلیم شدگان[106]او هستيم.
وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۸۵﴾
۸۵- و هر كس جز اسلام (تنها دین شناخته شده در کتابهای خدا) دينى بجوید، پس هرگز پذيرفته نمىشود از او و او در آخرت از زيانكاران است.
كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۸۶﴾
۸۶- چگونه خداوند قومى/گروهی را هدايت كند/در راه خویش پذیرد كه کفر ورزیدند پس از ايمانشان و پس از آنكه گواهی دادند كه این رسول حق است و آنان را دلایل روشن آمد؟! و خداوند قوم/گروه ستمكاران را/ گروهی را که در این اشتباه به سر میبرند در را خویش نمیپذیرد.
أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ﴿۸۷﴾
۸۷- اينان سزاىشان آن است كه لعنت خدا و فرشتگان و همهٔ مردم بر آنان باشد.
خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ ﴿۸۸﴾
۸۸- در آن (عذاب/لعنت) همیشه ماندگارند. عذاب از آنان سبک/كاسته نشود و نه به آنان مهلت داده شود. [107]
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۸۹﴾
۸۹- جز کسانی كه پس از آن توبه کردند/بازگشتند و خودرا اصلاح كردند/ درستکاری کردند. [108]كه خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ ﴿۹۰﴾
۹۰- آنان كه پس از ايمانشان كفر ورزيدند سپس كفرشان را افزودند، (چون هنگام مرگشان فرارسد)هرگز توبهشان[109]/بازگشتشان پذيرفته نمیشود و اينان همان گمراهان اند.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ ﴿۹۱﴾
۹۱- كسانى كه (پس از ایمان)كفرورزيدند و در حال كفرشان مردند، از هیچ یکیشان فدیه پذیرفته نمیشود اگرچه به اندازهٔ روى زمين هم طلا دهد. آنان را عذابى باشد دردناک و آنان را هیچ ياورى نباشد. [110
[1] به این حروف حروف مقطعات گفته می شود یعنی حروفی که پیوندشان با هم گسسته است. اینکه این حروف از پیامبر پرسیده نشده باشد نشاندهندۀ این است که معنایی مشخصی دارد. وگرنه این موضوع بر سر زبان مشرکان می افتاد و همیشه پیامبر ما را با آن ناراحت می کردند. پرسش های متعلق به این، پس از گسترش اسلام در بیرون از شبه جزیره عربی آغاز شد. چنین دانسته می شود که از مجموع 29 سوره ای که با این حروف آغاز می شود در 25 آن به قرآن و در چهار دیگر هم به موضوعات مهم اشاره شده است. در دیگر زبان ها چنین موردی استعمال نشده است.
[2] قرآن هم کتابهایی را که به همه پیامبران داده شده تأیید میکند و هم محتوای آنها را حفظ میکند. تحریف و کم و زیادهای انجام شده بر آنها فقط با قرآن میتواند تثبیت شود (مائده 5/48). برای اطلاع بیشتر در بارهٔ آیات تصدیق کنندهٔ آنچه که در کتابهای پیش از قرآن بوده است نک: بقره 2/41، 89، 91، 97، آل عمران 3/3، نساء 4/47، انعام 6/92، یونس 10/37، یوسف 12/111، فاطر 35/31، احقاف 46/12، 30.
[3] این معنا به دلیل آیهٔ ۴۸ سورهٔ مایده به آیه داده شده است.
[4] کلمه هدی که ما آن را راهنما ترجمه میکنیم از ریشهٔ هدایت است. هدايت، نشان دادن راه با نرمی و آرامی است. هدايت خداوند چهار گونه است: نخست اينكه با هر وسیله ای هستی، یگانگی و نزدیک بودنش به انسان را نسبت به هرچیز دیگر نشان دهد. از همین رو، خداوند قرار دادنش را در درجهٔ دوم و به چیز دیگری اولویت دادن را شرک میداند و این را هرگز نمیبخشد (نساء 4/48، 115-117). و کسانی را که در راه نادرست میروند، و کارهای نادرست میکنند به شکلی هشدار میدهد (شمس 91/8-10، انعام 6/125). دوم اینکه انسانی که ویژگی جدا کردن بد و خوب را به وی داده است در یافتن حقیقت راهنمایی میکند(ذاریات 51/20-21). سوم اینکه با کتابهایی که فروفرستاده هدایت میکند. از این رو هر یک از آن کتابها یک «هُدٰی» یعنی راهنماست. چهارم اینکه خداوند هر کسی را که انتخاب درست کند در راه خود بپذیرد و بودنش را در راه درست تأیید کند(ابراهیم 14/4).
[5] فرقان به معنای تشخیص یا جداسازی درست از نادرست است. از آنجایی که این واژه جمع ندارد، بسته به جای کاربردش، به آن معنای مفرد یا جمع داده میشود. فرقان، ویژگی مشترک همهٔ کتابهای فرستاده شده از جانب خداوند است (انبیاء 21/48). خداوند به مؤمنانی که از اشتباهات پرهیز میکنند، نیز توانایی تشخیص حق از باطل/درست از نادرست را میدهد (انفال 8/29).
[6]سخت برابرواژهٔ (شديد) در این آيه است. شدید به معنای “بسته شده با پیوند/گره قوی” است. عذاب خداوند، وابسته به جرم و گناه بنده است (انعام 6/160).
[7](انتِقَام) در آیه به معنای رعایت تعادل کامل میان جرم و کیفر است(العین).
[8] انعام ۶/۵۹، یونس ۱۰/۶۱، نمل ۲۷/۷۵، سبأ ۳۴/۳.
[9] این آیه بیان می کند که معیارهای منحصر به فرد هر شخص از وقتی که در رحم مادر است تعیین میشود، نه از ازل. این هم نشان می دهد که ادعاهای جبرگرایان/معتقدان به قسمت خیر و شر مبنی بر دانش ابدی دربارۀ انسان ها بی اساس است(مریم 19/67، انسان 76/1-2).
[10] آيه محكم آيه اي است كه در بارۀ موضوعي حكمي دارد. آن حکم، در آیات دیگر به تفصیل بیان شده است (هود 11/1-2).
[11]معنی ریشه ای واژهٔ (کتاب) افزودن چیزی به چیزی است(مقاییس). در عربی هر نوشته ای که با افزودن کلمات نوشته شود، کتاب نامیده می شود (مفردات). قرآن كريم مشتمل بر محكمات، يعنى آياتى مشتمل بر احكام مختصر و اجمالى و آيات متشابهی است که توضيح دهندهٔ آنهاست. در یک آیه چنین آمده است: «خداوند زیباترین سخنان را به گونهٔ کتابی شامل متشابه و مثانی فرستاده است». (زمر 39/23) مثانی به معنای جفت و دوتا دوتاست. روشن است که قرآن طوری که ما می دانیم به عنوان کتاب نازل نشده است. این آیات و مانند آن نشان میدهد که قرآن به گونه ای نازل شده است که از آن کتاب هایی به وجود آمده است که هر کتاب از دو آیهٔ محکم و متشابه و دست کم دو یا چند آیهٔ مثانی تشکیل شده است. و حکم درست یعنی حکمت، با این روش قابل دسترسی است.
[12]متشابه به معنای همانند و همسان است. به هر یک از دو چیزی که همانند یکدیگر باشند، متشابه گفته شود. این واژه در هشت آیه آمده است: بقره 25، 70، 118؛ آل عمران 7، زمر 23، انعام 99، 141 و رعد 16.
[13] «فتنه» به معنای گذاشتن طلا در آتش برای جدا کردن غش و مواد ناخالص است(مفردات). این واژه در قرآن به معنای امتحان(اعراف 7/155)، فریب(اعراف 7/27)، عذاب جهنم(ذاریات 51/10-14) و جنگ(بقره 2/216) به کار رفته است.
[14](تَأْوِیلِ) از ریشهٔ (أوّل) گرفته شده است؛ و به معنای تبدیل چیزی به هدف مورد نظر(مفردات). نشان دهندهٔ ارتباطی است که خداوند میان آیات برقرار میکند.
[15] توضیح آیه چنین است: «فیتبعون ما تشابه منه بزیغهم = بخشی از کتاب را که با کژی خودشان/ساختههای خودشان مشابهت داشته باشد پیروی میکنند». هیئتی مسیحی از نجران نزد پیامبرما آمدند و گفتند: ای محمد! شما بر این عقیده هستید که عیسی کلمهٔ خدا و روحی از اوست درست است؟ او گفت. وقتی گفت «بله» گفتند: «این برای ما بس است». آنها به این آیه که آن را شبیه با کژی خودشان میدیدند استناد میکردند: «مسیح-عیسی پسر مریم فرستادهٔ خدا و کلمهٔ اوست که به مریم رساند کرد و روحی از جانب اوست». (نساء 4/171) جمله ای که در ابتدای آیه است و آنان نمی خواهند ببینند این است: «عیسی مسیح فرزند مریم فقط فرستادهٔ خداست». کسانی که به جای پیروی از کتاب خدا، در تلاش اند تا آن را برابر میل خود مطابقت دهند، همیشه این کار را میکنند. (طبری، تفسیر آیهٔ 7 سورهٔ آل عمران)
[16] این علم، علم تبیین آیات با آیات است (اعراف 7/52). در میان دانشمندان قائلان به کتب پیشین نیز کسانی بودند که این علم را میدانستند (نساء 4/162).
[17] تعبیری که به «صاحبان عقل سلیم/خردمندان» ترجمه شده «اولوالالباب» است. نک به تعلیقات ترجمۀ آیۀ 179سورۀ بقره.
[18]ذکر، اطلاعات درستی که با پیوندهای آن آموخته شده، آن را برای استفاده، آماده نگه داشتن و به ذهن یا زبان آوردن است(مفردات). سرچشمۀ علم صحیح آیات خداست. این آیات دو گونه است: آیات آفرینش و آیات نازل شده. دانش و اطلاعات صحیح به دست آمده از هر یک از اینها ذکر است (انبیاء 21/24، انعام 6/80). انسان را تنها همین دانش است که راضی میکند(رعد 13/28).
[19]در راه راست رفتن یا بیرون شدن از آن بستگی به خواست شخص دارد(صف 61/5). با این حال، این دعا نشان میدهد که مانند هر چیز دیگری، برای ماندن در راه راست نیز به کمک و راهنمایی خداوند نیاز داریم.
[20]“خداوند در وعدهٔ خود خلاف نمىكند.” معنای اصلی آن به شکل «خداوند هرگز از وعده اش باز نمیگردد» است. در اینجا اسلوب التفات به کار رفته است. معنای لغوی « لفت یعنی خم شدن/پیچاندن/چرخیدن» به معنای برگرداندن چیزی از جهتی به جهت دیگر است. است که به سمت آن است. به عنوان یک اصطلاح، التفات یکی از صنایع ادبی مرتبط با اسلوب/سبک است. در جايي كه به كار ميرود معاني از قبيل تهديد و ارعاب، پند، سرزنش، تنبیه، بیدار کردن، تذكر، آوردن دليل، بيان اهميت درخواست را به عبارت اضافه ميكند. علاقه و توجه شنونده را جلب میکند. التفات؛ در شخص، به صورت تک و جمع و در زمان صورت میگیرد. انجام داد. در زبان فارسی، اهداف مشابهی مانند تغییر شخص هنگام صحبت کردن، بیان شخص مفرد با ضمایر جمع و تغییر زمان وجود دارد. با این حال، از آنجایی که هر زبان ویژگیهای خودش را دارد، همیشه نمی توان در ترجمه از یک زبان به زبان دیگر ظرافت های یکسانی را منعکس کرد. به همین دلیل، در این ترجمه، تعابیر تکمیلی در قرآن به صورت معنایی، نه لفظی برای درک بهتر در زبان فارسی بیان شده است.
[21]مائده ۵/۳۶.
[22]نمل ۲۷/۱۳-۱۴.
[23]فعل (كذب) در قرآن به دو صورت لازم و متعدی به كار رفته است. آنجا که به صورت لازم به کار رفته، به معنای زیاد دروغ گفتن است(انعام 6/148، یونس 10/39). در برخی از آیات، باحرف جر«ب» متعدی شده و به معنای دروغگویی در مورد چیزی است(انعام 6/21، 157، اعراف 7/37، طه 20/48). متعدی شدن بدون حرف «جر» نیز به معنای تکذیب/ دروغ شمردن و انکار است(آل عمران 3/184، حجر 15/80، شعرا 26/176).
[24]برای اطلاعات بیشتر در بارهٔ معنای «شَدید» نک به پابرگ ترجمهٔ آیهٔ ۴ سورهٔ آل عمران.
[25]در جنگ بدر، مردم مکه بیش از دو برابر مؤمنان بودند، اما خود را دو برابر آنها نشان میدادند تا مجبور شوند با آنها بجنگند. زیرا مومنان وظیفهٔ جنگیدن با دشمن دو برابر خودرا بر عهده داشتند (انفال 8/65-66). ماندن مسلمانان بین لشکر مکه و کاروان(انفال 42/8)، نشان داده شدن دشمن در خواب پیامبر کمتر از آنچه بودند(انفال 43/8)، در هنگام رویارویی دو لشکر کم نشان دادن آنان در چشم یکدیگر(انفال 8/44)، حمایت شدن مسلمانان با سه هزار فرشته(آل عمران۳/۱۲۴) به خواب بردن مؤمنان در آن روز به خوابی راحت و باراندن بارانی راحت افزا بر آنان(انفال/۱۱) نیز از یاریهای خداوند به آنان بود.
[26] فعل(شاء) از مصدر(شيء) به معنای انجام دادن کاری گرفته شده است. انجام کاری توسط خداوند، ایجاد چیزی است و انجام کاری توسط انسان تلاشهای لازم برای آن چیز است(مفردات). خداوند هرچیز را به اندازه ای میآفریند (قمر 54/49، رعد 13/8). کارهای مربوط به امتحان و آزمایش را به دو بخش خوب و بد/خیر و شر تقسیم کرد(انبیاء/21/35). خداوند میخواهد همه در راه راست و درست باشند(نساء 4/26) اما او تنها کسانی را که کارهای درست انجام میدهند در راه راست میداند(نور 24/46). همچنین درست یا نادرست بودن کاری را که انسان انجام میدهد به او الهام میکند. از این رو کسانی که کار درست میکنند، آسوده خاطر و کسانی که کاری نادرست میکنند، ناراحت میباشند(شمس 91/7-10). پس اگر فاعل فعل (شاء) خدا باشد، به این معناست: «آنچه را که لازم بود انجام داد و یا آفرید» و اگر فاعل انسان باشد به این معناست: «آنچه را لازم بود انجام داد». اگر خداوند به مردم حق آزادی عمل نداده بود که بر اساس انتخاب و خواست خود عمل کنند، هیچ کس نمیتوانست کار بدی انجام دهد و چیزی به نام امتحان نیز وجود نمیداشت(نحل 16/93). شماری با برداشت نادرست مفهوم تقدیر/سرنوشت را به عنوان یکی از شروط ایمان وارد آموزههای اسلامی کرده، با تحریف یا اشتباه بزرگی که کرده اند فعل (شاء) را به (اراده) یعنی خواستن و طلب کردن ترجمه کرده اند. آنها با جای دادن این معنا در تفسیرها و حتی کتابهای لغت، معنای بسیاری از آیات را تحریف کرده اند. نک به:
http://www.suleymaniyevakfi.org/akaid-arastirmalari/kuranda-sey-mesiet-irade-ve-fitrat.html
[27] آنچه که به فرزند ترجمه شده کلمهٔ (إبن) است که معنای ریشهٔ آن « زاده شدن چیزی از چیزی» است. جمع آن (بنین) است(مقاییس). اگرچه بیشتر به معنای پسر به کار میرود، اما در اینجا اصطلاح مناسب همان، فرزند/پسر و دختر است. به همین دلیل به جای پسران، واژهٔ فرزند ترجیح داده شد.
[28]انعام به نر و مادهٔ گوسفند، بز، گاو و شتر گفته می شود (انعام 6/143-144).
[29]در آیه از میان دو جنس تنها زنان، از فلزهای گرانبها تنها طلا و نقره، از حیوانات تنها اسب و انعام و از میان بسیاری از درآمدها تنها محصولات کشاورزی یادآوری شده است.
[30]متقی/پرهیزگار، کسی است که با پرهیز از انجام اشتباهات، فطرت/ خلقت طبیعی خود را حفظ کند.
[31]صف ۶۱/۱۰-۱۳.
[32] استغفار به معنای «آمرزش خواستن با گفتار و کردار» است. مغفرت هم، این است که خداوند بنده اش را از عذاب نجات دهد(مفردات). کلمه «مغفر=کلاه» به معنای «سرپوش زرهی محافظ سر» نیز از همین ریشه است.
[33]هنگام سحر، پرتوهای خورشید در بخش های پایانی شب به افق میرسد و ستارگان کم نور شروع به ناپدید شدن میکنند. با نزدیک شدن خورشید به افق، روشنایی از بالا به پایین شکل هرمی به خود میگیرد و سپس به گونهٔ کامل افق را احاطه میکند. وقت سحر تا هنگامی ادامه مییابد که خط سیاه موجود در امتداد افق از خط سفید موجود در بالای آن به وضوح متمایز شود. این وقت همچنین زمان خوردن/سحری است.
[34]هیچ کس در وجود و یگانگی خداوند شکی ندارد. کسانی که به جای خدا قرارداده شده اند و واسطهٔ بین مشرکان و خدا هستند. از آنجایی که خدا بودن مجسمه ها و بت ها به راحتی قابل درک است، هیچ مرتکب گناه شرک بخشیده نخواهد شد. استفاده از تعبیر« وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ » در آیه نشان میدهد که مردم شاید از سر نادانی برای خدا شریک قرار دهند. نمونهٔ آن حضرت ابراهیم علیه السلام است. از زمانی که به بلوغ رسید (اعراف 7/172-173) دانست که بتها خدا نخواهند بود. اما او تا زمانی که مشاهداتی انجام داد و به نتیجهٔ قطعی رسید بر این باور بود که ستاره، ماه و خورشید ارباب او هستند. به محض اینکه متوجه شد که آنها نمیتوانند ارباب باشند، باورش تغییر کرد(انعام 6/75-79، انبیاء 21/51-64). چون او این اشتباه را عمداً نکرده بود، خداوند او را در زمره مشرکان قرار نداده است (بقره 2/135، آل عمران 3/18، 67، 95، انعام 6/161، نحل 16/123، انبیاء 21/52-56).
هیچ مسلمانی بت نمی پرستد، اما نمی دانند که پیامبر ما محمد (علیه السلام)، دانشمندان و روحانیون را به جای خدایی قرارداده اند. خداوند متعال فرموده است که تنها خودش قرآن را تبیین کرد، و او کار شرح و تفصیل کتاب را بر اساس دانشی وسیع انجام داده است (اعراف 7/52)، که به این توضیحات گروهی از افراد آگاه دسترسی دارند(فصلت 41/3) و اينكه قبول توضيح ديگري به معنای خدا قراردادن اوست (هود ۱۱/1). اما ساختار قرائت رایج و سنتی بسیاری از آیات را پنهان کرده، به بسیاری از آنها معانی نادرستی داده است و مسلمانان را وادار به پذیرش این موضوع کرده است که پیامبر ما حضرت محمد (علیه السلام) نیز صلاحیت تبیین آیات را دارد. با دادن اختیار تبیین قرآن به علما و مفسران و فقیهان، فرقه ها و مذاهب شکل گرفت و هرمی از خدایان به وجود آمد و این چیزی نیست که پذیرفته شدنی باشد (بقره 2/103-105، 213، انعام 6/159، شورا 42/13-14). کسانی که این فهم و برداشت را بدون اطلاع می پذیرند، مسئولیتی ندارند(بقره 2/22، 120، 145، 286). اما آنانی که مسلمانان را با کتمان بسیاری از آیات و تحریف معنای بسیاری از آنها در این وضعیت قرار میدهند، به سخت ترین مجازات ها محکوم خواهند شد(اعراف 7/44-45).
[35]اسلام به معنای تسلیم شدن است. به کسی که تسلیم خدا میشود «مسلم» گفته میشود. در فارسی به او «مسلمان» گویند. همهٔ پیامبران مردم را به اسلام دعوت کردند (آل عمران 3/84-85).
[36]این علم، اطلاع و آگاهی از آمدن کتاب جدید یعنی قرآن است، که مؤید کتابهای پیشین است(آل عمران 3/81).
[37]بقره ۲/۲۱۳، شورا ۴۲/۱۴، جاثیه ۴۵/۱۷.
[38]نظر به این آیه «اُمّیان» کسانی اند که به آنان کتابی از سوی خدا نیامده باشد. به مردم مکه هم در زمان نزول قرآن از آن جهت که کتابی الاهی در دست نداشته اند «اُمّی» گفته میشده است. به کسانی که از محتوای کتاب شان آگاهی ندارند نیز «اُمّی» گفته میشود(بقره ۲/۷۸).
[39]مائده۵/۶۷.
[40] نخستین کسی که امر «فبشرهم…» در این آیه را میگیرد؛ پیامبر ما حضرت محمد علیه السلام است. در برابر او کسی نیست که پیامبری را کشته باشد. از آنجایی که کسی هم به خاطر گناهی که پدران و نیاکانش انجام داده مجازات نمیشود(نجم ۵۳/۳۸) «وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ» در این جا مجازاً به معنای «کشتن پیامبری/کشتن شخصیت پیامبر» به کار میرود.
[41] ریشهٔ فعل (قتل) به معنای کشتن است اما به معنای بیاعتبار کردن و کشتن شخصیت نیز به کار میرود(مفردات). کاربرد گونهٔ مضارع فعل (قتل) به معنای بیاعتبار کردن پیامبران و مردمانی که دیگران را به دادگری امر میکنند نشاندهندهٔ این است که این رفتار همیشه بوده است. با تحریف در معنای کلمهٔ نبی و رسول سخنانی که حضرت محمد علیه السلام به عنوان نبی گفته بود (و آنگاه كه به اذن خدا آنان را تارومار مىكرديد، خداوند وعده خويش را به شما تحقق بخشيد، تا آنجا كه بد دل شديد و پس از آنكه خواستهها و خواستنيها(غنیمت) را به شما نماياند، بگو-مگو در كار آورديد و سركشى پيشه كرديد(در تعقیب دشمن نرفتید)، گروهى از شما دنيا (غنیمت)را مىطلبد و گروهى از شما آخرت(نبرد با دشمن و از میان بردن دشمن) را، سپس (خدا)شما را از آنان منصرف كرد تا شما را بيازمايد، و سرانجام از شما درگذشت، و خداوند بر مؤمنان بخشش و بخشايش دارد. آل عمران/۱۵۲) به درجهٔ آیاتی که به عنوان رسول تبلیغ کرده بود رسیده بود و او در کنار خدا به عنوان صاحب صلاحیت درجه دوم بالا برده شده بود. پیامبر علیه السلام از این رو نوشتن سخنانش را ممنوع کرده بود.(مسلم آداب ۳۲) در دورهٔ خلافت ابوبکر و عمر نیز این امر ممنوع بدود اما پس از آن که ممنوعیت برداشته شد جلو مفسدان و تحریف کنندگان باز شد. در اصل کسانی که پیامبر را تا مقام خدایی بالا بردند، با در حاشیه گذاشتن وظیفهٔ اصلی پیامبر تلاش کردند نبوت و شخصیت وی را بی اعتبار کنند. پیامبر ما چنین فرموده است: در آخرت گروهی از اصحابم به طرف چپ برده میشوند، من هم خواهم گفت: اینان اصحاب من بوده اند. خداوند خواهد گفت: «اینان پس از تو به عقب برگشتند». من هم مانند سخنی خواهم کفت که عیسی علیه السلام میگوید: «…تا وقتى در ميانشان بودم آنان را میدیدم پس چون روح مرا گرفتى تو خود بر آنان نگهبان بودى و تو هر چيز را میبینى. اگر عذابشان كنى آنان بندگان تواند و اگر بر ايشان ببخشايى تو بدون شک تو توانا و حكيمى.» مائده۵/۱۱۷-۱۱۸(بخاری کتاب انبیاء ۸). سخنان شمار بسیاری از صحابه و عالمان و فقیهان نیز به اندازهٔ سخن خدا بالا برده شده و آنان نیز بیاعتبار شدند. این گونه رفتارهایی امروزه نیز متأسفانه ادامه دارد.
[42] با نسبت دادن برخی سخنان به آنان و روایت همان سخنان هم باعث کشتن شخصیت آنان شده و هم باعث گمراهی مسلمانان میشوند. حضرت عمر و ابن عباس رضی الله عنهما از جملهٔ شخصیت هایی هستند که بیشترین افتراها به آنان زده شده.
[43] این ادعای یهودیان استنادی به تورات ندارد. این ادعای شان در تلمود جای دارد کتابی که آن را تورات شفاهی مینامند و معادل وحی غیر متلو و منابع خارج از قرآن در نزد ماست. مطابق تلمود مجازات بدی ها در مدت ۱۲ماه پایان مییابد. در این مدت کفارهٔ گناهان پرداخته شمرده میشود. (تلمود، شابات/ ۳۳) با دقت به محتوای این آیه مشخص میشود که کسانی که این ادعا را کرده اند یهود بوده اند. برخی از علمای مسلمان نیز در این زمینه گوی سبقت از یهودیان ربوده اند. در روایتی که موضوع و بودن و جعلی بودن آن قطعی است آمده است که پیامبر ما به معاذ بن جبل چنین گفته است: «کسی که با قلبش تصدیق کند که الاهی جز خدا نیست و گواهی دهد که محمد رسول خداست؛ خداوند آتش دوزخ را بر وی حرام میکند.»(بخاری، علم، ۴۹)
[44] بقره ۲/۸۰.
[45] برای اطلاعات بیشتر در بارهٔ فعل (شاء) نک به تعلیقات ترجمهٔ آیهٔ ۱۳ سورهٔ آل عمران. در این دو آیه شيئی که خداوندانجام میدهد، رفتارش مطابق خواست خودش است.
[46] شب و روز هم مانند خورشید وماه، پدیدههایی هستند که هریک در چرخهٔ/مدار خویش میچرخند(یس ۳۶/۴۰). چرخش دایمی خورشید، باعث بلند شدن و کوتاه شدن شب و روز میشود. با فرورفتن شب در روز، شب کوتاه میشود؛ روز بلند میشود. با فرو رفتن روز در شب، شب بلند میشود؛ روز کوتاه میشود(حج ۲۲/۶۱، لقمان ۳۱/۲۹، فاطر ۳۵/۱۳، حدید ۵۷/۶). از طرفی هم شب و روز همیشه جای خود را عوض میکنند. پگاه، نخست شب جلو میرود و روز مانند پارچه ای به گردش میپیچد. بامداد، روز آغاز به پیشروی میکند. این بار شب مانند پارچه ای گرد روز میپیچد(زمر ۳۹/۵). از آنجایی که تاریکی تنها نشانگر شب نیست، در مناطق قطبی شب های آفتابی رخ میدهد(اسراء ۱۷/۱۲). کسانی که عکس های زمین را که از فضا گرفته شده؛ بررسی می کنند، میتوانند ببینند که روز و شب پدیدههای جداگانه ای هستند.
[47] ممنوع نیست که با کافرانی که در راه دین با ما نمیجنگند و ما را از دیارمان بیرون نرانده اند یا از کسانی که ما را بیرون راندهاند پشتیبانی نکردهاند، نیکی کنیم و به عدالت رفتار کنیم (ممتحنه 60/8-9). ممنوع این است که آنها را دوست درجه یک خود بدانیم. درجهٔ یک دوستی را همیشه باید به همیشه باید به مومنان بدهیم.
[48]«تُقَاةً» در آیه به معنای حفاظت/نگهداری است(لسان العرب) کلمه تقیه که از این مصدر گرفته شده است در اصطلاح به معنای «کتمان عقیده برای در امان ماندن از خطر آشکار و احتمالی» به کار می رود. ترجمهٔ آيه در مورد اينكه چگونه انسان در هنگام خطر جانی، باورش را در قلب خود پنهان كند چنين است: «هرکس پس از ایمان خود به خدا کافر شود/آیات خدا را نادیده بگیرد نه آن کس که ناخواسته وادار شود و دلش مطمئن/گرم ایمان است بلکه آن که با کفر دلشاد شود پس بر چنین کسانی خشمی است از سوی خدا و آنان راست عذابی بزرگ» (نحل 16/106).
دلیل جواز چنین رخصتی هم تأیید رفتار عمار بن یاسر توسط پیامبر است. بنی پیامبر ما آمده است. عمار بن یاسر با پدر و مادرش به دست مشرکان مکه اسیر شد و فقط به خاطر ایمانشان مورد شکنجه های غیرقابل تصوری قرار گرفتند. عمار (رضی الله عنه) که مادر و پدرش را در مقابل چشمانش زیر شکنجه از دست داده بود، دیگر تاب و توان شکنجهٔ مشرکان را نداشت از محمد علیه السلام اظهار بیزاری کرده و از لات و عزا به نیکی یاد میکند. عمار همه اینها را برای پیامبرمان توضیح داد و گفت: یا رسول اللّه من پریشان شدم! پیامبر ما پرسید: قلبت را چگونه یافتی؟ عمار پاسخ میدهد: پر از ایمان. در این هنگام پیامبر ما فرمود: «اگر باز هم تو را گرفتند، همین طور عمل کن». می گوید. (ابن سعد، طبقات، ج سوم، ص 249). اما شیعه این رخصت را دلیل عزیمت دانسته و آن را به عنوان اصلی در عقیده پذیرفته اند که نباید ترک شود. شیعه همیشه این را یکی از اصول اعتقادی خود قرار داده، نه تنها در مواقع خطرناکی مانند خطر مرگ، بلکه به طور کلی هر جا که گمان برخورد خصمانه ای هم دیده شود، کاربرد آن را مجاز شمرده اند. در نتیجه، شیعیان بسیاری از چیزهایی را که یک مسلمان به عنوان تقوا در قرآن میداند، تقیه میدانند. مثلاً ادعا میکنند که پیامبر ما در مورد تقیه چنین فرموده است: «شما بر دین تان هستید. هر کس این را پنهان کند، خداوند او را عزیز میکند و هر کس این را اعلام کند، خداوند او را خوار میکند». (کلینی، اصول الکافی، ج دوم، ص 220). این جمله را نیز به علی (رضی الله عنه) نسبت میدهند: «تقیه با فضیلت ترین کار مؤمن است. کسی که تقیه ندارد دین ندارد»(کلینی، همان، ج دوم، ص 220). بنابراین مخفیگرایی در یهودیت، که خلاف شخصیت انسانی است در تشیع نیز به صورت افراطی وجود دارد.
[49] هر چیزی می تواند در قلب و ذهن ما خطور کند. ما مسئول آن نیستیم بلکه مسئول چیزهایی هستیم که در درون فکر و ذهن خود قرار میپرورانیم(بقره۲/۲۸۴).
[50] یوسف ۱۲/۱۰۸، احقاف۴۶/۹.
[51] رسول، همچنان که به معنای «پیام فرستاده شده به کسی» است به معنای فرستاده ای نیز هست که آن پیام را میرساند(مفردات). وظیفهٔ پیامبران خدا، رساندن سخنان او به انسانهاست. از این رو در عبارات قرآنی که رسول الله ذکر شده تأکید اصلی بر آیات است. پس از وفات پیامبر ما حضرت محمد علیه السلام، رسول مخاطب ما تنها قرآن است(آل عمران ۳/۱۴۴). از همین رو به جای واژهٔ رسول معنای « آنچه فرستاده اش آورده» نیز به آن داده شد(مائده۵/۶۷، نحل۱۶/۳۵ ).
[52] (الْعَالَمِين) به ‘همروزگاران’ ترجمه شده است. چون مقایسه یک شخص با معاصران/همروزگارانش میشود. چون خداوند، آدم علیه السلام را نیز نسبت به همروزگارانش برگزید بایسته است که پیامبری خود را پس از رسیدن فرزندانش به سن رشد آغاز کرده باشد.
[53] (مُحَرَّر) آزاد، در این آیه به این معناست که آزاد و بدون مسؤولیت در برابر خانواده و دیگران، تنها برای خدا باشد.
[54] چنین بر میآید که چشم به راه فرزندی پسر بوده است. در اجتماع یهودیان، خادمان معبد (کاهنان) و دانشمندان شان(خاخام ها) تنها مردها هستند. همسر عمران نیز با چشمداشت یک فرزند پسر چنین نذری کرده بود. هنگامی که نوزادش را دختر دید از این که نمیتوانست نذرش را به جای آورد شگفت زده شده بود.
[55] تشبیه پرورش مریم علیها السلام به گیاهی نیک در این آیه، نشان دهندهٔ وجود یکی از ویژگیهای گیاه در وجود اوست. در بسیاری از گیاهان گلدار هم عضو نرینگی و هم عضو مادینگی هست و از این نگاه لقاح هم در خود همان گیاه صورت میگیرد. تشبیه مریم به گیاهی نیک به جای تشبیه به گیاهی معمولی، تشبیه وی به ویژه به گیاهی گلدار را به یاد میآورد. ارجاع ضمیر مذکر هنگام اشاره به رحم مریم در موضوع دمیدن روح در یکی از آیات(تحریم ۶۶/۱۲)، و ضمیر مؤنث در آیه ای دیگر (انبیاء ۲۱/۹۱) این قول را پشتیبانی میکند. تشبیه داستان آفرینش عیسی علیه السلام به آفرینش آدم علیه السلام (آل عمران۳/۵۹) و توضیح نخستین آفرینش با مثال رویانیدن گیاه (نوح۷۱/۱۷) و این که زنده شدن دوباره هم در روز رستاخیز به همین صورت خواهد بود(اعراف۷/۲۹) نیز این قول را ثابت میکند.
[56] محراب؛ به معنای اتاق، محل نشستن پادشاه، اتاق اصلی، اتاق ویژهٔ سلطان، دایرهٔ حرم، محل اجتماع و نشست مردم و دیگر معانی به کار میرود(لسان العرب، القاموس المحیط) مریم۱۹/۱۱، ص ۳۸/۲۱.
[57] به هر چیزی که از سوی خدا به عنوان نعمت داده شده باشد، چه مادی باشد و چه معنوی رزق/روزی گفته میشود(بقره۲/۲۲، ۱۷۲؛ هود۱۱/۸۸؛ حج۲۲/۵۸؛ واقعه۵۶/۸۲).
[58] برای معنای واژهٔ محراب نک به تعلیقات ترجمهٔ آیهٔ ۳۷ سورهٔ آل عمران.
[59] این کلمه همان امر خداوند است: کن/باش (آل عمران۳/۴۷،۵۹). آن امر، همان امری است که برای به وجود آمدن عیسی علیه السلام بدون پدر داده شد.
[60] زکریا علیه السلام، فرزندی میخواست که پس از خودش جانشینش شود. اما به خاطر نازا بودن همسرش و کهنسال بودن خودش چنین دانسته میشود که منتظر ازدواج مریم و فرزند دار شدن وی بوده است. هنگامی که مژده فرزند دار شدن خودش را دریافت تعجبش را نشان میدهد(مریم۱۹/۱-۹).
[61] التفات، نک به تعلیقات ترجمهٔ آیهٔ ۹ سورهٔ آل عمران.
[62] شکل ارتباطی که در اینجا به عنوان «زبان اشاره» ذکر شده است در آیۀ 11 سورۀ مریم از آن به عنوان وحی نام برده شده است. زیرا یکی از معانی وحی نیز این است(مفردات).
[63] با رکوع کنندگان رکوع کن! یعنی نمازت را با جماعت بخوان. تعبیر «رکوع کنندگان» در زبان عربی به گروه نماز گزاران گفته میشود که هم شامل مردان و هم زنان می شود. این دستوری که به مریم (علیها السلام) داده شد، دلیل روشنی بر این است که زنان نیز میتوانند نماز را با جماعت بخوانند.
[64] چیزهایی که وجود دارند اما دور از حواس هستند و همچنین چیزهایی که انسان نمیداند، «غیب» نامیده میشوند.
[65] کلمه «قلم» که به «تیر» ترجمه کردیم، در زبان عربی به معنای «قطعۀ کنده شده از چیزی سخت» است (مفردات). این واقعه در این آیۀ انجیل (آپوکریف)که تحریف شده به نظر میرسد نیز شرح داده شده است و می گویند قطعات انداخته شده تکه های شاخه بوده است: «فرشتۀ خداوند گفت: زکریا از معبد بیرون برو و مردان بدون همسر را جمع کن. هر مرد یک پارچه از شاخه بیاورد. به هر که خداوند نشانه ای دهد، مریم مسئولیت آن شخص خواهد بود.» این دعوت در سراسر منطقۀ یهودیه اعلام شد. شیپور خداوند به صدا درآمد و همه مردان به سوی معبد دویدند.» (انجیل یعقوب 8/3). از آنجا که شاخه نیز تکه ای کنده شده از درخت است، واژۀ چوب/تیر با آیه مطابقت دارد.
[66]این «کلمه» فرمان خداوند به «بودن» است. (آل عمران 3/59) عیسی علیه السلام با آن فرمان در شکم مادرش شکل گرفت.
[67] بر اساس باور رایج، پیامبران دارای صفت عصمت هستند، یعنی از گناه مصؤون اند. در حالی که هیچ پیامبری از گناه در امان نیست. آنها با تلاش خودشان از گناهان دوری کرده و برای مردم الگو شدند. (نساء 4/172-173؛ زمر 39/65-66)
[68] مائده 5/110، مریم 19/29-33.
[69] اینها ویژگیهایی است که عیسی علیه السلام داشت. در واقع هر انسانی با زیباترین ویژگی ها آفریده میشود (تین 95/4-5). اما، از آنجا که وظایف بسیار سنگینی به پیامبران داده شد، آنها با قدرت غلبه بر آنها آفریده شده اند (قلم 68/4).
[70] حكمت، روش استنباط صحيح حکم از كتب خداوند و یافتن راه حل است.
[71] تورات و انجیل هم مانند قرآن کتابهای حاوی حکمت هستند. از این رو اینها، تفسیر مرجع کتاب و حکمت اند.
[72] آفرینش بر دو گونه است. اول، آفرینش چیزی که جوهر و نمونۀ مشابهی ندارد. این گونه آفرینش را کسی جز خدا نتواند انجام دهد. «پدید آورندۀ آسمانها و زمین است». (انعام 6/101). دوم، آفرینش/ ساختن چیزی از روی چیزی دیگر است. انسان ها نیز میتوانند این نوع ایجادی انجام دهند. کاری که عیسی علیه السلام انجام داد از نوع دوم است (مؤمنون 23/14).
[73] در انجیل متی جمله ای از عیسی علیه السلام نقل میشود که می گوید: « گمان نکنید که من آمده ام تا شریعت مقدس (تورات) یا سخنان رسولان را منسوخ کنم. من برای منسوخ کردن نه، بلکه برای تکمیل کردن آمده ام. به راستی به شما می گویم، تا زمانی که آسمان و زمین باشد، هیچ حرف یا نقطه ای از شریعت حذف نمی شود تا همه چیز به انجام برسد. پس هر کس یکی از کوچکترین این احکام را نقض کند و یا نقض کردن آن را به دیگران بیاموزد در ملکوت آسمان کمترین شمرده خواهد شد. اما هر که این احکام را به جای آورد و به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.» (متی 5/17-19)
[74] برای اطلاعات بیشتر در بارهٔ چیزهایی که بر یهودیان حرام شده به عنوان نمونه نک به تعلیقات ترجمهٔ آیه ۹۳ سورهٔ آل عمران.
[75] زخرف ۴۳/۶۴.
[76] در کتاب مقدس ، تعداد حواریون دوازده است: پتروس، شمعون و برادرش اندریاس ، یعقوب و یوحنّا فرزندان زبدی، فیلوپس، برتولما، توماس و مأمور مالیات متّى، یعقوب پسر حلفا، یهودا برادر یعقوب، و یهوداى اسخریوطى است که بعداً عیسی را تحویل داد. ” (متی 10/2-4) هیچ دانشمند مذهبی وجود ندارد، همه از مردم عادی بوده اند.
[77] مكر، که در اینجا به ” نیرنگ/برنامه ریزی” ترجمه شده، به معنای «کسی را از هدفش منصرف کردن» است (مفردات). شیاطین انسان و جن میخواهند انسان را از راه راست منصرف کنند. این مکر آنهاست. خداوند متعال هم راه های رها شدن از برنامههای شیاطین را نشان میدهد. این هم مکر خداست (توبه۹/۱۱۵). آنان که با سختیها مبارزه کنند و در جست و جوی حقیقت باشند البته آن را خواهند یافت (عنکبوت۲۹/۶۹). در آیهٔ بعدی، شرح داده شده است که چگونه عیسی علیه السلام با مکر/نقشهٔ خدا از کشته شدن نجات مییابد.
[78] نظر به آیهٔ ۴۲ سورهٔ زمر وفات، به معنای بیرون رفتن روح از بدن و تمام شدن کار آن است. خداوند روح انسان را به دو گونه میمیراند؛ یکی هنگام خواب که نه مرگ کامل است و نه زندگی کامل یکی هم هنگام مرگ انسان. روح مانند سیستم عامل کامپیوتر همه اطلاعات را نگه میدارد. از این رو خداوند هم روح کسی را که خوابیده و هم روح بدن مرده را نگه میدارد. روح کسی که خوابیده هنگام بیدار شدن و روح کسی که مرده در رستاخیز دوباره به بدن باز میگردد(مومنون۲۳/۱۰۰، تکویر۸۱/۷) از آنجا که عیسی علیه السلام پس از گرفته شدن روحش نخستین سخن زدنش در آخرت خواهد بود (مائده ۵/۱۱۷) وفات در این آیه، نشان دهندهٔ مرگ اوست؛ بازگشت و نزول مجدد عیسی در این دنیا درست نیست.
[79] روح انسان پس از مرگ به آسمان بالا میرود اما دروازههای آسمان برای کافران گشوده نمیشود(اعراف۷/۴۰).
[80] قیامت به معنای بر پا خاستن و رستاخیز است. روز قیامت، روز دوباره زنده شدن انسانها و بیرون شدن شان از قبرهاست.
[81] پیروان عیسی علیه السلام، کسانی نیستند که او را فرزند خدا میشمارند؛ بلکه کسانی اند که او را بنده و رسول خدا میدانند.
[82] برای اطلاعات بیشتر در بارهٔ معنای شدید/سخت نک به تعلیقات ترجمهٔ آیهٔ ۴ سورهٔ آل عمران.
[83] درو کردن، انتخاب، جمع آوری و گردآوردن، این معنای اصلی تلاوت در زبان عربی است. (نگاه کنید به مقاییس) قرآن کریم مانند آخرین گردآوری آیاتی است که خداوند از زمان اولین انسان فرستاده است. خداوند احکام کتابهای قبلی را در آخرین کتاب خود محافظت کرده و چنین فرمود: “برای شما از دین همان را قانون نهاد که نوح را به آن سفارش کرد و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم که این دین را به پا دارید و در آن تفرقه نکنید.” (شورا 42/13). خداوند برخی از احکام کتابهای پیشین را در قرآن نیاورد و چنین فرمود: “ای اهل کتاب/متخصصان در علم کتابشان کتاب، بیگمان رسول ما (کتاب ما) به سوی شما آمد که بسیاری از چیزهایی را که از کتاب میپوشیدید بر شما روشن میسازد و از بسیاری هم چشم میپوشد؛ بیگمان شما را از سوی خدا نور و کتابی روشن رسید” (مائده۵/۱۵). برخی از احکام کتابهای پیشین نیز با احکام بهتری تغییر کرده است. به عنوان مثال، مسلمانان در آغاز مانند امتهای دیگر روزه میگرفتند(بقره۲/۱۸۳) پس از آن در برخی از احکام روزه تخفیفهایی انجام شد(بقره۲/۱۸۷).
[84] نظر به این آیه آفرینش عیسی بدون پدر، دلیلی برای الوهیت وی چنانچه کلیسا ادعا میکند بوده نمیتواند. آدم علیه السلام نیز پدر ندارد. مادر عیسی، مریم است مادر آدم هم خاک است (نوح۷۱/۱۷، سجده۳۲/۷-۹، مومنون۲۳/۱۲-۱۴).
[85] شوری۴۲/۱۵-۱۶.
[86] گروهی از نمایندگان مسیحیان نجران در سال ۹ هجری/۶۳۱ میلادی به مدینه منوره آمده و با پیامبر ما دیدار کردند. چون گوش شان را بر شنیدن آیات خدا بستند این ایه نازل شد. به این آیه هم مثبت پاسخ ندادند.
[87] در قرآن، دو تعبیر برای بیان کسانی که کتابهای الهی در دست دارند استفاده میشود. یکی “اوتوالکتاب/آنهایی که به آنها کتاب داده شد. این یک بیان کلی است و بدون در نظر گرفتن سویۀ دانش آنها در مورد کتابهایشان، همۀ جامعه را در بر میگیرد(نساء4/47، 131؛مائده5/5). مورد دیگر “اهل الکتاب” است. این مفهوم به کسانی که از محتوای کتابها آگاه هستند، اشاره میکند. اهل کتاب همیشه برای کسانی به کار برده میشود که آیات خدا را درک میکنند، آنها شاهد حقیقت هستند و میدانند چگونه آنها را پنهان کنند(بقره2/109، آل عمران 3/70،71،98،99؛ ؛ نساء4/171، مائده5/15). در آیۀ 78 سورۀ بقره، کسانی که محتوای کتاب های خود را نمی دانند، امی نامیده شده اند. در آیۀ 79 سورۀ بقره هم، با به کار بردن این عبارت در بارۀ کسانی که محتوای کتاب های خود را می دانند تفاوت به وضوح بیان شده است: ” پس وای بر آنانی که با دستان خویش کتابی مینویسند، سپس گویند این از نزد خداست؛ تا با آن بهای اندکی/زودگذربه دست آورند. پس وای بر آنان از آن چه دست هاشان نوشت و وای بر آنان از آن چه به دست میآورند!
[88] در آیه، عبارت «چیزی شریک نسازیم» نشان میدهد که شخص دیگری میتواند که همانگونه که یک به یک انسان میتواند بندگی شود به یک موجود بیجان و یا یک ایدئولوژی نیز میتواند بندگی شود. برتری دادن سخن کسی دیگر بر سخن خداوند و در برابر قول خدا پیروی بی قید و شرط از آن شخص به معنای قرار دادن خداوند در ردیف دوم و بندهٔ آن شخص شدن است. این واقعیت است که انسان نسبت به کلام خدا برتر است و علی رغم قول خدا ، بی قید و شرط او از آن شخص بی قید و شرط پیروی می کند، که او خدا را در برنامه دوم و بنده برای او قرار می دهد. با وجود آیات و دلایل روشن در قرآن، پیروی بدون قید و شرط از علماء و اصحاب مذاهب نیز به معنای به خدایی گرفتن آنان است. همچنین برای برآورده کردن خواستههای خود، نادیده گرفتن احکام خدا، به معنای قرار دادن خدا در ردیف دوم و خود را در جای خدا قرار دادن است (فرقان ۲۵/۴۳؛ جاثیه۴۵/۲۳) خلاصه این که، با قرار دادن خداوند در ردیف دوم اولویت دادن هر چیز دیگر به جای دستورهای خداوند به معنای خدا قرار دادن همان چیز است. و این همان واقع شدن در شرک است.
[89] شهادت یا با دیدن و یا با بصیرت است. هنگامی که زلیخا ادعا کرد که یوسف قصد بدی نسبت به او داشته است و یوسف این را رد کرد «شاهدی (شخصی دانا) از کسان آن زن گواهی داد که اگر پیراهن او از جلو پاره شده باشد، این زن راست گفته و او از دروغگویان است. و اگر پیراهنش از پشت پاره شده باشد، این زن دروغ گفته و او از راستگویان است. پس چون دید که پیراهنش از پشت پاره شده، گفت: بیگمان این از مکر/بازی شماست، راستی که مکر/بازی شما زنان بزرگ است.» (یوسف 12/26-2۸). در اینجا شاهد کسی نیست که این رویداد دیده باشد، بلکه شخصی است که با جرم و بزهکاری آشنایی دارد. اهل کتاب/ متخصصان در علم کتابشان نیز هنگام مقایسهٔ قرآن با تورات، در مییابند و شاهد هستند که اینها آیات خداوند است.
[90] بقره۲/۴۲.
[91] اینها با یک اقدام سازماندهی شده میتوانستند صبح بگویند ما مؤمن و شام بگویند ما کافریم. با وجود انجام این کار هم، هیچگونه مجازاتی نشدند. آزادی دین در قرآن این است (بقره 2/256).
[92] برای اطلاعات بیشتر در بارهٔ فعل (شاء) نک به تعلیقات ترجمهٔ ایهٔ ۱۳ سورهٔ آل عمران . کاری که خداوند در اینجا انجام میدهد این است که با ترجیح برخی از بندگان خود در حق آنان لطف میکند.
[93] دینار، پول رایج در عهد پیامبر علیه السلام بود که از طلای بیزانسی تهیه میشد. نمونههای این پول امروزه در موزههای آرشیولوژی استانبول هست که سنگینترین آن ۴.۳۵ گرم میباشد.
[94] هم یهودیان و هم مسیحیان خودرا از همه برتر میدانند و به کسانی که از خودشان نباشند ارزش نمیدهند(بقره۲/۱۱۱، ۱۱۳، ۱۳۵).
[95] (قلیل)، به معنای کم بودن و یا ماندگار نبودن یک چیز است(مقاییس).
[96] قیامت به معنای بر پا خاستن و رستاخیز است. روز قیامت، روز دوباره زنده شدن انسانها و بیرون شدن شان از قبرهاست.
[97] بقره ۲/۷۹.
[98] زمر ۳۹/۶۵، حاقه ۶۹/۴۴-۴۶.
[99] خداوند متعال در این آیه به پیامبران دستور داده است که به رسول خدا ایمان بیاورند و از او پشتیبانی کنند. این برای درک بهتر مفاهیم نبی و رسول بسیار مهم است. رسول، همچنان که به معنای «پیام فرستاده شده به کسی» است به معنای فرستاده ای نیز هست که آن پیام را میرساند(مفردات). وظیفهٔ اصلی رسولان خدا، رساندن سخنان او به مردم است. به همین دلیل، آنچه در قرآن در بارهٔ سخنان رسول خدا بر آن تأکید شده است، آیاتی است که تبلیغ کرده اند. تعبير مشابه تعبير «رسولي/کتابی تصديق كنندهٔ آنچه با شماست» در اين آيه، در آیهٔ ۱۰۱ سورهٔ بقره به صورت « رسولی از نزد خدا تصدیق کنندۀ آنچه با آنان بود» آمده است. از آنجا که معنای آیهٔ ۱۰۱ سورهٔ بقره به روشنی نشان میدهد که رسول در آنجا به معنای کتاب است، آن آیه دلیلی است بر این که واژهٔ رسول در اینجا هم به معنای کتاب است.
[100] اصر/بار گران/.ظیفهٔ دست و پا گیر، وظیفهٔ ایمان آوردن به نبی/پیامبری است که میآید. با بعثت پیامبر ما علیه السلام بار اصر نیز برداشته شد(اعراف۷/۱۵۷).
[101]در تورات چنین آمده است: «من برای آنان پیامبری مانند تو از میان برادرانشان (فرزندان اسماعیل) برخواهم انگیخت. سخنان مرا از زبان او خواهید شنید، هر چه به او دستور دهم همه را به آنان می رساند. کسانی که به سخنان این پیامبری که به نام من سخن میگوید گوش نمیدهند من مجازات خواهم کرد». (تثنیه ۱۸/۱۸-۱۹). در انجیل نیز این عبارات آمده است: «اکنون نیز نزد کسی میروم که مرا فرستاد. اما هیچ کدام تان از من نمیپرسد که کجا می روی؟ اما چون اینها را به شما گفتم، دلتان پر از اندوه شد. راستش را به شما می گویم، رفتن من به نفع شماست. اگر من نروم، یاور شما نخواهد آمد. هنگامی که او بیاید، تقصیر مردم را در بارهٔ گناهان، راستی و چگونگی داوری آینده برای جهانیان نشان خواهد داد. در مورد گناه زیرا آنها به من باور ندارند؛ در مورد راستی و درستی زیرا من نزد پدر میروم، دیگر مرا نخواهید دید. در مورد داوری زیرا چنین دیده میشود که حاکمیت این جهان مورد قضاوت قرار گرفته است. گفتنیهای بسیار دیگری نیز برای شما دارم ولی اکنون تاب و توانش را ندارید. اما هنگامی که او یعنی روح حقیقت بیاید، شما را به تمام حقیقت رهنمایی خواهد کرد. او سخنان خودش را نمیگوید بلکه شنیدههایش را بازگو خواهد کرد و شما را از آنچه در آینده رخ خواهد داد آگاه میکند. او مرا بزرگ خواهد داشت.» (انجیل یوحنا 16/5-14).
[102] پیمان استوار گرفتن خداوند از پیامبران، پیمان گرفتن از امتهای شان است به واسطهٔ کتابی که بر آنان نازل کرده است. بر پایهٔ همین پیمان امروز همهٔ امتها موظف به ایمان به قرآن هستند. زیرا قرآن کتابهای پیشین را تأیید میکند، یعنی تأیید میکند که آنها کتابهای خدا هستند (بقره 2/40-41، 91، 97، 101، آل عمران 3/3-4، 50، نساء 4/47)، مائده 5 /48-۴۹، انعام 6/92، فاطر 35/31، احقاف 46/12، 30، صف 61/6-9). وظیفهٔ ما هم این است که با برجسته کردن جنبهٔ تأییدی آن، مردم را به سوی قرآن دعوت کنیم.
[103]هر کس از لحاظ فطری تسلیم قوانین طبیعت است که از جانب خدا گذاشته شده است و در عربی به آن اطاعت گفته نمیشود. اطاعت، گردن نهادن اختیاری و از روی رضا و رغبت است. کسانی که از روی رضا و رغبت تسلیم دین و اوامر خدا میشوند پیرو فطرت اند و به راه درست رفته اند (روم 30/30).
[104] رعد۱۳/۱۵، حج۲۲/۱۸، فصلت ۴۱/۱۱.
[105] همان گونه که دیده میشود به همه انبیاء کتاب داده شده است. برداشت سنتی از دین بر خلاف این باور است.
[106] تسلیم شدن به خداوند، با پیروی از کتاب او ممکن است. آن کتابها، جز تغییراتی اندک، در برگیرندهٔ یک محتوا هستند (انبیاء 21/24).
[107] بقره ۲/۱۶۲، انعام ۶/۸، نحل۱۶/۸۵، انبیاء۲۱/۴۰.
[108] گناه کسانی که توبه کنند و راه نادرستی که رفته اند رها کنند و به انجام کارهای نیک بپردازند گناهان شان هرچه باشد خداوند آن را میبخشد. او نه تنها میبخشد، بلکه با او از سر لطف و مهربانی رفتار میکند. (زمر 39/53). مهمترین مهربانی او این است که گناه چنین کسی را به ثواب تبدیل میکند (فرقان 25/70-71). مذاهب وفرقههایی که نمیخواهند آیۀ 72 سورۀ آل عمران را ببینند با تکیه بر روایت جعلی “من بدل دینه فاقتلوه” یعنی کسی را که از دینش برگشت بکشید (بخاری، جهاد 149) بر قتل مرتد/ کسی که از دینش بر میگردد اتفاق نظر دارند. بخاری این روایت را با دو سند جداگانه در اثرش جامع الصحیح نقل میکند. هر دو روایت نیز به عکرمه میرسد. برخی از علمای حدیث میگویند که در آغاز زنجیرۀ این روایت ابونعمان محمد بن فضل ملقب به عارم است که ملکۀ ذهنی اش را از دست داده بوده است و در پایان این زنجیره نیز عکرمه است که او هم دروغگو است. برخی برای اینکه خود را بیشتر پیرو قرآن جلوه دهند، با تحریف معنای آیۀ 16سورۀ فتح از آن به عنوان دلیل استفاده کرده اند. نک به تعلیقات ترجمۀ آیۀ 16 سورۀ فتح.
[109] این توبه/بازگشت، توبۀ شخصی است که در شرف مرگ است(مؤمنون 23/99-100). نمونه اش هم توبۀ فرعون است(یونس10/90-91، نمل27/14). توبۀ کسی که پیش از فرارسیدن هنگام مرگش توبه/بازگشت میکند پذیرفته میشود (نساء 4/17-18).
[110] مائده 5/36، یونس 10/54، رعد 13/18، زمر 39/47، معارج 70/11-14.